در دو روز گذشته بارها عصای سفیدش را بالا برده اما هیچ خودرویی جلوی پایش توقف نکرده: «چند نفری گفتند میخواهید کمکتان کنیم رد شوید. در حالی که در همه جای دنیا وقتی عصای سفید را بلند میکنند، خودروها میایستند و فرد نابینا بدون کمک دیگران از خیابان رد میشود.» روز پانزدهم مهرماه بسیاری از سایتهای خبری از اجرایی شدن قانون عصای سفید در ایران خبر دادند. این قانون به نابینایان این امکان را میدهدکه با بالا بردن عصای سفید خود در هنگام عبور از خیابانها به ماشینها فرمان ایست دهند. خودروها بلافاصله با دیدن این علامت باید توقف کنند و اجازه عبور از خیابان را به افراد نابینا بدهند، پلیس ایران برای متخلفان جریمه صد هزارتومانی در نظر گرفته است. زهرا اما میگوید: «من از شنیدن صدای ماشینها و بوقهای ممتد متوجه میشوم که نمیایستند. شاید هنوز قانون را به درستی نمیدانند. در حالی که این قانون در خیلی ازکشورها بیشتر از چهل سال است که اجرا میشود اما در ایران حالا که قرار به اجرایی شدن این قانون شده هم توجهی نمیکنند.»
او بیست و یک ساله و دانشجوی رشته روانشناسی است: «من مجبورم بیشتر اوقات با اسنپ به دانشگاه بروم و برگردم. قبل از اسنپ هم از آژانس استفاده میکردم. چون وسیله حمل و نقل عمومی در ایران برای ما نابینایان هیچ امکانی در نظر نگرفته است.» او پیشتر از تاکسی استفاده میکرده اما مشکلات تاکسی هم کم نبوده: «تاکسیهای کمی ما را سوار میکنند. مثلا باید مدتها منتظر باشی تا یک راننده تو را سوار کند شاید به این خاطر که سوار و پیاده شدن فرد نابینا ممکن است بیشتر طول بکشد.»
اما موضوع دیگری که او را بیشتر آزار داده، تجربههای او از خشونت جنسی در تاکسی بوده: «فکر میکنند چون چشممان نمیبیند حس هم نمیکنیم. هربار تاکسی سوار شدم مسافر کناری اگر مرد بوده خودش را به من چسبانده یا دستانم را لمس کرده یا حتی...»
حرفش را میخورد. چندباری اعتراض کرده اما بعد تصمیم گرفته با آژانس و اسنپ استفاده کند. او قبل از خارج شدن از خانه پولهایش را دسته بندی میکند: «مثلا ده هزارتومانیها را میگذارم داخل جیب شلوار، دو هزارتومانی ها را جیب سمت راست مانتو و پنج هزارتومانیها سمت چپ.» او پیش از این دستهبندیها بارها سرش کلاه رفته: «خیلی وقتها جنسی خریدهام و دو هزارتومانی را به جای هزارتومانی از من برداشتهاند و باقیمانده ندادهاند و وقتی به خانه رسیدهام و پولها را به خانواده نشان دادم برای حساب کتاب کردن این موضوع را فهمیدهام.»
زهرا معتقد است که مشکلات نابینایان بیشتر از قانون عصای سفید است و بیشترش به خاطر عدم آموزش درست به جامعه است: «فرهنگسازی نکردهاند که با ما مثل مردم عادی برخورد کنند. یا به ما ترحم میکنند و یا از ما سوء استفاده در حالی که ما میخواهیم با ما عادی باشند.»
امین هم با زهرا هم عقیده است و میگوید: « مشکل اساسی نابینایان امکانات نیست. مشکل اصلی دید مردم جامعه نسبت به نابینایان یا کل معلولین است. در کشورهای دیگر وقتی نابینایان در رشتههای مختلف تحصیلی درس میخوانند در موقعیتهای مختلف شغلی از آنها استفاده میشود مثل آدمهای معمولی امادر ایران فقط کارهای خاصی را برای نابینایان در نظر میگیرند. چون دید درستی وجود ندارد.»
امین بیستو پنج ساله است و لیسانس مترجمی زبان انگلیسی دارد. او در یک شرکت به عنوان مترجم مشغول کار است اما به گفته خودش کمتر نابینایانی هستند که کارهای مرتبط با رشته خودشان پیدا میکنند: «قانون نوشته شدهای وجود ندارد که مثلا فلان شغل را به نابینایان ندهند. اما مثلا بیشتر به نابینایان شغلهایی مثل تلفنچی میدهند، در شهرداری، شرکت یا فروشگاهی استخدام میشوند که جواب تلفن بدهند فرقی هم نمیکند در چه رشتهای تحصیل کرده باشند.»
به گفته او نابینایان زیادی در رشته حقوق درس خواندهاند اما با وجود گذشتن از سد آزمون وکالت هم تعداد کمی از آنها در این شغل پذیرفته شدهاند: «یکی از مشکلات این است که در ایران برای شغلها تعریف دیگری هم در نظر گرفته میشود که گاهی افراد نابینا را با محدودیت مواجه میکند. مثلا منشی یا دفتر دار باید جواب تلفنها را بدهد و هماهنگی بین ملاقاتها و تنظیم وقت را انجام دهد. اما در ایران توقع دارند کسی که دفتر دار است بانک هم برود برای نقد کردن چک یا انجام کارهای اداری را به عهده بگیرد.»
امین خوشحال است که کارش مرتبط با رشته تحصیلیاش است. اما برای دوستان دیگرش که نتوانستهاند کار متناسب با تخصصشان پیدا کنند،غمگین است. او برای ترجمه متون از نرم افزار اسکرین ریدر استفاده میکند: «این نرم افزار را روی کامپیوتر نصب میکنیم و تمام متنی که روی صفحه کامپیوتر نمایش داده میشود برای ما میخواند وقتی که میخواند انگار ما داریم متن ها رامیبینیم، برای نوشتن هم ما نیاز به تایپ داریم وقتی ما به مرور زمان با کامپیوتر کار میکنیم به دکمههای کامپیوتر مسلط میشویم و مثل یک فرد عادی میتوانیم تایپ کنیم.» اپلیکیشن اسکرین ریدر در گوشیهای اندروید و آیفون هم قابل دانلود هست.
وقتی از او درباره اجرایی شدن قانون عصای سفید میپرسم، میگوید: «ما مشکلات دیگری هم در زمینه خدمات شهری داریم. مثلا یکی از آنها مسئله مترو است. در کشورهای خارجی جلوی ریل قطار یک شیشه وجود دارد و وقتی مترو توقف میکند این شیشه کنار میرود و مسافر به راحتی میتواند سوار قطار شود. ما در ایران این شیشه را نداریم و ممکن است افرادی که نمیبینند بیفتند داخل ریل قطار. کما این که متاسفانه در چند مورد این اتفاق افتاده و نابینایان داخل ریل قطار افتادهاند یک عدهای فوت کردهاند و عدهای هم نجات پیدا کردند.»
او به مساله سنگفرش کردن خیابانها هم اشاره میکند: «در میدانهای اصلی شهرها سنگفرشهایی را تعبیه کردهاند که نابینایان از آن استفاده کنند اما هیچ نابینایی را نیاوردهاند که آن را تست کنند و ببینند کارآیی دارد یا نه؟ ضمن اینکه این سنگ فرشها اگر نباشند ما کمتر به مانع برخورد میکنیم. فقط هزینه شده و درست کار نگذاشتهاند عصا داخل سوراخها گیر میکن . سنگفرشا را طوری چیدهاند که وقتی میخواهی از روی آنها بروی یکدفعه به جای پیاده رو از وسط خیابان سردر میآوری. یک زمانی هم روی این سنگفرشها موتور پارک میکنند و یا دستفروشها روی آن بساط میکنند و جایی برای عبور و مرور ما باقی نمیماند.»
عماد سی و دو ساله است. فوق لیسانس تاریخ دارد، خودش کم بینا است و معلم نابینایان و کم بینایان است. او از اجرایی شدن قانون عصای سفید در ایران خوشحال است: «بالاخره بعد از این که سالهاست این قانون در همه کشورها اجرا میشودجای خوشحالی دارد که در ایران هم اجرا شود، اما همه مشکلات نابینایان با اجرایی شدن این قانون حل نمیشود.»
او به درست نبودن آسفالتها و کوتاه بودن علمکهای گاز اشاره میکند: «آسفالتها پر ازچاله چوله است و مدام عصا داخلاش گیر میکند. علمکهای گاز کوتاه هستند و خیلی اوقات وقتی نابینایان از کنار خیابان عبور میکنند، سرشان به علمک اصابت میکند و زخمی میشود.» مشکل دیگر نابینایان به گفته عماد سر پوشیده نبودن جویهاست: «گاهی نابینایان از کنار خیابان رد میشوند داخل جوی آب میافتند. این مساله در زمستان و پاییز که یا جویها پر از آب و لجن است برایشان آزاردهنده میشود. لباسهایشان کثیف میشود و بو میگیرند در حالی که اگر جویها سرپوشیده باشد، از افتادن نابینایان به داخل آن جلوگیری میشود.»
عماد با دانشآموزانش رفیق است و دردلهایش را میشنود. خیلی وقتها آنها از درد مشترکشان حرف میزنند: «اکثر بچههای نابینا به شدت مستقل هستند، و خودشان بدون کمک کسی لباس میپوشند وقتی بیرون میآیند ممکن است، لباسشان نامرتب باشد، متاسفانه عدهای از مردم وقتی یک نابینا با لباس نامرتب میبینند، فکر میکنند او گداست و به او پول میدهند. این موضوع بچهها را خیلی میرنجاند. آنها میگویند برخی متکدیان از نابینایی سوءاستفاده میکنند یا رلاش را بازی میکنند و مردم گمان میکنند همه نابیناها گدا هستند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر