خیلی اهل مصاحبه و گفتوگوی رسانهای نبود. میگفت با نور و عکسهایش مینویسد و حرف میزند. هرچه قدر دوربین با دستهایش آشنا بود، خودش چهرهاش را از لنزها دریغ میکرد. معدود عکسهایی از او وجود دارد اما در اغلب آنها هم صورت خود را پوشانده است. «عباس عطار»، عکاس مشهوری که بسیاری او را حرفهایترین عکاس ایرانی میدانند، روز چهارشنبه ۲۵ آوریل در پاریس، شهری که به آن کوچ کرده بود، درگذشت.
او را به نام کوچکش میشناسند؛ عباس. امضای پای کارهایش همین بود. عکسهای مهم و مشهوری از او به جا مانده است که شاید بسیاری از مردم آن را دیده باشند اما ندانند عکاس آن ها عباس است. انگار نخواست خودش بیش از عکسهایش در مرکز توجه باشد.
«توماس دورژاک»، رییس آژانس عکس «مگنوم» که عباس عطار در آن کار می کرد و در سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ هم رییس دورهای آن بود، او را یکی از ستونهای مگنوم خوانده و گفته است او پدرخوانده نسل جوانتر عکاسان خبری بود.
دورژاک او را «شهروند واقعی جهان» خوانده است که به طور خستگیناپذیری جنگها، مصائب، انقلابها و آشوبهای آن را به تصویر میکشید و ثبت میکرد.
عباس عطار از نوجوانی عکاسی را شروع و در شش دهه فعالیت حرفهای، جنگها و انقلابهای زیادی را در نقاط مختلف جهان، از بیافرا گرفته تا بنگلادش، ایرلند شمالی، ویتنام، خاورمیانه، شیلی، کوبا و آفریقای جنوبی را ثبت کرد. عکسهایی که در سال ۱۳۵۷ از ایران گرفت، روایت تصویری انقلاب آن سال است. او راوی صادق تاریخی بود که شاهدش بود.
آلفرد یعقوبزاده٬ عکاسی که از انقلاب ۱۳۵۷ عباس عطار را میشناسد به ایران وایر میگوید برای او سخت است که عباس را قضاوت کند:چندین و چند سال است که عباس را میشناختم٬ ٬ با هم کار کردهایم٬ او را در مجامع و محافل مهم عکاسی جهان دیدهام٬ همه اورا میشناسند و به او احترام میگذارند قدری که در کشور خودش دانسته نشد. او از مهمترین وقایع جهان عکاسی کرده است. به نظر یعقوبزاده چیزی که او و کارش را منحصر به فرد میکرد «شناخت اجتماعی» و «آگاهی از تمدن کشورها» بود: «دید او مثل یک عقاب بود٬ مثل عقابی که از بالا نگاه میکند که یک ماهی را از رودخانه شکار کند٬ عباس یک لحظه را شکار میکرد. جزییات بینظیری در عکسهایش است که آنها را جاندار میکند٬ میگفت که با نور مینویسم. دیگر نقطه قوتاش داستانهایش بود٬ با حوصله انتخاب میکرد و پیگیری میکرد.» یعقوبزاده که خود یکی از مشهورترین عکساسان ایرانی است میگوید درمیان تمام عکسهایی که عکاسان ایرانی و خارجی از انقلاب ۱۳۵۷ گرفتهاند٬ عکسهای عباس « چیز دیگری»است: «عکس هایی که عباس با نگاه و شناخت خودش از پهلوی و انقلاب گرفته برای تاریخ ایران بسیار مهم است٬ سند تاریخی است. خیلی متاسفم که پس از مرگاش از او میگوییم٬ وقتی زنده بود در ایران قدرش دانسته نشد٬ در خارج از کشور چرا قدر هنرش را میدانستند٬ ولی در ایران نه. الان در سایتها میگویند اسطوره و جاودانه است و ... وقتی با ما بود باید از او قدردانی میکردند. خوشبختانه عکاسان جوان او میشناختند و به او احترام میگذاشتند. باعث تاسف است که دیگر با ما نیست.»
«حسن سربخشیان»، عکاسی که سابقه همکاری با عباس را دارد، به «ایرانوایر» می گوید عباس از مهمترین عکاسان ایران و جهان بود: «تسلط به موضوعاتی که از آن عکاسی میکرد، مطالعهای که در آن زمینهها داشت، استمراری که در عکاسی از سوژه هایش در سالهای متوالی به خرج میداد و بازگشت به محل عکاسی و سوژههایی که از آنها عکاسی میکرد، کار عباس عطار را دارای عمق خاصی کرده بود.»
سربخشیان میگوید عباس اینطور نبود که یک بار از سوژه ای عکاسی و بعد آن را رها کند: «در پروژههایی مثل عکاسی از انقلاب ایران و همینطور عکاسی از مذاهب مختلف، از جمله اسلام، مسیحیت و... شاهد هستیم که سالهای سال روی موضوعات مشخص کار و در نهایت ۱۱کتاب منتشر کرد که گواه نگاه عمیق او به پیرامون خود از جهت بصری و جامعهشناسی بود.»
مجید سعیدی دیگر عکاس شناختهشده ایرانی به ایرانوایر میگوید آقای عباس عطار یک «آرتیست بزرگ» بود ٬نمی توانیم بگوییم او «عکاس» بود او یک هنرمند بزگ و ماندنی است: هر کدام از عکسهای آقای عطار یک کلاس درس است و سرآمد کارهای او عکسهایش از انقلاب ۱۳۵۷ است. عکس هایی که در تاریخ خواهند ماند.
مجید سعیدی هم مثل الفرد یعقوبزاده از بیمهریهایی که در ایران به عباس عطار شد به ایران وایر میگوید:« به آقای عطار مثل بسیاری از هنرمندان بینالمللی ما در ایران خیلی بی مهری شد. تا وقتی حکومت ما و برخی هنرمندان ما دنبال خودی و غیرخودی هستند ما راهی به جایی نمیبریم. این که به غیرخودی ها نامهربانی کنید چه اتقاقی میافتد؟ فکر میکنید اگر بگویید دین آقای عطار دیناش اسلام نبوده یا آقای یعقوب زاده فلان کار را کرده٬ دید مردم عوض میشود؟ آقای عطار علاقهمند بود به ایران و ایرانی٫ عاشق ایران بود٬ به قدری با او نامهربانی کردند که گریزان شد. در دههی هفتاد که به ایران آمدند برخی رسانهها که هر روز به هنرمندان و فعالان یک انگ میزنند٬ یکی را نفوذی میخوانند٬ یکی را فتنهگر و... انقدر با او نامهربانی کردند که او هراسان شد از این هجمهها. چرا باید بایستیم دنیا از هنرمندان ما تکریم کند و ما قدرشان را ندانیم؟
سعیدی میگوید: «ما یک مشکل فرهنگی داریم که همهاش دنبال حاشیههای پیش افتاده و پوچایم که فلانی کیست٬ پدر و مادرش کیست٬ مذهباش کیست٬ چه اهمیتی دارد؟ او بهترین و تاثیرگذارترین عکسهای انقلاب را داشت٬ چرا باید الان دربارهاش حرف زد؟ این اتفاق برای خیلی از هنرمندان دیگر هم افتاده و می افتد. کاش جای اینکه فکر کنند عطار مذهباش چه بود و ... آثارش را ببینند. ما الان آقای آلفرد یعقوبزاده را داریم که خوشبختانه زنده است٬ باید او را تکریم کرد٬ نه اینکه بگذاریم وقتی او را نداشتیم٬ دربارهاش حرف بزنیم٬ و عکس دو نفره بگذاریم.»
او کمی هم از شخصیت عباس عطار میگوید: «در وهلهی اول که او را میدیدی به نظر میرسید که خیلی اهل معاشرت و بذلهگویی و از خود گفتن نیست و کمی مغرور است ولی وقتی بیشتر با او معاشرت میکردی میدیدی چه انسان بزرگی است و اصلا خودخواهی در او نمی دیدی. ایشان هیچ وقت از خود تعریف نمیکرد و منم منم نمی کرد خیلی راحت و حرفهای پروژههاش را به ثمر میرساند و تمام میکرد٬ خیلی با رسانهها گفتوگو نمیکرد و اگر هم میکرد از خودش تعریف نمیکرد. در دنیای امروز چه کسی ار میتوان پیدا کرد که انقدر متواضع باشد؟ او نیازی به نشان دادن خودش نداشت٬ می خواست فقط آثارش دیده شوند.»
ترجیعبند حرفها کسانی که عباس را میشناسند این است که او راوی دقیقی از تاریخی که مقابل چشماناش و لنز دوربیناش گذشته٬ بوده٬ خودش در مصاحبهای با «رادیو فردا»، در پاسخ به این سوال که چه قدر روایت او از تاریخ صادقانه بوده است، گفته بود: «تاریخنگاری بعدها به وجود میآید، من فقط در آن لحظه، در آن مکانها بودم. من تاریخنگار لحظاتی هستم که در آن ها قرار گرفتهام نه در همه موارد. من هر چیزی که دوربینم دید را گرفتهام. من یک کوچه را دیدم، نه کل خیابان را.»
در همین مصاحبه، عکسی خانوادگی از عباس منتشر شد که دوربین به گردن او آویزان است، هنگام خروج از فرودگاه «مهرآباد» به همراه پدر، مادر و سه برادرش. این عکس توسط بدرقه کنندگان خانواده عطار از آن ها گرفته شده است. در استقلال الجزایر، عباس اولین عکسهایش را در سن ۱۴ سالگی میگیرد و در سن 26 سالگی عکسهایش در مجلات و روزنامههای مهم دنیا منتشر میشوند.
عباس عطار در سال ۱۹۵۲ به همراه خانوادهاش از ایران مهاجرت کرد. او در سال ۱۹۸۱ به آژانس عکس مگنوم پیوست و تا پایان عمر در آن باقی ماند.
عکسهای عباس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و پس از آن، از مهمترین عکسهای او، به ویژه برای ایرانیان است. در سال ۲۰۱۴، وبسایت «عباس و انقلاب» با تلاش «مازیار بهاری»، روزنامهنگار و مستندساز راهاندازی شد.
بهاری، عباس عطار را یکی از مهمترین عکاسان روزگار ما میخواند و مینویسد او بعد از سالها دوستی، به من و همکارانم اعتماد کرد: «برای نخستين بار عکسها و از آن مهمتر، کنتاکتهای خودش را در اختيار ما گذاشت؛ کاری که کم تر عکاسی حاضر به انجام آن است. کنتاکت ورقهای است که عکاسها روی آن نگاتیوهای خود را چاپ میکردند. اين کنتاکتها به گفته خود عباس، برای او حکم دفترچه خاطراتش را دارند و مملو هستند از لحظات شخصی و یا تصاويری که او به دلیل کادربندی يا نور نامناسب تا به حال مايل نبوده است به نمايش عمومی بگذارد. کنتاکتها دريچه جديدی را به دنيای عکاس میگشايند. به کمک این کنتاکتها، میتوانيم عکسها را به صورت بخشی از يک مجموعه ببينيم و با عکاس در کشف آن لحظه جادويی که به خلق اثر نهايی انجاميده است، همراه و همگام شویم.»
پس از راهاندازی این وبسایت، عباس برای نخستین بار با رسانهها گفتوگو کرد. او در پاسخ به این سوال که فلسفه در عکاسی شما چه اهمیتی دارد، گفته بود: «این سؤالها را باید بعد از مرگ من از تاریخنگاران عکس پرسید. عکاسی فقط زدن شاتر نیست، باید فرهنگ و فلسفهای پشت دوربین باشد. فکری که عکاس در مورد سوژه میکند، اثرش را مجموعه عکسهای آن ما میتوانیم مشاهده کنیم. هر عکاس نه تنها به شناخت فلسفه نیاز دارد بلکه به جامعهشناسی و نشانهشناسی هم نیاز دارد. هیچوقت دوربین مظلوم نیست که ما نخواهیم بدون داشتن و دانستن اینچیزها به سراغش برویم. چراکه عکاس اجتماعی با یک فرهنگ کار دارد.»
عباس عطار یک عکاس معمولی نبود، نگاه و زاویه دید او به حوادث و رویدادها، او را عکاسی برجسته و صاحب سبک کرده بود. عکسهای پر اهمیتی که گرفت، به تنهایی میتوانند بخش مهمی از تاریخ ایران و جهان را به تصویر بکشند و نام او را جاودانه کنند، مثل عکس هایش.
مطالب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر