در سرزمینی که متوسط سن امید به زندگی در آن حدود 70 سال برآورد شده، هفت دهه کنشگری سیاسی مستمر، حیرتبرانگیز و در خور تجلیل است. دکتر ابراهیم یزدی (متولد 1310) چنین کارنامهای بجای گذاشت.
او چنان که در خاطرات خود تصریح کرده، فعالیت اجتماعی ـ سیاسی را از نیمه دهه 20 شمسی آغاز کرد؛ آنجا که با محمد نخشب و نهضت خداپرستان سوسیالیست آشنا و همراه شد.
یزدی روایت میکند: «سال ۱۳۲۵ بود که یک روز برادر بزرگترم (دکتر کاظم) بعد از مختصر صحبتی که با نوع صحبتهای خانوادگی متفاوت بود و برای من تازگی داشت مرا به حضور در جلسهای دعوت و تشویق کرد. در روز موعود، هر دو با هم به محل تعیین شده رفتیم. محل برگزاری آن جلسه در منزل مرحوم دکتر محمد نخشب بود. خود او هم جلسه را اداره میکرد. او خیلی محکم، باحرارت و با احساس صحبت میکرد. او دربارهی بدبختی و فقر و محرومیت مسلمانها، ضرورت مبارزه با ظلم و ستم، مبارزه برای برقراری عدالت اجتماعی، تساوی، اخلاق، مسئولیت افراد برای رفع ظلم و ستم، تغییر سرنوشت، آینده بهتر برای اکثریت مردم، استقلال کشور در برابر سلطهی بیگانگان، و از فساد حاکمیت و خودفروختگی آنان به بیگانگان، صحبت میکرد.»
چند هفته پس از این آشنایی، یزدی از طریق برادر بزرگترش و نیز نخشب از وجود سازمانی مخفی بهنام «نهضت خداپرستان سوسیالیست» مطلع، و برای عضویت و سامان دادن سازمان دانشآموزی آن دعوت به همکاری شد.
این، سرآغاز فعالیت سیاسی و تشکیلاتی یزدی است که برای هفت دهه ادامه مییابد؛ تداومی زیر سایهی تهدیدهای گوناگون و تحدیدهای پیوستهغ از کودتای 28 مرداد گرفته تا مهاجرت و زندگی دور از وطن، و از فعالیت در موقعیت اپوزیسیون دو رژیم سلطنتی و ولایت فقیهی تا تحمل بازجوییهای طولانیمدت و سلول انفرادی.
یزدی اما با «صبوری و شاکری» ـ دو توصیفی که پیوسته به دیگران توصیه میکرد و خود بهکار میبست ـ زندگی اجتماعی خود را زیر سایه سرکوب و محدودیت پی گرفت. چنانکه بهعنوان نمونه، پس از کودتای آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332 در نهضت مقاومت ملی فعال شد.
او خود با اشاره به تأثیر آموزشهای نهضت خداپرستان سوسیالیست، گزارش میکند: «بهدلیل مطالعهی تاریخ معاصر من خودآگاه یا ناخودآگاه میدانستم که کودتا پایان کار نیست. به همین دلیل هم به نهضت مقاومت ملی پیوستم. یعنی، اینطور نبود که برویم و عزا بگیریم. اتفاقی بود که رخ داد؛ ولی ما باید به حرکت خود ادامه می دادیم، و دادیم.»
یزدی تا 1339 در ایران میماند و در فضای سرکوب و ارعاب و ستیز و گریز و صبر پس از کودتا، کنشگری میکند. زان پس، به عزم طی دوره تخصصی در داروسازی راهی ایالات متحده میشود.
در کنار تحصیل، فعالیت سیاسی ـ فکری او متوقف نمیشود؛ چنین است که با جمعی دیگر پایهگذار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا و نیز انجمن اسلامی پزشکان آمریکا و کانادا میشود. او همچنین جامعه مسلمانان هوستون را که بزرگترین سازمان اسلامی در آمریکا محسوب میشد تأسیس میکند و در مقام رئیس آن، همراه با همدلان، نخستین مسجد این شهر را نیز بنا مینهد.
افزون بر اینها، یزدی در جبهه ملی آمریکا ـ در کنار محمد نخشب، علی شایگان، مصطفی چمران و دیگران ـ مشغول به فعالیت میشود و به تقویت اپوزیسیون رژیم شاهنشاهی میپردازد.
در سطحی دیگر، و در پی تأسیس نهضت آزادی ایران در اردیبهشتماه 1340 او در کنار چمران و شریعتی و قطبزاده، به تأسیس شاخه اروپا و آمریکای این جمعیت سیاسی همت گمارد. یزدی ریاست شورای مزبور و نیز مسئولیت انتشار ارگان نهضت در خارج از کشور را عهدهدار شد.
بعدتر و در کنار چمران، او در لبنان و مصر، بهمثابه یکی از بازوهای موثر و مددرسان برای طی دورههای چریکی ایفای نقش کرد.
با گسترش و تعمیق جنبش اعتراضی علیه نظام سلطنتی، یزدی از مهرماه 1357 همسفر آیتالله خمینی و بعدتر مشاور و معتمد سیاسی وی در فرانسه شد. عضویت در شورای انقلاب و نیز دولت موقت مهندس بازرگان، و سرپرستی موسسه کیهان مسئولیتهایی بودند که خیلی زود (در سال 1359) به پایان رسیدند.
یزدی در کنار مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی و معدودی دیگر، اقلیت ملی مجلس اول شورا را به خود اختصاص دادند. از آن پس، دیگر صلاحیت او مورد تأیید شورای نگهبان قرار نگرفت.
به بیانی، وی گام به گام، در موقعیت انتقادی و اپوزیسیونی ایستاد و از دایره نزدیکان هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی دورتر و دورتر شد. همزمان، محدودیتها و فشارهای امنیتی علیه یزدی نیز شدت گرفت.
یک برش مهم از این فشارها، دهها جلسه بازجویی از وی در ابتدای دهه 80 بود. یزدی که پس از درگذشت بازرگان (1373) در مقام دبیرکل نهضت آزادی ایران فعالیتهای خود را در سطحی دیگر پی گرفته بود، افزون بر سه دهه ناگزیر از چالش مستمر با نهادهای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی بود.
با وجود تاکید بر رویکردهای اصلاحطلبانه و اقدام سیاسی در چهارچوب قانون اساسی، تهدیدها و تحدیدها علیه وی و نهضت آزادی پیوسته وجود داشته است.
اوج فشارها علیه دکتر یزدی بازداشت چند ماههی وی پس از کودتای انتخاباتی 1388 در دو نوبت جدا، و حبس وی در سلول انفرادی و در منزلی محصور و مخفی زیر نظر نهادهای امنیتی بود.
کنشگر دیرپای راه آزادی و دموکراسی اما با وجود ابتلا به بیماریهای سخت و نیز بهرغم سپری کردن 80 سال، از فعالیت اصلاحی و انتقادی کناره نگرفت؛ کوششی عملگرایانه و واقعبینانه، همزمان با نقطه عزیمتی مومنانه و نگاهی امیدوارانه به تحولات اجتماعی.
چنین بود که پائیز 1390 در مکتوبی تاریخی نوشت: «من نه از زندان میترسم و نه از مرگ، اما شما با این ظلمها وستمها، مقدمات سقوط نظام را فراهم میکنید.»
فعالیت اجتماعی ـ سیاسی توام با صبوری و امید دکتر یزدی چنان بود که با وجود تحمل بیماری سرطان و درمان جانفرسا و طولانیمدت آن، وی تا پایان زندگی، از نقد وضع موجود، و تلاش برای تبیین و تاکید بر وضع مطلوب خود، دست نکشید؛ چنانکه چند روز پیش در نامهای سرگشاده همراه با جمعی از همفکرانش، خطاب به روحانی، خواستار اقدام جدی و فوری وی برای رفع حصر رهبران جنبش سبز شد.
دکتر ابراهیم یزدی درحالی چشم بر جهان فروبست که در کتاب خاطرات خود تاکید کرد: «این فصل از تاریخ کشورمان که با شورش تنباکو آغاز شده و فرازهایی چون مشروطیت و نهضت ملی و بالاخره انقلاب اسلامی را پشت سر گذاشته، هنوز به سرانجام مطلوب نرسیده است. برای تحقق آرمان حاکمیت ملت و نهادینه شدن مردمسالاری راهی طولانی آمدهایم و راهی طولانیتر در پیش داریم. راهی که با وجود تمامی موانع و فراز و نشیبها، ناامیدی در آن خود یک گناه نابخشودنی است. اما درنهایت، بیهیچ تردید، حق پیروز است.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر