روزنامهنگاری گاهی از جغرافیایی شروع میشود که جامعه هدف آنجا نیست و روزنامهنگار از محیطی که کارش بر آن متمرکز است، دور است. مثل فرنگیس حبیبی، رییس سابق بخش فارسی رادیو فرانسه که روزنامهنگاری در حوزه ایران را از فرانسه آغاز کرد و در همانجا بازنشسته شد. زنی با موهایی سپید، صدایی رسا و چهرهای محکم.
فرنگیس حبیبی تحصیلات خود را در جامعهشناسی به پایان برده است. تز دکترای او هم درباره «زنان؛ در جامعه در حال گذار ایران» بوده است. اما انگار سرنوشت مسیر دیگری را برای او رقم زده بود. مسیری که از اطلاعرسانی و رسانه میگذشت. بخش فارسی رادیو فرانسه تازه در حال راه افتادن بود که حبیبی این خبر را شنید و به دنبال کارآموزی در چند رادیو فرانسوی رفت. او توانست در کنکور ورود به استخدام در بخش فارسی قبول شود و از اول فروردین ۱۳۷۰ همزمان با آغاز به کار این رسانه، روزنامهنگاری را به شکل حرفهای آغاز کند.
دنیای روزنامهنگاری وقتی در میدان اطلاعات هستید با زمانیکه از دور موظف به پوشش آن اخبار باشید، کاملا متفاوت است. فرنگیس حبیبی در گفتوگویی که با او داشتیم از چالشهای پیشروی خودش میگوید؛ چه به عنوان یک روزنامهنگار و چه به عنوان زنی در این عرصه که از فرانسه درباره ایران مینوشت و برنامه میساخت. چالشهایی که میتواند با کشاکش در ایران، متفاوت باشد.
به روایت خودش تا پیش از شروع به کار روزنامهنگاری، تصویر او از این حرفه، آرمانی بود که هدف غاییاش بالا بردن سطح فرهنگ مخاطبان است تا آنکه بیشتر به اطلاعرسانی بپردازد. برای همین مسوولیت برنامهای برای معرفی کتاب، «نگاهها و اندیشهها» را قبول کرده بود که تا پایان کارش، ادامه داشت. در این برنامه تازههای ادبیات و جریانهای فکری در زمینه فرهنگ، علوم انسانی و جامعه مورد بررسی قرار میگرفت.
«شرایط کار روزنامهنگاری در خارج از میدان ضوابط خود را دارد. شما نمیتوانید کار میدانی کنید. ما برای پوشش یک خبر به سختی میتوانستیم چند نفر را پیدا کنیم که مثلا درباره کودکان کار به طور جامع حرف بزنند. کاری که باارزش اما ناقص بود. وقتی بیشتر با اخبار اجتماعی ایران روبهرو شدم این نقصان را بیشتر حس کردم و رنج میبردم که چرا نمی توانم آنجا باشم. اینها محدودیتهای کار روزنامهنگاری از خارج از کشور است که گاه باعث دریغ و حسرت میشود. کمی شبیه تحصیل از طریق مکاتبه است و شما از تماس زنده با موضوع و تجربه مستقیم مساله مورد نظر محروم هستید.»
فعالیت در رسانههای بینالمللی که وابسته به دولتها هستند، در بیشتر موارد این شائبه را ایجاد میکند که دولتها خط و مشی محتوای رسانه را تعیین میکنند. اما این تجربه برای حبیبی متفاوت بود. اگرچه در روز اول شروع به کار همین مساله را از رییس بخش زبانهای خارجی رادیو فرانسه پرسیده بود که چقدر آزادی عمل دارد. به او پاسخ داده بودند که شما برای کار حرفهای، آزادی کامل دارید و هیچکس دخالتی در کار شما ایجاد نخواهد کرد: «این آزادی هنوز برای من مبهم بود. اما در تمام ۲۰ سالی که در رادیو فرانسه مشغول به کار بودم، هیچوقت پیش نیامد که روسای من بگویند تو فلان خبر را دادی که مخالف سیاست دولت فرانسه بود. یا بگویند به جای این خبر، فلان مطلب را کار کنید. صادقانه بگویم که اینچنین نبود.»
این روزنامهنگار به عنوان نمونه از آزادی چند ایرانی متهم به عملیات تروریستی در فرانسه یاد کرد که واکنش روزنامههای فرانسوی را در پیش داشت. انتقادات به دولت فرانسه برای این اقدام در برنامههای رادیو فرانسه بازتاب داشت اما به گفته حبیبی هیچ مخالفتی با پخش آن محتوا ایجاد نشده بود.
حبیبی سه هفته بعد از ورودش به رادیو فرانسه از طرف رییش بخش به عنوان معاون بخش منصوب شد. رییس بخش و رییس خبر رادیو مردهایی بودند که به روایت حبیبی، زن و مرد بودن روزنامهنگار برایشان مطرح نبود. با توجه به این که اکثریت روزنامهنگاران در فرانسه زن هستند. اما در بخش فارسی رادیو فرانسه، در ابتدای کار زنان و مردان برابر بودند. بعدتر که این تعادل جنسیتی به هم خورد، حبیبی که میخواست در اعلامیهای خبر دهد که به روزنامهنگاران زن احتیاج هست، از طرف رییس بخش زبانهای خارجی منع شد. چراکه به باور او همین اولویت باعث تبعیض است و مغایر با قانون ضد تبعیض جنسیتی در فرانسه.
«اما اگر بخواهم این ۲۰ سال کار را مرور کنم باید بگویم که البته خالی از برخوردهای تنشآلود نبود که فکر میکنم بیشتر برآمده از اختلاف بینش حرفهای یا خصائل شخصیتی بود و چندان از برتریطلبی جنسیتی ناشی نمیشد.ممکن است که ناخودآگاه برای برخی از همکارانم، حتی زنان، آسان نبوده که من رییسشان باشم اما یا روشنفکر بودند یا لعاب روشنفکری داشتند که اغلب آن را ابراز نمیکردند. در این محیط من مساله جنسیتی نداشتم ولی اتفاق میفتاد که در تماس با آقایان ایرانی چه در داخل و چه در خارج، کمتر به من به عنوان زنی روزنامهنگار به معنای اصیل و حرفهای آن نگاه کنند.»
از جمله لحظههای ماندگار برای فرنگیس حبیبی در طول بیست سال روزنامهنگاری، به همان روزهای نخست آغاز به کار رادیو فرانسه برمیگردد. زمانی که یکی از مخاطبان در همان هفته اول از اهواز با رادیو تماس گرفت: «هنوز وقتی تعریف میکنم اشک در چشمانم جمع میشود. باور نمیکردیم به همین زودی یک نفر از دوردستها تماس بگیرد و ابراز خوشحالی کند.»
برنامه «معرفی کتاب» هم خاطرات خوشی برای فرنگیس حبیبی به همراه داشت. خصوصا وقتی نویسندهها با او تماس میگرفتند و از اینکه کتابشان در این برنامه معرفی شده، ابراز خوشحالی میکردند. بسیاری از هندوستان، ازبکستان یا دیگر کشورها در روزگار اوج رادیو فرانسه با این رسانه تماس میگرفتند و ندای آشنایی و همدلی سر میدادند: «از خاطرات قشنگ زندگیام وقتی بود که یکی از زندانیان کتابی را که معرفی کرده بودم، درخواست کرده بود. بعدها وقتی آزاد شد سراغ من را گرفته بود و گفته بودند بازنشسته شده است. میگفت مدتی بود که صدای من را از رادیو در زندان نشنیده بود. این مساله برایم تکاندهنده بود. صدای ما جاهایی میرود که تصورش هم سخت است.»
روزنامهنگاری خاطرات تلخ هم دارد. روزگاری که باید تنها خبر مرگ، جنگ، کشتار و بلایای طبیعی بدهید. گاهی حتی یک خبر خوب هم در میان رویدادها نبود: «فشار خبرهای بد یک طرف، نگرانی از اینکه این خبرها برایت عادی شوند و دیگر تکانت ندهند یک طرف دیگر.» اما تلخترین خاطره فرنگیس حبیبی از روزنامهنگاری، همان روزی است که شرفکندی، رهبر حزب دمومکرات کردستان برای شرکت در کنگره بینالمللی احزاب سوسیالیست که در برلین برگزار میشد، پیش از آلمان، به فرانسه آمده بود و از رادیو فرانسه بازدید کرده بود. فردای آن روز، فرنگیس حبیبی که باید اخبار را تنظیم میکرد، خبر ترور او را در برلین دریافت کرد.
«در کنار این وقایع، هیچوقت زلزله بم را از یاد نمیبرم. همکاران فرانسوی هم به دنبال اطلاعات از طریق ما بودند. یک جور عزای عجیبی در محیط رادیو برقرار شده بود. ما باید خبرهای دقیق را به سختی تهیه میکردیم تا در آن عزای عمومی، به دست خبرنگاران دیگر رسانهها هم میرساندیم.»
او خاطره ماندگار دیگری هم از زمانی دارد که ارقامی نجومی از میزان سرمایهگذاری ضروری در تاسیسات نفت ایران منتشر شده بود: «من میخواستم با آقای معینفر که وزیر نفت دولت مهندس بازطرگان بود، مصاحبه کنم. بعد از چند بار تماس تلفنی ناموفق سرانجام تلفن را جواب داد. مهندس معینیفر روی تخت بیمارستان، منتظر بود که او را به اطاق عمل ببرند. از اینکه در این شرایط مزاحم شده بود معذرت خواستم و برایش آرزوی بهبودی کردم. ولی او گفت که حاضر به مصاحبه است و مثل همیشه صحبتش معقول و غنی از اطلاعات بود. این احساس مسوولیت روی تخت بیمارستان هنوز هم برایم تحسین برانگیز است.»
فرنگیس حبیبی در مدت روزنامهنگاری خود، به عنوان روزنامهنگار به ایران برگشته بود. هم در انتخابات دوم محمد خاتمی و هم در سال ۱۳۸۴: «اینها رویدادهایی بودند که با جان و دل و پوست احساس کردم. برای منی که همیشه از خارج کشور کار کرده بودم رویارویی با مردم در خیابانها و تنفس در فضای پرجوش و خروش انتخابات ارزشمند بود. یک روزنامهنگار فرانسوی هیچوقت نمیتواند چنین حسی را درک کند.»
او در سفر به ایران به کتابفروشیها و دانشگاهها سر میزد، با مردم همکلام میشد و در نهایت برای انجام روزنامهنگاری به چالش میخورد: «از جرات و چالاکی خبرنگاران ایرانی بسیار یاد گرفتم. در بسیاری از ملاقاتها ورود زنان آزاد نبود و روزنامهنگاران زن را میدیدم که با دل و جرات به آدمهای امنیتی اعتراض میکردند. اما مشکلات من برای دریافت کارت خبرنگاری بود. برای دریافت کارت ۸ ساعت من را معطل کردند در حالیکه به خبرنگاران بینالمللی به راحتی اطلاعات میدادند و دریافت کارتشان زمانی از آنها نمیگرفت.»
فرنگیس حبیبی حالا در فرانسه دوران بازنشستگی خود را میگذارند؛ همچنان به اخبار ایران و زنان حساس است و در جلسات مختلف حضور دارد. و نقدهایی به روزنامهنگاری در عرصه ایران دارد: «با وجود خط قرمزهای فراوان در ایران، همچنان فعالیت روزنامهنگاران و خصوصا زنان قابل تحسین است اما میتوانم بگویم دانش عمومی روزنامهنگاری در ایران به اندازه دنیای بینالمللی رشد نکرده است. از طرفی روزنامهنگاری نباید به شکل شغل و کارمندی درآید. اینکه پشت میز بنشینید و مقالهای بنویسید و دو دقیقه مصاحبه کنید و آخر ماه حقوقتان را بگیرید. در حالیکه باید روی یک خبر تحقیق شود، زوایای مختلف آن به چالش کشیده شود. متاسفانه چه در فرانسه و چه در ایران گرایش اول غالب است. یعنی نان و آب اگر با جمعآوری خبرهای آژانسهای خبری تامین میشود، دیگر بس است. اما اگر کمی وجدان حرفهای وجود داشته باشد، تا ته ماجرا باید مشخص شود. البته هنوز روزنامهنگارانی هستند که در کار تخصصی خود بسیار عمیق فعالیت میکنند.»
به باور او روزنامهنگاری در ایران در شرایط «طبیعی» اعمال نمیشود: «من دلم میخواست درباره عمر حرفهای روزنامهنگاران و عرصه عملشان در ایران تحقیق کنم. به نظرم میآید که روزنامهنگاری در ایران به شدت سیاستزده است، چه در جهت موافقت چه در جهت مخالفت با حکومت. این سیاستزدگی این حرفه را با خطرات امنیتی روبهرو میسازد. لذا آزادی عمل را محدود میکند و از آنها یک واقعهنگار صرف میسازد. در حالیکه یک روزنامهنگار حرفهای مثلا در فرانسه به کلی از این ملاحظات به دور است. به همین دلیل است که شما روزنامهنگارانی را میبینید که چه در مورد گزارشاتی که تهیه میکنند و چه در مورد آثار پردامنهترشان عرصههای تاریخی، انسانشناسی، ژئوپلیتیکی و روانشناختی را نیز در مینوردند. با این حال در ایران ما شاهد نشانههایی هستیم که عشق به حرفه و حس مسوولیت گاه موفق به تغییر نگاه جامعه نسبت به برخی مسایل اجتماعی میشود.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر