بامداد روز پنج شنبه ۱۹ اکتبر، شورشیان «طالبان» به یک پایگاه ارتش افغانستان در شهرستان «میوند» ایالت قندهار حمله کرده و از ۶۰ سرباز مستقر در پایگاه، دستکم ۴۳ تن را کشته اند. طی این حمله که در آن از خودروهای انتحاری استفاده شده بود، ۹ سرباز دیگر زخمی و شش نفر ناپدید شدند و پایگاه ارتش نیز به کلی ویران شد.
دو روز پیش، روز ۱۷ اکتبر، بر اثر حملهای دیگر به مراکز دولتی در استانهای «پکتیا» و «غزنی» در شرق افغانستان نیز دستکم ۶۹ نفر جان باخته و ده ها تن دیگر مجروح شدند.
نمونه دیگری از حملات مرگبار طالبان طی ماه های گذشته که توجه رسانهها را به خود جلب کرد، کشتار فجیع حدود ۵۰ غیرنظامی عمدتا «هزاره» در پنجم آگوست در روستای «میرزا اولنگ»، واقع در استان شمالی «سرپل» بود. این حمله با همکاری شورشیان طالبان و پیکارجویان «داعش» انجام شد و تظاهرات اعتراضی گستردهای را در برخی از شهرهای افغانستان برانگیخت.
در توضیح عوامل پایداری طالبان به طور کلی و تشدید حملات آن ها به نیروهای دولتی در ماه های اخیر- که هم زمان با اعلام استراتژی جدید دولت ترامپ در قبال جنگ افغانستان شاهد آن هستیم- برخی از مقامات افغان و نیز ناظران تحولات جنوب آسیا به حمایتهای خارجی از شورشیان، بهویژه از سوی کشورهایی مانند پاکستان، ایران و روسیه اشاره میکنند.
در این میان، سیاست جمهوری اسلامی نسبت به همسایه جنگزده شرقی خود از پیچیدگی خاصی برخوردار است که دلایل آن را تا حدی باید در خصومت و رقابت دیرین ایران و امریکا در منطقه جست وجو کرد. به بیان واضحتر، رقابت پرتنش میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده در منطقه خاورمیانه و جنوب آسیا، تهران را به سوی اتخاذ سیاستی متناقض و دستکم دوسویه سوق داده است؛ به نحوی که ایران در سالهای اخیر از تثبیت دولت مرکزی در افغانستان حمایت کرده و در عین حال کوشیده است روابط نزدیکی با دشمنان آن، یعنی شورشیان طالبان برقرار کند.
به ادعای ژنرال «شریف یفتلی»، رییس ستاد ارتش افغانستان، نیروهای امنیتی افغان به مستنداتی دست یافتهاند که نشان میدهد تهران تسلیحات و تجهیزات نظامی مختلف در اختیار طالبان قرار میدهد. برای نمونه، مقامات اطلاعاتی افغانستان از وجود اجساد چهار کماندوی ایرانی در میان گروهی از نیروهای طالبان که در اکتبر ۲۰۱۶ به یک مرکز پلیس در شهر «فراه»، در نزدیکی مرز ایران یورش برده بودند، خبر داده اند. این حمله که گویا از سوی ایران سازمان دهی شده بوده، با دخالت نیروی هوایی امریکا دفع شده است.
چنان که «محمدعارف شاهجهان»، از مقامات ارشد اطلاعاتی سابق در افغانستان و استاندار کنونی فراه خاطرنشان میکند، سیاست منطقهای تغییر کرده است: «قویترین نیروهای طالبان [در این استان]، طالبان ایرانی هستند.»
این در حالی است که ایران به طور سنتی، طالبان را که به لحاظ ایدئولوژیکی، ملهم از اسلام افراطی بوده و از نظر سیاسی به رقبای منطقهای ایران، یعنی پاکستان و عربستان نزدیک است، تهدیدی برای امنیت خود دانسته و از گروههای مخالف طالبان، بهویژه «اتحاد شمالی» به رهبری «احمدشاه مسعود» (قبل از ترورش در سال ۲۰۰۱) حمایت کرده است.
این دشمنی در سال ۱۹۹۸ تا جایی پیش رفت که نیروهای طالبان، کنسولگری ایران در شهر مزارشریف را تسخیر و ۱۱ دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی مستقر در آن را به قتل رساندند؛ تحولی که باعث استقرار دهها هزار نیروی نظامی ایران در مرز افغانستان شد اما در نهایت با میانجیگری سازمان ملل متحد، تهران از حمله نظامی به طالبان صرفنظر کرد.
جمهوری اسلامی اما جنگ افغانستان را در پی حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ غنیمت دید و با کمک به نیروهای امریکایی، نقش مهمی در سقوط دولت طالبان ایفا کرد.
16 سال بعد اما شرایط منطقهای و بینالمللی به کلی تغییر کرده است و ایران کمک به طالبان را لازمه مهار ایالات متحده در مرزهای شرقی و اقدامی در راستای زمین گیر کردن نیروهای امریکایی در افغانستان میداند.
مهم ترین مدرک همکاری ایران و طالبان که تا بهحال کشف شده است، به ماه می ۲۰۱۶ برمیگردد. در آن زمان، گزارشهایی از حمله یک پهپاد امریکایی به خودرویی بدون اسکورت در بلوچستان پاکستان که به مرگ راننده و تنها مسافرش انجامید، منتشر شد. نام این مسافر، طبق گذرنامهاش که از محل حادثه یافت شد، «ولی محمد» بود. اما مقامات افغان و امریکایی پس از بررسیهای دقیقتر فاش کردند که او کسی نبوده جز «ملا اختر منصور»، رهبر طالبان افغانستان که آن روز از سفری مخفیانه به ایران بازمیگشته است. گذرنامه ملا اختر منصور نشان میداد که این دستکم دومین سفر او به ایران در سال ۲۰۱۶ بوده است.
ایران به روسیه نیز برای گسترش حضور ژئوپولتیکی خود در افغانستان که وزنهای در مقابل مداخله نظامی امریکا در جنوب آسیا به شمار میرود، کمک می کند. چنین سیاستی عمدتا از طریق تسهیل روابط سیاسی و نظامی میان مسکو و طالبان اجرا می شود به طوری که به گفته «حیاتالله حیات»، استاندار استان «هلمند» در جنوب شرقی افغانستان، شورشیان محلی از طریق ایران برخی از تسلیحات مورد نیازشان را از روسیه دریافت میکنند.
یکی دیگر از اهداف بلندمدت نزدیکی ایران به طالبان، پیش گیری از نفوذ بیش از حد پاکستان و عربستان در میان شورشیان افغان است. در این راستا، تهران نه تنها خود به طور مستقیم میکوشد طالبان مطلوب خود را پرورش دهد بلکه زمینههای عملی و اطلاعاتی لازم را برای حضور راحتتر هند، رقیب هستهای پاکستان نیز در قلمرو افغانستان فراهم میسازد.
پشتیبانی تهران از طالبان هم چنین با هدف ایجاد سدی محلی در برابر گسترش نفوذ داعش در همسایگی شرق ایران انجام می شود. هرچند طالبان و داعش گاهی برای نیل به اهداف مشترک میدانی، به همکاریهای تاکتیکی و مقطعی روی میآورند؛ مانند کشتار «میرزا اولنگ» در ایالت سرپل. به نظر میرسد مقامات امنیتی ایران امیدوارند از شکافهای سیاسی و اختلافات مذهبی میان آن ها برای مهار داعش بهرهبرداری کنند.
از این زاویه، جمهوری اسلامی استراتژی چندلایه و پیچیدهای را در افغانستان دنبال میکند که در مقاطعی بیش تر جنبه سلبی به خود میگیرد تا ایجابی. با توجه به هزینههای هنگفتی که اتخاذ چنین سیاستی در پی دارد، به نظر میرسد تصمیمگیران ایران، افغانستان را نیز مانند عراق، برگ برندهای برای پیش برد اهداف کلان جمهوری اسلامی و تنظیم توازن قوا در خاورمیانه بزرگ، از جمله از طریق مقابله با رقبایی دیرین مانند امریکا و عربستان میدانند.
* میثم بهروش، پژوهشگر مطالعات بین الملل
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر