حدود هشت سال پیش، وقتی «نیکی محجوب» خبرنگار بیبیسی فارسی تازه از ایران خارج شده بود، مادربزرگی که او را بزرگ کرده بود را به دلیل ابتلا به نوعی سرطان پیشرفته از دست داد.
نیکی نه تنها نتوانست به خاطر پیوستن به بیبیسی و خطراتی که در صورت بازگشت به ایران او را تهدید میکرد، برای آخرین بار او را در آغوش بگیرد و خداحافظی کند بلکه به دلیل مخدوش بودن خطوط تلفن در بحبوحه حوادث پس از انتخابات سال ۸۸، حتی نتوانست صدای مادربزرگی که روی تخت بیمارستان خواسته بود با نوهاش حرف بزند را بشنود.
چند سال بعد، وقتی پدرش در بیمارستان بستری شد و لحظات آخر را سپری میکرد، باز هم او و پدرش از دیدار و خداحافظی محروم ماندند؛ تنها به این دلیل که او روزنامهنگار شاغل در بیبیسی بود و در صورت بازگشت، معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظارش باشد. همین است که هنوز رفتن پدرش را باور ندارد و داغ دلش مثل روزهای اول تازه است: «رابطه با پدرم برایم متفاوت بود. سعی می کردم هر روز قبل از ساعت هفت به خانه برسم؛ قبل از اینکه با قرصهای مسکن قوی به خواب برود. هر روز با او صحبت می کردم. چند بار دلم خواست به ایران بروم اما خانواده نگران بود که در آن وضعیت با توجه به شرایط بابا، مشکلات دیگری هم اضافه شود. از چهارشنبه ها خوشم نمیآید؛ چهارشنبه بود که مادرم تماس گرفت و گفت نیکی عزیزم متاسفم. من هنوز نمی توانم به راحتی در اینباره صحبت کنم و هر بار میخواهم حرف بزنم، بغض میکنم.»
یکی دیگر از خبرنگاران بیبیسی فارسی هم در گفتوگو با «خبرنگاری جرم نیست» از بارها احضار پدرش که به بیماری قلبی مبتلا است، میگوید: «پدرم بازنشسته و بیمار است. در حالی که پزشک تاکید دارد استرس به شدت برایش خطرناک است، بارها او را به اداره اطلاعات شهر محل سکونتشان کشاندهاند. وقت و بیوقت تماس میگیرند و درباره من سوال میکنند. می گویند نمیخواهد استعفا بدهد؟ او را ترغیب کنید که استعفا بدهد و برگردد.»
میگوید برادر و برادر همسر سابق او را نیز احضار کردهاند و از زندگی خصوصی این خبرنگار پرسیدهاند؛ این که با چه کسانی مراوده دارد، در تماسهای تلفنی چه میگوید و ...
این روزنامهنگار هم چنین از روزی میگوید که پدر و مادرش پس از دیدار کوتاهی با او در ترکیه، به ایران برگشتند: «ساعتها در فرودگاه مورد بازجویی قرار گرفتند و وسایل شخصی آن ها را برای پیدا کردن فلشمموری، سیدی و... به دقت تفتیش کردند.»
میگوید خانوادهاش تا مدتها به او از این احضارها و تهدیدها چیزی نمیگفتند که نگران نشود: «در این مدت برادرم و خواهرم بچهدار شدند و سهم من تنها تصاویری است که از آنها می توانم ببینم. یکی از بستگان نزدیک ما فوت کرد و نتوانستم در کنار خانوادهام باشم. برادرم برای این فشارها و تهدیدها از ادامه کار در دانشگاه منصرف شد.»
این خبرنگار میگوید:«اگر میشد ایران بروم و برگردم هم شغل و رویکردم در کار همین بود؛ این محدودیتها و تهدیدها تنها تحمیل رنج شخصی به گروهی از انسانها بابت شغلشان است.»
اضافه می کند:«این فشارها درباره رد و بدل کردن اطلاعات مسخره است چون اطلاعاتی که به خبرنگاران میرسد، اطلاعاتی است که میتواند در دسترس عموم هم باشد. کسی که قرار باشد اطلاعات حساسی را رد و بدل کند، با برچسب خبرنگار که همواره زیر ذرهبین است، این کار را نخواهد کرد و یا از آنمهمتر، خانوادهاش را درگیر نمیکند.»
تعداد روزنامهنگاران شاغل در بی بیسی فارسی که مورد تهدید و آزار حکومت ایران قرار گرفتهاند، کم نیست؛ بررسی آماری درباره ۹۶ نفر نشان میدهد ۸۶ نفر از آنها به نحوی مورد آزار و اذیت حکومت قرار گرفتهاند. ۸۵ نفر میگویند اعضای خانوادهشان مورد بازجویی قرار گرفتهاند و ۵۹ نفر از آنها در رسانههای حکومتی مورد انواع تهمت و افترا قرار گرفتهاند. خیلی از این تهمتها «جنسی» و همراه با عکسهای مونتاژ شده مستهجن بوده است.
۴۴ نفر میگویند خانوادههایشان تهدید به اخراج از کسب و کار شدهاند و حتی گاهی به مرگ.
یکی از تکاندهندهترین آزارها متوجه «سعیده هاشمی»، روزنامهنگار شاغل در بیبیسی بوده است. ماموران امینتی شبانه به خانه پدری او در تهران هجوم برده و خواهر جوانش را با خود برده اند. او میگوید روز پس از بازداشت، خواهرش از زندان «اوین» برای او در یکی از شبکههای اجتماهی پیام فرستاده است: «گفت سلام خواهر، چه طوری؟ شوکه شده بودم. پرسیدم تو کجایی؟ چه کار میکنی؟ گفت من الان زندان اوین هستم، با بازجوهایم نشستهام و این آقایان میخواهند با تو صحبت کنند.»
خواهر سعیده هاشمی ۱۷ روز را در یک سلول انفرادی در زندان اوین گذرانده است. در این مدت با تماسهای تصویری از خانم هاشمی خواسته شده برای آنها «جاسوسی» کند: «از اول مکالمه مشخص بود که میخواستند در ازای آزادی خواهر من، به آنها اطلاعاتی در خصوص چند و چون کار در بیبیسی، اطلاعات شخصی همكارانم، وضعیت کاری خودم، روابطم با بقیه، حقوق دریافتی و... بدهم. واضح بود که این یعنی جاسوسی کردن. من به آنها گفتم در واقع خواهر من را گروگان گرفتهاید که من برای شما جاسوسی بکنم؟ من نمیتوانم چنین کاری را انجام دهم.»
«نگین شیرآقایی»، مجری و روزنامهنگار شاغل در بیبیسی است که بارها مورد آزار قرار گرفته است: «فشارها دو سال پس از اینکه به بیبیسی فارسی پیوستم، آغاز شد و در طول این شش سال اتفاقات مختلفی افتاد. پدرم را که سرطان داشت و تحت شیمیدرمانی بود، بارها خواستند. به خانهمان ریختند، وسایل را جمع کردند و برگه دستگیری مادر و برادرم را داشتند. برادرم را یک ترم از درس دادن در دانشگاه محروم کردند چون من خواهرش بودم. تلاش کردند که اکانتهای من را هک کنند. خودشان را جای کس دیگری جا زدند و با من مصاحبه کردند. بعد حرفهایم را از محتوا خارج و به شکل دیگری عرضه کردند. تلاش کردند من را قانع کنند که به کشور سومی مثل ارمنستان و اندونزی سفر کنم و با مامور آنها دیدار داشته باشم.»
روزنامهنگاران شاغل در بیبیسی و خانوادههایشان سالها است که مورد آزار و اذیت حکومت ایران قرار میگیرند. در تازهترین مورد، بر اساس قراری که دادگاهی در تهران صادر کرده، داراییهای این گروه از کارکنان بیبیسی مسدود شده و آنها از فروش داراییهایی خود در ایران محروم شدهاند.
آنطور که بیبیسی خبر داده است، این ممنوعیت در مواردی هم چون اموالی که از خانواده به ارث میرسند، بر اعضای خانواده این کارکنان هم اثر گذاشته و آن ها را نیز از فروش و تقسیم این اموال محروم میکند.
حالا بیبیسی از این اقدام قضایی مقامهای ایران علیه بیش از ۱۵۰ نفر از کارکنان فعلی و سابق بخش فارسی خود به سازمان ملل متحد شکایت کرده است.
در بیانیه این بنگاه خبری، این اقدام به معنای محروم کردن کارکنان بیبیسی فارسی از حقوق اولیه انسانی تلقی و یادآوری شده است که این کار با «قانون اساسی» ایران هم مغایرت دارد.
در این بیانیه هم چنین آمده است:«این تازهترین اقدام در کارزاری مستمر با هدف آزار و اذیت است که برای فشار بر روزنامهنگاران به دلیل ادامه کار آن ها در بیبیسی صورت میگیرد.»
در بیانیه ای که وبسایت بیبیسی منتشر کرده، به موارد دیگری از آزار و اذیت کارکنان بخش فارسی آن هم اشاره شده است؛ از جمله: «دستگیری و بازداشت خودسرانه اعضای خانواده کارکنان بیبیسی فارسی، توقیف گذرنامهها و اعمال ممنوعیت سفر برای اعضای خانوادهها که میخواهند برای دیدن بستگانشان که در بخش فارسی بیبیسی کار میکنند، از ایران خارج شوند و تجسس و آزار مداوم و پخش اخبار جعلی و حاوی تهمت که با هدف آسیب زدن به وجهه کارکنان بیبیسی فارسی و خانوادههای آن ها طراحی میشود.»
نمونههایی هم از این رفتارها ذکر شده است: «خواهر یکی از روزنامهنگاران ۱۷ روز در زندان اوین در بازداشت بوده و مجبور شده از طریق اسکایپ از خواهرش بخواهد که به کار در بیبیسی پایان دهد یا علیه همکارانش جاسوسی کند.»
بسیاری از والدین سال خورده کارکنان مورد بازجویی قرار گرفتهاند و بعضی از این موارد در ساعات دیرهنگام شب انجام شده اند. یک کودک زیر 10 سال به دلیل خویشاوندی با یکی از کارکنان بیبیسی فارسی، برای سوال و جواب احضار شده است.
در بیانیه بیبیسی آمده است: «بسیاری از کارکنان بیبیسی فارسی از بیم زندانی شدن یا منع خروج از ایران، نتوانستهاند به دیدار والدین خود بروند که در حال احتضار بودهاند. وجهه و آبروی آن ها با ادعاهای ناروا و بدنام کننده در رسانهها و شبکههای اجتماعی مورد حمله قرار گرفته است. بسیاری از کارکنان، سوژه اخباری جعلی بودهاند که آن ها را به رفتار ناشایست جنسی یا اعمال جنسی که در ایران غیرقانونی محسوب میشوند و میتوانند مجازات مرگ در پی داشته باشند، متهم کرده است.»
«دیوید کی»، گزارش گر ویژه سازمان ملل متحد در این رابطه گفته است: «به تازگی شکایتی رسمی از طرف بیبیسی دریافت کرده ایم که روزنامهنگاران بیبیسی و خانواده های آن ها به خاطر کارشان که روزنامهنگاری است، در 5 تا 9 ماه گذشته و شاید هم بیش تر زیر فشار قابل ملاحظهای قرار داشته اند. ما مثل هر مساله دیگری، این موضوع را به دولت ایران اطلاع دادیم و به طور مستقیم با دولت ایران در این باره گفتوگو خواهیم کرد... ما نگرانی عمیق خود را در این مورد به دولت ایران در چند روز گذشته ابراز کردیم.»
«عاصمه جهانگیر»، گزارش گر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوقبشر در ایران هم با ابراز نگرانی از وضعیت روزنامهنگاران در ایران که با توجه به فشارها، دچار سانسور و خودسانسوری هستند، گفته است: «در خارج از ایران تنها خبرنگاران بیبیسی فارسی تحت فشار نیستند بلکه من خبرنگاران دیگری را دیده ام که با رسانههای دیگری کار میکردند و خانوادههای آنها تهدید و بازجویی شدهاند. فشار به خبرنگاران بیبیسی مدت زیادی است که ادامه دارد و برای من جای شگفتی است که تا کنون دربارهاش زیاد صحبت نشده است. این موضوع به شدت ناراحت کننده است.»
خبرنگاران بیبیسی اكنون اما تصمیم گرفته اند درباره این موضوع حرف بزنند. حرف زدن آن ها الزاما به تغییر رفتار جمهوری اسلامی منجر نمی شود ولی آگاهی عمومی از وجه دیگری از نقض حقوق بشر و فشار جمهوری اسلامی بر خبرنگاران را روشن می كند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر