روایتهای سینه به سینه از مقاومت مردم خرمشهر تا آخرین روزهای جنگ، مقاومت، فداکاری و همراهی انبوهی از زنان ایران را به تصویر می کشد که در جنگی طولانی ایران و عراق، نقش آفریده اند. از این جمع، بنا به اعلام رسمی بنیاد شهید ایران، در فاصلهٔ سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ چیزی نزدیک به شش هزار و ۴۲۰ زن رزمنده، در جنگ کشته شدهاند، ۷۱۰ تن معلول جنگی و ۷۱ تن در هنگام نبرد اسیر شده اند. روایت کوتاهی از زندگی چند نفر از زنان جنگ پیش روی شما است، چون برگی از شاهنامه مفصل جنگ هشت ساله ایران و عراق.
فاطمه نواب صفوی: او نوه نواب صفوی، از اعضای جمعیت فداییان اسلام است که در گروه چریکی مصطفی چمران،روش جنگهای پراکنده را آموخت و حتی در جنگهای نامنظم این گروه در لبنان حضور فعال داشت.وظیفه او در ماه های نخست جنگ دیده بانی بود. فاطمه از دانشگاهی در آمریکا مدرک مهندسی کامپیوتر گرفت و بعد از آن در سال ۱۳۵۷به ایران بازگشت. او بارها با رفتن به سمت «بهمن شیر» و تشخیص موقعیت دشمن توانسته بود کمک موثری به نیروهای ایرانی بکند. درمورد او نوشتهاند شبانه و به تنهایی تا قلب مواضع عراقیها رسوخ میکرده و صبح برمی گشته است. بنا به روایت یکی از همرزمانش، یکبار پس از یک عملیات چریکی موفق، درحالی که پیکر یک سرباز ایرانی را با خودش به دوش میکشیده و بازگشته است.
شهناز حاجی شاه: شهناز زن رزمندهای بود که در مهرماه سال ۱۳۵۹ در خیابان ۴۰ متری خرمشهر به همراه جنگجوی دیگری به نام «شهناز محمدی» هنگام مقاومت و مبارزه کشته شد. او روزهای نخستین جنگ برادرش «حسین حاجی شاه» را از دست داد و هم این انگیزه ورودش به این عرصه شد. او در نزدیکترین نقاط به خط مقدم مشارکت میکرد و وقتی از عملیات برمی گشت به سرعت مشغول تهیه غذا برای بقیه نیروها میشد. مادر شهناز میگوید خودش به تنهایی از ترس اینکه جسد دخترش به دست عراقیها نیفتد زمین را کنده، او را به دوش گرفته و به خاک سپرده است.
سکینه حورسی: از همراهان محمد جهان آرا بود که به همراه خواهرش رباب حورسی در جنگ خرمشهر و بعد از آن شکستن حصر آبادان مشارکت داشت. او مدت ۲۴ ماه در جنگ و بهویژه در جریان مقاومت ۴۵ روزه خرمشهر نقش فعالی ایفا کرد. خاطرات او از دوران حضورش در جنگ خواندنی است. او میگوید: «یک روز عصر با یکی از خواهران به قبرستان رفتیم. جنازهها به قدری زیاد بودند که همانطور مانده بودند و کسی هم نبود هویتشان را مشخص کند. قبرستان مدام زیر آتش دشمن بود. از طرف دیگر سگها هم به قبرستان هجوم آورده بودند. به همین خاطر دو نفر از خواهران مجبور بودند شبها در قبرستان نگهبانی داده، سگها را از نزدیک شدن به جنازهها دور کنند.»
آمنه وهاب زاده: آمنه تک تیرانداز، آرپی چی زن و همرزم همت، چمران و صیاد شیرازی بود که به همراه ۳۰۰ زن دیگر از طریق مرز ماهشهر وارد جبههٔ خرمشهر و آبادان شد. او که در گروه چریکی چمران آموزش دیده بود، تا زمان سقوط خرمشهر در جنگ شرکت کرد و جزو آخرین نفراتی بود که آن را ترک کرد. آمنه در عملیات ثامن الائمه و بیت المقدس هم شرکت کرد و هفت بار به شدت مجروح شد.
نرگس (فرنگیس) حیدرپور: دختری از اهالی روستای «گورسفید» بود که در جریان اشغال روستا توسط نیروهای عراقی برادر، دایی، عمو و روی هم نه نفر ازاعضای خانوادهاش را از دست داد. او بعد از کشتار اعضای خانوادهاش، پای پیاده به سمت ارتفاعات «آوزین» فرار کرد اما فردای آن روز به علت گرسنگی به روستا بر گشت و با چند عراقی رو به رو شد. او با تبر به سمت آنها حمله ور شده و یکی را کشته و دیگری را به اسارت گرفت. فرنگیس مدت 81 ماه در ارتفاعات حوالی روستا، آوارگی کشید و مقابله کرد تا زمانی که عراقیها از روستا عقب نشینی کردند. هم اکنون مجسمه این زن تبر به دست در یکی از میادین شهر کرمانشاه به نمایش گذاشته شده است.
زهرا حسینی: زهرا حسینی از زنان رزمنده ای است که به علت تالیف کتاب خاطرات جبهه اش به نام «دا» مشهور شد. او در زمان شروع جنگ ۱۷ ساله بود که خود را وسط ماجرا یافت. پدر و برادرش در جنگ خرمشهر کشته شدند و زهرا با دست خودش آنها را به خاک سپرد و در جریان دفاع از خرمشهر یک ترکش به نخاعش اثابت کرد که کماکان مجبور به تحمل آن است.
فاطمه ناهیدی: از فاطمه ناهیدی به عنوان اولین رزمنده و امدادگری یاد می کنند که توسط نیروهای عراقی به اسارت درآمد. او زمانی که ۲۳ و فارغ التحصیل رشته مامایی بود، برای کمک پزشکی به مجروحان وارد خطوط مقدم جبهه خرمشهر در نزدیکی شلمچه شد و در روز هفتم مهرماه سال ۱۳۵۹ در نبرد خرمشهر و هنگام انتقال مجروحان اسیر شد. او را در ابتدا به آسایشگاه درجه دارها و پس از آن به زندان سیاسی هارون الرشید منتقل می کنند و درآنجا دوران مشقت باری را طی کرد، او چهار سال اسیر بود.
سپیده کاشانی: سرور اعضم باکوچی معروف به سپیده کاشانی ، شاعرحماسه سرایی بود که اشعارش در زمان جنگ ایران و عراق شور و حرارت زیادی بین مردم عادی برمی انگیخت. او با سرودن شعر معروف «به خون گر کشی خاک من دشمن من/ بجوشد گل اندر گل از گلشن من» به عنوان شاعر ادبیات جنگ شهره شد او سال 1371 به علت ابتلا به سرطان روده درگذشت.
مریم کاظم زاده: تنها عکاس زن زمان جنگ ایران و عراق است که از او عکس های تکان دهنده ای به جای مانده. او سال 1355 برای ادامه تحصیل به انگلستان سفر کرد و در طول مدتی که دانشجوی یکی از دانشگاه های بریتانیا بود. چند بار از انگلستان برای دیدار آیت الله خمینی راهی فرانسه شد و در روز چهاردهم بهمن ماه سال 1357 به همراه خانواده آیت الله خمینی به ایران برگشت و در قسمت عکاسی روزنامه انقلاب اسلامی مشغول به کار شد. پس از آن گروه مصطفی چمران را در سنندج همراهی کرد و همراه یک گروه چریکی در یک عملیات شناسایی در مرز ایران و عراق شرکت کرد که غالب اعضای آن گروه در آن عملیات کشته شدند. مریم کاظم زاده بارها به حالت سینه خیز و زیر رگبار گلوله تا خط مقدم جبهه رسوخ واز جریان جنگ عکاسی کرده است.
زنان گمنام: بسیاری از زنان فعال در جنگ ایران و عراق کماکان گمنام مانده اند، نام هایی چون «کبری عارفزاده»، «رباب حورسی»،«شهلا طالبزاده»، «مریم ترکیزاده»، «فاطمه بانویی»، «اقدس دیمی»، «نوشین نجار»، «صالحه وطن خواه»، «نرگس بندری»، «فریبا موحد»، «فریبا کریمی»، «فاطمه نجارپور»، «کبرا نقدیزاده» و «فاطمه دنیاپور» ، «زهره حسینی»، «شهلا حاجی شاه» خواهر شهناز حاجی شاه، «سهام طاقتی» و «زهرا محمودی» که هر کدام داستانی دارند، داستان هایی پر فراز و نشیب و پر از شگفتی، شجاعت و فداکاری.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر