استاد دانشگاهی ایرانی، شهروندی اردنی که برای دیدار فرزندانش آمده بود، مادربزرگی محبوب نوهها؛ چهره قربانیان حمله مخوف روز دوشنبه تورنتو که در آن حداقل ۱۰ نفر کشته و ۱۵ نفر زخمی شدند به تدریج آشکار میشود.
همچنین معلوم شده که الک میناسیانِ ۲۵ ساله که مرتکب حمله شده انگیزههایی بر بنیان ایدئولوژیهای ضدزنانه داشته. اما توجه رسانهها به این جزئیات احتمالا دیری نمیپاید. حس اندوهی هم که این روزها محلات ایرانینشین شمال تورنتو را گرفته شاید از میان برود اما چیزی هست دیرپاتر: تروما.
در ساعات اول حمله، محله شاهد آشوب و هرج و مرج بود. میک رایس، یکی از پزشکیارانی که به صحنه فراخوانده شده بود به ایرانوایر میگوید: «ما سومین آمبولانسی بودیم که به صحنه رسیدیم و ده دوازده نفر را دیدیم که خون ازشان میرفت و در سطوح مختلف هوش و بیهوشی بودند. در ضمن چند بدن بود که رویشان را کشیده بودند... آن وسطها یک مامور پلیس من را کشید کنار و هشدار داد که مواظب احتمال بازگشت راننده به صحنه باشیم.»
رایس از «حس آشوب» در منطقه میگوید: «تمام سرویسهای اورژانسی (آتشنشانی، پلیس، سرویس اورژانس) در صحنه حاضر بودند و میخواستند با هم هماهنگی کنند. ماشینها اورژانس همه جا را گرفته بود و ترافیک ایجاد شده بود و این کار را سخت میکرد. نگرانی امنیتی جدی هم موجود بود چون هنوز مهاجم را نگرفته بودند.» شلوغی اولیه تمام شده و حالا خیابانها را غم گرفته.
آیدا احدیانی، وبلاگنویس و نویسندهای که در همان نزدیکی زندگی میکند، در توئیترش نوشت: «محله،شهر ارواح شده. خیابان یانگ بسته است، همه جا پلیسه و هلیکوپتر و نوار زرد. مترو بسته و ملت سردرگم و غمگین از خیابونهای موازی دارن پیاده به سمت اولین ایستگاه باز میرن.»
احدیانی از جمله ایرانیان پرشمار این منطقه است. کمترین جایی در آمریکای شمالی هست که اینقدر ایرانی در آن زندگی کند و اینقدر در قلب خیلی ایرانیها جای داشته باشد. همینجا میدانی هست که بین ایرانیها به «میدان محسنی» معروف است و در آن «ساندویچ ویدا»یی پیدا میکنید که بیرون تهران نظیر ندارد. میدان مل لستمن و ساختمان شهرداری سابق نورت یورک که از مراکز اصلی حمله بودند شاید هر روز میزبان رویدادی ایرانی باشند و خیلیها آنها را با تظاهراتهای ایرانیان به یاد میآورند (از ۱۸ تیر ۷۸ تا ۲۵ خرداد ۸۸.) حتی نماینده منطقه در مجلس فدرال کانادا، ایرانی است و بسیاری از نامزدهای انتخاباتی احزاب مختلف منطقه هم در سالهای گذشته ایرانی بودهاند.
پروفسور آنتونی فاینشتاین، استاد روانپزشکی در دانشگاه تورنتو، در گفتگو با ایرانوایر توضیح میدهد که احساس شوک و تروما مختص کسانی که مستقیم با واقعه روبرو شدهاند نیست و میتواند وسیعتر باشد.
فاینشتاین، مختصص آن چیزی است که «اختلال استرسی پساتروما» یا «استرس پس از سانحه» نامیده میشود، اختلالی که به نام انگلیسیِ «پی تی اس دی» PTSD معروف است.
فاینشتاین به ایرانوایر میگوید: «پیشبینی اینکه اثر این حادثه چقدر وسعت خواهد داشت دشوار است. اگر به کل جمعیت نگاه کنیم میبینیم که حدود ۵ تا ۶ درصد این اختلال را دارند. میتوان گفت که هر کس ربطی به این واقعه داشته باشد، در خطر بالاتری قرار دارد.»
او توضیح میدهد که بین انواع مختلف شوک با این اختلال مشخص باید فرق قائل شد چرا که ابتلا به «پی تی اس دی» حداقل یک ماه طول میکشد: «هرگونه شوک و نگرانی را نمیتوان پی تی اس دی نامید. برای تشخیص این اختلال باید شاهد نشانههای خیلی مشخصی باشیم که بر قابلیت کارکرد فرد تاثیر میگذارند.» کسانی که سابقه برخورد با تروماهای قبلی را دارند با چالشی بزرگتر روبرو خواهند بود.
پناهندهای سوری که ایرانوایر با او گفتگو کرد یکی از همین موارد است. دختر او در یکی از مدارس محله درس میخواند: «تمام راه را تا مدرسه دخترم گریه کردم. مدام به فکر جنگ بودم. مدرسه او در سوریه را هم بمباران کردند. هلیکوپتر، آژیر، صدای ماشین، همه چیز باعث شده بود یاد جنگ بیافتم.» وسط حرفش میزند زیر گریه و اضافه میکند: «و تازه الان همه فکر میکنند ما مقصریم. در توئیتر دارند میگویند پناهندهها باعث شوند امنیت اینجا از بین برود.»
فاینشتاین تایید میکند که تجربه تروما میتواند باعث افزایش خطر شود: «کسانی که مثلا بر اساس تجربهشان در ایران تروما داشتهاند و برای امنیت به کانادا آمدهاند و اینجا با چنین واقعهای روبرو میشوند به خاطرات تروماهای قدیمی برمیگردند. خاطره تروماهای قبلی باعث انگیزش میشوند.»
مقامات هنوز نام کامل قربانیان را منتشر نکردهاند اما در رسانهها و شبکههای اجتماعی به تدریج نامها را میشنویم.
یکی از زخمیهای حادثه که اکنون در بخش «آی سی یو»ی بیمارستان سانیبروک بستری است، امیر کیومرثی نام دارد. او زیستشناسی است که از ایران آمده بود تا در دانشگاه رایرسونِ تورنتو درس بدهد. در ضمن در اتحادیه کارگریاش فعال است و رئیس واحد دوی شعبه محلی «اتحادیه کارمندان عمومی کانادا.»
مدتها پیش از حمله بود که در وبسایت ratemyprofessors.com دانشجویان بدون ذکر نام خودشان از کیومرثی گفته بودند. یکیشان نوشته بود: «ترم قبل افتخار داشتم که درس «اورگانیک» را با دکتر کیومرثی بردارم. یکی از بهترین استادانه. خیلی صبوره و کاری میکنه حتما یاد بگیری.» دیگری گفته بود: «یکی از استادان محبوب منه! خیلی محشره. صد در صد درساشو بردارید.» این دانشجویان گمنام هم احتمالا جزو قربانیان غیرمستقیم حمله دوشنبه هستند.
پزشکی قانونی ایالت انتاریوی کانادا گفته که شناسایی رسمی ۱۰ کشته حمله چندین روز طول میکشد و باید بر اساس آزمایش دیانای انجام شود. اما خانوادهها، دولتهای خارجی و کارفرمایان پیش آمدهاند و تا کنون هویت حداقل پنج نفر از کشتهشدگان روز دوشنبه معلوم شده است.
آن ماری دامیکو
آن ماری ۳۰ ساله در شعبه کانادای یک شرکت سرمایهگذاری آمریکایی به نام اینوِسکو کار میکرد. همین شرکت مرگ او را تایید کرده و همچنین فدراسیون ملی تنیس کانادا.
آن ماری مثل خیلی کاناداییها عاشق ورزش بود و از ۱۲ سالگی برای مسابقات تنیس کار داوطلبانه میکرد، از جمله جام معروف راجرز که در تورنتو و مونترال برگزار میشود. این عشق به تنیس البته خانوادگی است و پدر و مادرش، مادربزرگهایش و برادرش هم در همین «جام راجرز» داوطلب بودند. او کار را با توپجمعکنی شروع کرده بود و اما تا همین هفته گذشته مدیر گروه حدود ۲۰۰ نفر از داوطلبان بود.
دوروتی سوئل
خانم سوئلِ ۸۰ ساله برای شرکت «سیرز کانادا» کار میکرد اما او را عموما به دو عنوان میشناسند: عشق ورزش و مادربزرگ خوبی بودن.
رسانهها در این چند روز با الوود دیلینی، یکی از نوهها، صحبت کردهاند که گفته دوروتی «بهترین مادربزرگی بود که میشد آرزو کرد». او در ضمن یادآوری کرده که مادربزرگش طرفدار پر و پا قرص تیمهای بیسبال و هاکیِ تورنتو بود.
منیر نجار
آقای نجارِ هشتاد و اندی ساله شهروند اردن بود و برای دیدار فرزندان و نوههایش به تورنتو آمده بود. وزارت خارجه اردن مرگ او را تایید کرده است.
رئیس «انجمن اردنیهای کانادا» از حمایت مردم «نه فقط از تورنتو و نیویورک که از کل کشور» تشکر کرده است و از «درد» جامعه اردنیها در پی این اتفاق گفته.
رنوکا آماراسینگه
مرگ رنوکای ۴۸ ساله و سریلانکایی بخصوص دلخراش است چون او به تنهایی با فرزند هفتسالهاش، دیوئون، زندگی میکرد. رنوکا را البته کودکان بسیار دیگری نیز دوست داشتند چون سه سال بود برای اداره مدارس منطقه تورنتو کار میکرد. او متخصص تغذیه بود و روز دوشنبه اولین روز کارش در مدرسهای جدید بود.
رنوکا در جامعه بودایی تورنتو فعال بود. خانم آسوکا پینادوواگه از «مرکز درونپویی بودایی ماهاویهارای تورنتو» گفته: «خودش و پسرش را میشناختم. هر یکشنبه میآمد. به جز همسر سابقش در کانادا هیچ اقوامی ندارند.»
مردم کشور البته به کمک شتافتهاند و کمپین اینترنتی که به هدف جمع کردن ۱۵۰ هزار دلار کانادا برای دیوئونِ هفت ساله آغاز شده تا بحال بیش از ۱۲۰ هزار دلار جمع کرده.
رنوکا در ضمن در اتحادیه کارگری خود هم فعال بود. واحد ۴۴۰۰ «اتحادیه کارگران عمومی کانادا» در بیانیهای او را «عضو دوستداشتنی جامعه اسکاربورو» نامید که اشارهای است به یکی از مناطق شرق تورنتو.
چول مین کانگ
تورنتوییهای اهل خوشخوراکی آقای کانگ را با نام «ادی» میشناسند. او سرآشپز شعبه مرکز شهر زنجیره رستورانهای برزیلی، «کوپاکابانا» بود.
آرماندو ساندوال، یکی از همکاران آقای کانگ، در گفتگو با «گلوبال نیوز» از «شور و شوق او برای غذا» گفته.
منطقه ویلودیل که حمله در آن اتفاق افتاد علاوه بر ایرانینشین بودن به کرهاینشین بودن هم معروف بود. دولت کره جنوبی مرگ دو نفر از شهروندانش را اعلام کرده که هویت آن یکی هنوز معلوم نیست.
مطالب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر