سابقه سانسور در صداوسیمای جمهوری اسلامی به سالهای ابتدایی انقلاب برمیگردد؛ زمانی که پخش سریال «میشل استروگف» در هفته دوم قطع و به جای آن صدای ضبط شده انقلابیونی پخش شد که به نمایش سریالهای «طاغوتی» اعتراض داشتند؛ آنهم فقط با این توجیه که این سریال پیش از انقلاب پخش شده بوده است.
در همان دوره، پخش سری انیمیشنهای «تنتن و میلو» هم به بهانه مشابه و اتهام اسراییلی بودن «هرژه»، خالق اصلی قصه، ممنوع شد.
در فضای بسته دهه 60، به مرور فیلمسازان قاعده کار در جمهوری اسلامی را یاد گرفتند و سانسورچیهای تلویزیونی هم کارآموخته شدند؛ مثال بارز این دوران، سریال «سالهای دور از خانه» (اوشین) است. آن هایی که می دانستند این سریال چه قدر در سیستم صداوسیما دچار تغییر شده بود، به شوخی می گفتند شبکه سازندهاش قصد دارد آن را دوباره از ایران خریده و با داستان جدید نمایش بدهد!
از آن روزها بیش از 30 سال گذشته است. یک روزنامهنگار حوزه تلویزیون در این باره به «ایران وایر» میگوید: «فرض بر این است که با گذشت زمان، چنین تندرویهایی کم تر شود اما در دهههای بعد، وضع تلویزیون بدتر هم شد. خیلی عجیب است ولی مثلاً همین سریال اوشین که در دهه 60 پخش شده بود، الان اجازه نمایش ندارد. حتی شبکه نمایشخانگی که به دنبال پخش آن بود نیز مجبور شد با دوبله مجدد و اعمال سانسورهای فراوان، مجوز این سریال را بگیرد.»
مجموعههای قدیمی ایرانی مثل «هزاردستان» و «خانه سبز» هم در نمایش مجدد با مشکلات مشابهی روبه رو شدند.
به نظر میرسد سانسور در ایران، بیتوجه به ظهور شبکه اینترنت و شبکههای مختلف ماهوارهای که دسترسی به اطلاعات و آثار هنری را آسان کردهاند، راه خود را میرود. به تازگی سایتی راهاندازی شده که با افتخار نام «سانسور.تیوی» را برگزیده است و به ارایه فیلمها و سریالهای روز جهان میپردازد. در صفحه اول این سایت، کنار عکسی از آیتالله خامنهای توضیح داده شده است: «فیلمها و سریالهای سایت سانسور، کاملا سانسور شده میباشد و الگوی فعالیت ما، صداوسیما است.»
«سانسور٬ کتاب راهنما ندارد»؛ این حرف مشترک تمام افراد مرتبط با تلویزیون است. «حسام»، تهیهکننده جوان رادیو و تلویزیون توضیح میدهد: «سانسور قاعده و قانون مشخصی ندارد. معمولا جز چند خط کلی، هیچ دستورالعمل یا قانون مدونی در مورد این ممنوعهها موجود نیست و فقط گاهگداری مورد تازهای با بخشنامه به واحدهای تولید ابلاغ میشود؛ مثل مورد اخیر که درباره توافق هستهای بود و به ما ابلاغ شد که حتی تبریک گفتن مجریان هم در این مورد ممنوع است.»
شفاف نبودن خطوط قرمز، سم مهلکی است که «خودسانسوری» را به دنبال دارد و باعث میشود مدیران پاییندستی و برنامهسازان تفسیر شخصی خود را اعمال کنند. حسام میگوید: «بعضیها مصداق ضربالمثل کاسههای داغتر از آش هستند؛ یعنی هرجا شک داشته باشند، ترجیح میدهند به جای اغماض، قسمت مورد نظر را حذف کنند یا عملکردشان با افراط و تفریطی همراه میشود که مسلما با روح نظارت همخوانی ندارد. هنرمندان هم همیشه دچار خودسانسوری و ترسهایی هستند که گاهی کاملا بیدلیل است.»
برای توصیف دقیق وضع سانسور در تلویزیون، توجه به چند نکته دیگر ضروری است؛ اول این که بعضی سانسورها سلیقهای است و توسط «ناظرپخش» اعمال میشود. بنابراین، ممکن است فیلمی در نوبتهای مختلف مورد سانسورهای متفاوتی قرار بگیرد؛ مثل سانسور شدن شخصیت «جیگر» در یکی از شبکههای استانی که بعد از سروصداهای بسیار، معلوم شد با تصمیم یک ناظرپخش استانی، از مجموعه «کلاهقرمزی» حذف شده است.
مورد دوم این که ممکن است گاهی در تلویزیون چیزهایی دیده باشید که در حالت معمول جزو سانسوریها هستند. این در مورد فیلمها یا برنامههای سفارشی و خاصی صدق میکند که کسی اجازه سانسور آنها را ندارد؛ مثل نمایش کامل فیلم «اخراجیها»، ساخته «مسعود ده نمکی» با تمام صحنههای سیگار کشیدن یا شوخیهای جنسی آن.
مورد سوم را از زبان حسام بشنوید: «خطوط قرمز در شبکههای مختلف فرق دارند و هر شبکه ساز خودش را میزند؛ مثلاً "شبکه یک" (موسوم به شبکه آقا!) سانسورش بیش تر است. میگویند آقای خامنهای این شبکه را میبیند و به همین خاطر ناظر پخشهایش سختگیرتر هستند. در مقابل، "شبکه تهران" آزادتر است و فیلمهای ایرانی یا اکشن هالیوودی را نشان میدهد. پیش از این هم دیده شده که ستارهها فقط به این شبکه دعوت میشوند. در ضمن، به نسبت این که برنامه عصرانه باشد یا شبانه، سانسورها کم و زیاد میشوند.»
اما مورد آخر از همه جالبتر است. تا به حال دقت کردهاید که تصویر سیاستمداران غربی مثل اوباما، هیلاری کلینتون، اشتون و ... در اخبار ایران برفکی پخش میشود؟ یک مجری معروف ممنوعکار توضیح میدهد: «این فیلتر برای از بین بردن جذابیت تصاویر است. به هرحال، مردم آنها را با سیاستمداران خودمان مقایسه میکنند و ممکن است حالشان گرفته شود!»
او با شرح چارت سازمان صداوسیما میگوید: «کلاً سازمان به دو بخش تقسیم میشود؛ معاونت سیاسی و سایر بخشها. این واحد سیاسی همیشه قدرتمند بوده و موارد سانسوری آن هم هدفمند است؛ مثلاً بدن گویندههای خارجی به شکل تابلو سانسور میشود که بگویند لختی است یا همان مورد روبوسی اشتون و کری را با سانسور نشان میدهند تا به هرزگی متهمشان کنند.»
به گفته این مجری سابق، سانسور کردن تابلوهای شهری که بعد از حوادث سال 88 رنگ سبز به آنها پاشیده شده بود، یکی از دستورهای واحد سیاسی صداوسیما بوده است.
بر اساس سیاست های فعلی، نمایش کلیه نمادهای امریکایی، از جمله پرچم این کشور و حتی دلار در تلویزیون ملی ایران ممنوع است. یک تدوینگر میگوید: «پرچم ایالات متحده به جز مواردی که حرف از شکست، تجاوز یا بدی امریکا باشد، نشان داده نمیشود. دنیایی که تلویزیون به مردم نشان میدهد، جایی خیالی است که خبری از امریکای جهانخوار در آن نیست!»
«ولنتاین»، «هالووین» و دیگر جشنها و مراسم مردم جهان، اشاعه فرهنگ غربی محسوب میشود و البته ممنوع است. نمایش تصویر شخصیتهای پیش از انقلاب، به ویژه خاندان پهلوی، هنرمندان مهاجر و امثال میرحسین موسوی و مهدی کروبی هم مشمول همین قانون است.
ایرانیهای خارج کشور (مثل تماشاگران ورزشی) در صورت نداشتن حجاب، باید سانسور شوند. البته این مورد هم به زمانه و وضعیت سیاسی مربوط است؛ مثلاً در زمان انتخابات، مصاحبه با زنانی پخش میشود که حجاب استاندارد ندارند، یا زنان بیحجاب در حال رایدادن در سفارتخانههای ایران دیده میشوند.
مسایل مذهبی و عقیدتی هم یکی از خط قرمزهای مهم صدا و سیما است. اهل تسنن در تلویزیون ایران دیده نمیشوند مگر در عید مبعث (هفته وحدت). تصویر نماز خواندن سنیها حتی در سریال «کلید اسرار» سانسور میشود. نمایش نمادهای مذاهب دیگر، به ویژه یهودی، ممنوع است. به طور کلی، موارد شبههبرانگیز حذف میشوند؛ مثل سکانسی در فیلم «شوخی» که «پرویز پرستویی» با بلندگو با خدا درددل میکند.
نمایش استعمال سیگار، قلیان، مواد مخدر، مشروب خوردن یا شیشه و گیلاس مشروب در صدا و سیما ممنوعیت دارد. طبق توافقنامهای که تلویزیون با وزارت بهداشت امضا کرده و به صورت قانون در آمده، تمام صحنههای سیگار کشیدن در فیلمها سانسور میشوند. این صحنه کلیشهای را بارها در سریالهای ایرانی دیدهاید که بازیگر سیگار را درمیآورد ولی نمیکشد یا کسی مجبورش میکند که نکشد.
این قانون در فیلمهای خارجی هم اعمال میشود و حتی آثار کلاسیک بیرحمانه قلع و قمع میشوند. به قول یکی از تدوینگرها، «سانسور کور است و هنر نمیفهمد».
هرگونه حرکت موزون یا شبه رقص، عشوهگری، شوخیهای جنسی یا غیرعرف، هرگونه لمس جنس مخالف و حتی در مواردی، بوسیدن کودکان از دیگر موارد سانسوری هستند که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی اعمال می شوند.
صحنههای خشن فیلمها هم مشمول قاعده سانسور هستند ولی شدت و حدت آن متفاوت است. تدوینگر دوم میگوید: «راستش، بستگی دارد که چهکسی ناظرپخش باشد و آن روز حال ناظر محترم چه طور باشد! در فیلمی مثل "میلیونر زاغهنشین"، صحنه آتش گرفتن یک آدم حذف شد ولی در سریال ایرانی "عملیات 125" یا "هشدار کبرا 11"، سوختن آدمها مانعی ندارد. صحنههای کتککاری که در خیلی موارد حذف میشوند و در عوض، فیلمهای "بروسلی"، "جکیچان"، "جتلی" و... را فراوان و بیسانسور پخش میکنند.»
همین تدوین گر، «برهنگی مردان» را جزو موارد ممنوعه عنوان می کند و میگوید در این صحنهها یا باید با «روتوسکوپی» به تن بازیگر لباس پوشاند، یا کلاً آن صحنه را حذف کرد. این در حالی است که باز میشود لُخت شدنهای بروسلی را مثال زد و سیاست یک بام و دو هوای سازمان را به چالش کشید.
به غیر از تصاویر، بعضی صداها هم در لیست موارد ممنوعه صداوسیما هستند؛ بیان واژههایی مثل «فاشیست»، «دیکتاتور»، «دموکراسی» و مشتقات آن ها ممنوع است مگر این که در راستای سیاستهای رسمی کشور باشد.
مجری ممنوعکار میگوید: «به خود من بابت این واژهها تذکر دادهاند. غیر از اینها، هر حرفی که مصداق "به خطر انداختن منافع ملی" باشد هم نباید زد. حالا فکر میکنید از نظر آقایان چه چیزی منافع ملی را به خطر میاندازد؟ یکی از همکاران ما به خاطر مطرح کردن قضیه چالش آبیخ، توبیخ شد.»
راستی، چند وقت است که عبارت «دوستت دارم» را از تلویزیون نشنیده اید؟ مضحک است ولی این جمله و کلمه های «تحریک کننده» دیگری مثل «خوشگل» و «عاشق»، جزو ممنوعههای سیما هستند. بازیگران برای ابراز عشق به همدیگر تنها میتوانند بگویند: «من به شما علاقهمندم!»
فرض کنید که در صحنهای حساس، قهرمان فیلم دارد از بالای صخرهای پرت میشود و در آن لحظه تمام زورش را جمع میکند و فریاد میزند: «رزیتا، خیلی به تو علاقهمندم!»
صداهای خشنی مثل اِفکت خرد شدن استخوان یا بریده شدن بدن و... هم معمولاً در فیلمها حذف میشوند.
اما در مورد موسیقی، هرچند مهمترین مساله، نمایش ندادن ساز در صداوسیما است ولی محدودیتهای دیگری هم وجود دارد. میدانیم که آواز زنان ممنوع است اما در فیلمهای خارجی همیشه صدای خوانندگان مرد هم سانسور میشود.
مسوولان سازمان با موزیک غربی، به ویژه گیتار الکتریک مشکل جدی دارند. حسام، تهیهکننده تلویزیون میگوید: «گیتار الکترونیک فقط در تیتراژ برنامههایی مثل "شوک" که درباره اعتیاد، سرقت مسلحانه و معضلات اجتماعی است، اجازه پخش دارد. پارسال سازنده یک سریال این اشتباه را کرد و برنامهاش چهار هفته بدون تیتراژ پخش شد تا موزیک دیگری برایش ساختند.»
دست برنامهسازان در انتخاب موزیک بسته است و فقط از چند آلبوم لایت که به تایید «مرکز موسیقی صداوسیما» رسیده است، اجازه انتخاب دارند. البته حسام تاکید میکند که علاوه بر این محدودیت، هر برنامه برای موزیک خود باید مجوز پخش شبکه را هم بگیرد.
در سال، دهها فیلم سینمایی ایرانی ساخته میشود ولی «رسانه ملی» نهتنها از پخش تیزر تبلیغاتی فیلمها خودداری میکند بلکه در مقابل حجم عظیم سینماییهای خارجی، کم تر فیلم ایرانی نمایش میدهد. دلیل این مساله را یکی از تدوین گرها این گونه توضیح میدهد: «داستان فیلم خارجی را میشود تغییر داد ولی دستبردن در فیلم ایرانی سخت است؛ مثلاً چند سالی است مسوولان تلویزیون به قضیه "مثلث عشقی" که در بیش تر فیلمهای ایرانی وجود دارد، به شدت حساس شدهاند. حجاب و آرایش بازیگران زن که در سینما آزادتر است، از نظر تلویزیون قابل قبول نیست. همه اینها باعث میشود که صداوسیما فیلم ایرانی پخش نکند مگر کارهای به اصطلاح معناگرایی که در روستاها اتفاق میافتند و سوپراستارشان پیرمرد و پیرزنها، آخوند ده یا تراکتور مشتحسن است!»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر