close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

گزارش اختصاصی مراسم افتتاحیه جشنواره کن ۲۰۱۸

۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
آرش عزیزی
خواندن در ۶ دقیقه
فیلم در روستایی در اسپانیا می‌گذرد و نقش اولش زنی از اهالی این روستا (لائورا با بازی پنه‌لوپه کروز) است که با مردی آرژانتینی ازدواج کرده و در آن کشور زندگی می‌کند
فیلم در روستایی در اسپانیا می‌گذرد و نقش اولش زنی از اهالی این روستا (لائورا با بازی پنه‌لوپه کروز) است که با مردی آرژانتینی ازدواج کرده و در آن کشور زندگی می‌کند

حکایت غریب ما ایرانیان است که درست در همان لحظاتی که رئیس‌جمور آمریکا پای تریبون می‌رفت تا تصمیمی سرنوشت‌ساز درباره ایران اعلام کند، در آن سوی اقیانوس تماشاگر یکی از بزرگترین افتخارات فرهنگی سال‌های اخیر خود بودیم. ساعت دوی بعدازظهر واشنگتن، ساعت هشت دیشب در شهر کن، بیش از چهار هزار خبرنگار و هزاران چهره سینمایی که از سراسر دنیا به این شهر ساحلی جنوب فرانسه آمده‌اند میخکوب پرده نقره‌ای بودند تا ببینند کارگردان ۴۶ ساله متولد خمینی‌شهرِ اصفهان که به افتخار بزرگ افتتاح مهمترین رویداد سینمایی جهان رسیده، با فیلم «همه می‌دانند» برایشان چه به ارمغان آورده. فرهادی در سال‌های اخیر سبک درامِ تریلر با تمرکز بر سوژه‌های انسانی و معمولی خود را چنان پرورانده که به یکی از بزرگ‌ترین نام‌های سینمای جهان بدل شده. همین است که کارش به افتتاح کن رسیده؛ دستاوردی که می‌شود گفت حتی از دریافت دو اسکار و دو خرس نقره‌ای و طلایی که در دهه اخیر مال خود کرده بالاتر است و از بعضی جهات حتی شاید بالاتر از نخل طلایی که عباس کیارستمیِ بزرگ بخاطر «طعم گیلاس» گرفت. چرا که اگر جوایز نشان‌دهنده توفیق فیلمی مشخص هستند، افتتاح جشنواره معمولا تنها به کارگردانانی صاحب سبک سپرده می‌شود که عیار خود را ثابت کرده باشند. دیدن فرهادی که در کنار بازیگران فیلمش که ستارگان بزرگ سینمای اسپانیایی‌زبان هستند (خاویر باردم، پنه‌لوپه کروز، ریکاردو دارین و اینما کوئستا) پله‌های فرش قرمز را طی می‌کرد تا تی‌یری فرمو، مدیر جشنواره، آن بالا به او خوشامد بگوید، به مثابه تماشای افتخار بزرگی برای سینمای ایران بود. حتی اگر این اولین فیلم فرهادی بود که داستانش هیچ ربطی به ایران نداشت و زبانش هم نه فارسی که اسپانیایی بود این دومین بار در تاریخ کن است که فیلمی اسپانیایی جشنواره را افتتاح می‌کند که مورد قبلی «آموزش بدِ» پدرو آلمودووار در سال ۲۰۰۴ بود.

مراسم افتتاحیه جشنواره که به عادت لجوجانه فرانسوی‌ها نود درصد به زبان فرانسوی و بدون زیرنویس انگلیسی برگزار می‌شد، مطابق معمول کوتاه بود. بخش اصلی‌اش معرفی هیات داوران که امسال به ریاست کیت بلانشت، بازیگر استرالیایی، است؛ از صداهای فمینیستی که همیشه علیه محدودیت‌های اعمال‌شده بر زنان در این صنعتِ مردسالار سخن گفته. او در سخنانش به جای «خانم‌ها و آقایانِ» معمول چند بار «خانم‌ها» گفت گرچه چند ساعت قبل دفاعش در کنفرانس خبری از عدم حضور برجسته کارگردانان زن در کنِ امسال تیتر شده بود - از ۲۱ کارگردان بخش مسابقه تنها سه نفر زن هستند - در عوض اما اکثریت هیات داوران زن هستند. پنج نفر از نه نفر که به غیر از بلانشت شامل آوا دوورنی، کارگردان آمریکایی فیلم «سلما»؛ خدیجه نین، خواننده بوروندیایی؛ له‌آ سدو، بازیگر فرانسوی که با «آبی گرم‌ترین رنگ‌ها است» مشهور شد؛ و کریستین استوارت، ستاره ۲۸ ساله هالیوودی می‌شود.)

اما از فیلم فرهادی چه خبر؟ اگر بعضی کارگردانان مانند استنلی کوبریک مشهورند که در هر فیلم فضایی تازه می‌آفرینند، چهره‌هایی مثل فرهادی درست نقطه مقابل هستند چرا که تم‌های اصلی خود را در هر فیلمی حفظ می‌کنند (و این به هیچ وجه انتقاد نیست و صرفا بیان یک تفاوت است). حالا که فرهادی برای اولین بار کاملا از ایران خارج شده و هیچ شخصیت ایرانی در فیلمش نیست («گذشته» که فرهادی پس از موفقیت بی‌نظیرِ «جدایی نادر از سیمین» ساخت در فرانسه می‌گذشت اما شخصیت اصلی مهاجری ایرانی بود) باز با همان تم‌های آشنا طرفیم:‌ درام پرکشش خانوادگی، معماهایی که حل‌شان ما را دنبال فیلم می‌کشاند، شخصیت‌هایی که با انگیزه‌های متفاوت دست به حرکاتی می‌زنند که از زاویه خودشان معقول است و از نظرگاه عمومی‌تر اخلاقی، نه. 

فیلم در روستایی در اسپانیا می‌گذرد و نقش اولش زنی از اهالی این روستا (لائورا با بازی پنه‌لوپه کروز) است که با مردی آرژانتینی ازدواج کرده و در آن کشور زندگی می‌کند اما حالا برای ازدواج خواهرش به روستا بازگشته. گره فیلم جایی در می‌گیرد که دختر نوجوان زن، ایرِنه، ناپدید می‌شود و معلوم می‌شود او را گروگان گرفته‌اند. پیدا کردن ایرِنه اما راهی است که خیلی دردهای قدیمی را آشکار می‌کند. 

پیش از نوشتن نظر خودم باید بگویم هنگامی که از سالن دبوسیِ قصر فستیوال (که منتقدین در آن فیلم می‌بینند) بیرون آمدم شکی نداشتم که نظر منتقدین عموما منفی خواهد بود. در پایان فیلم تقریبا هیچ کس برای آن دست نزد و نظر منتقدین ایرانی هم که مطابق معمول بیرون سالن جمع شده و گپ می‌زدند به نظر عموما منفی می‌آمد. حالا که هنوز چند ساعت از نمایش فیلم بیشتر نگذشته (هنگام نوشتن این خطوط)‌ معلوم شد اوضاع به این بدی هم نیست و می‌توان گفت فیلم منتقدین را دو دسته کرده. یکی از مثبت‌ترین نقدها را پیتر بردشا برای روزنامه گاردین نوشته که به فیلم چهار از پنج ستاره داده و گفته در آن جای پای میشل هانه‌که و مایکل آنجلو آنتونیونی به چشم می‌خورد و صحنه ازدواج اول فیلم را در خور فرانسیس فورد کوپولا و مایکل سیمینو دانسته. «درامی صمیمی، دردناک و قدرتمند» اولین واکنش بردشا به فیلم در توئیتر بود.

دیوید آرلیش، منتقد وب‌سایت معتبر «ایندی‌وایر»، هم چندلایگی فیلم و بازیر خاویر باردم را ستوده و گفته این بهترین فیلم فرهادی از «جدایی» به بعد بوده (این منتقد البته نگاهی خیلی منفی به «گذشته» و «فروشنده» داشت.) 

اما آن‌چه باعث شد خیلی از منتقدین نگاهی منفی به فیلم داشته باشند (مثل فیلیپ آزورری که به آن یک ستاره داده) احتمالا شباهت آن با سریال‌های تلویزیونی است که در جهانِ اسپانیایی‌زبان هم مثل ایران خیلی محبوب هستند. «تلویزیونی» بودن فیلم مانند دشمنامی است که امشب از دهان چندین مخاطب و منتقد شنیدیم، بی‌این‌که توضیح داده شود چرا این لزوما نکته‌ای منفی است؟ پایان فیلم و شیوه‌ای که فرهادی گره فیلم را باز می‌کند و رازهای فیلم را برای بیننده برملا می‌کند برخلاف شاهکارهایش همچون «درباره الی» و «فروشنده» به نظر زیادی سر راست و بی‌شیله و پیله است. استفاده از تم‌های کلیشه‌ای (که برای لو نرفتن داستان این‌جا اسم نمی‌بریم)‌ هم از دیگر دلایلی بوده که حتما با ذائقه منتقدین خوش نمی‌آید. 

بزرگ‌ترین نقطه ضعف فیلم از نظر من شخصیت منفعلِ لائورا است که قرار است شخصیت اصلی فیلم هم باشد. گرچه یکی از اقدامات او است که داستان فیلم را پیش می‌برد در بیشتر فیلم کاری به جز ناله و زاری نمی‌کند و نتوانسته شخصیتی قوی از کار در بیاید. 

در مقابل شخصیت خاویر باردم، پاکو،‌ از آن‌ها است که تا سال‌ها در یاد آدم می‌ماند. در یکی از صحنه‌های به یاد ماندنی فیلم که بردشا نیز در نقد خود به آن اشاره کرده بود، ایرنه با یکی از پسران روستا، همان کاری را می‌کنند که پاکو در بچگی می‌کرد:‌ صعود به بالای کلیسا و بازی با ناقوس. همان‌جا است که پسرک به ایرنه می‌گوید «همه می‌دانند» که مادرش روزی با پاکو رابطه داشته. به نظر می‌رسد بسیاری از شخصیت‌های فیلم تصمیمات خود را بر اساس آن‌چه از پاکو می‌دانند می‌گیرند؛ پاکو نشان داده چطور آدمی است و می‌توان حدس زد کدام تصمیم اخلاقی را می‌گیرد. آن پایداری که بین پاکوی شیطنت‌باز خردسال و پاکویی که امروز صاحب تاکستان است و رابطه‌ انسانی زیبا و عاشقانه‌ای با همسرش دارد شخصیتش را به قوی‌ترین شخصیت فیلم تبدیل می‌کند. 

تازه روز اول جشنواره است و پیش از دیدن بقیه ۲۰ فیلم نمی‌شود عملکرد «همه می‌دانند» در شب جایزه‌ها را حدس زد اما قدر مسلم فرهادی نشان داده که آن نگاه قصه‌گوی دراماتیکش و آن شخصیت‌سازی انسانی کم‌مانندش خاص تهران و طبقه متوسط ایرانی نیست و می‌تواند خود را در دل روستایی اسپانیایی نیز بازخلق کند. فرهادی، کارگردانی مولف است.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

برترین گل‌های تاریخ جام جهانی (۲۰۱۰ آفریقای جنوبی)

۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
گفتگوی ورزشی
خواندن در ۳ دقیقه
برترین گل‌های تاریخ جام جهانی (۲۰۱۰ آفریقای جنوبی)