close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

روزنامه‌نگاری در ایران٬ راه رفتن روی لبه‌ی تیغ

۱۹ مرداد ۱۳۹۶
آیدا قجر
خواندن در ۸ دقیقه
روزنامه‌نگاری در ایران٬ راه رفتن روی لبه‌ی تیغ

«تو که خوشگلی، چرا روزنامه‌نگار شدی؟» 
این جمله‌ای بود که سعید مرتضوی، قاضی سابق دادگاه مطبوعات بعد از دیدن رویا کریمی‌مجد، روزنامه‌نگاری که پیگیر پرونده‌های مطبوعات بود، بیان کرد. او نمی‌دانست که در سال‌های بعد این روزنامه‌نگار هم پرونده‌های قضایی را پی‌گیری خواهد کرد و هم پرونده قتل زهرا کاظمی، خبرنگار ایرانی ‌ـ کانادایی که مرتضوی قاضی و متهم پرونده بود. پس از آن بود که کریمی‌مجد به عنوان روزنامه‌نگاری  جنجالی در عرصه مطبوعات شناخته شد. زنی که روسری‌های رنگی می‌پوشید و گزارش‌های جنجالی می‌نوشت و از هر گوشه‌ای سر در می‌آورد.

رویا کریمی‌مجد فعالیت مطبوعاتی خود را از سال ۱۳۷۱ در ایران و با روزنامه «قدس» مشهد آغاز کرد. او سرانجام در سال ۱۳۸۷ از ایران خارج شد و به رادیو فردا پیوست و حالا  تهیه‌کننده برنامه هفتگی «صدایی دیگر» است که به مسایل مختلف حوزه زنان می‌پردازد. کریمی‌مجد برای تهیه برنامه رادیویی «سنت تیغ» در سال ۲۰۱۵ میکروفن طلایی جشنواره رادیویی نیویورک را از آن خود کرد تا صدایی از دختران مثله‌شده ایران به رسانه‌ها راه بیابد؛ آن‌هم از دورترین مناطق خاک ایران، مسیری که کریمی‌مجد در این سال‌ها طی می‌کند اما خالی از چالش‌های جنسیتی نبوده و نیست.

در روزگاری که هنوز نه اینترنت در ایران جایی داشت و نه بحران‌های جنگ و انقلاب تمام شده بود، رویا کریمی‌مجد فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز کرد. در آن زمان او که رادیولوژی خوانده بود، برای گذراندن طرح به یکی از فقیرترین و دورافتاده‌ترین نقاط شهر مشهد فرستاده شد؛ بیمارستانی که در آن، او برای اولین بار با تبعیض‌های جنسیتی روبه‌رو شد. 

«ایران ریحانی» مادر این روزنامه‌نگارکه در روزنامه «قدس» مشهد درباره سبک زندگی می‌نوشت، او را به دنیای مطبوعات معرفی کرد. اولین گزارشی که رویا کریمی‌مجد نوشت هم درباره وضعیت اشتغال زنان در بیمارستان‌ها بود. هرچند به روایت  خودش اولین برخورد  او  با «سواستفاده از بدن زنان» هم در همان دوران اشتغالش در بیمارستان‌‌ رخ داد: «زنی را دیدم که بعد از یک دوره کوتاه مدت صیغه، نوزادی ده روزه داشت اما هزینه ۱۰ تا تک تومان برای عکس‌برداری از ریه او را نداشت. نمی‌خواست از مددکاری کمک بگیرد چون آنجا اقوامش شاغل بودند و هیچ‌کس نمی‌دانست که او بچه‌دار شده است. یا زنی که برای شانزدهمین بار بچه‌دار شده بود و صدا و سیمای مشهد با اهن و تلپ از او گزارشی تهیه کرد.» 

نخستین قدم‌های کریمی‌مجد در عرصه رسانه با شکستن قالب‌های حجاب آغاز شد؛ او در روزنامه قدس باید چادر به سر می‌کرد اما شاید تنها کسی بود که چادر از سرش می‌افتاد و روسری رنگی‌اش خودنمایی می‌کرد. همزمان مطالبی می‌نوشت که تا پیش‌ از آن جایی در رسانه‌‌ها نداشت اما راه رفتن روی خطوط قرمز کار آسانی نبود، باید قدم‌های آن را می‌شناخت: «هیچ‌وقت روسری‌ام عقب نمی‌رفت تا  بگویند خواهر حجابت را حفظ کن. آن زمان همین که  کمی قواعد را رعایت می‌کردی به تو میدان کار می‌دادند و می‌توانستند کمی شکستن حریم‌شان را تحمل کنند. پیش از هر چیز  برای آن‌که بتوانی روزنامه‌نگار خوبی بشوی، باید راه رفتن روی خط قرمز را یاد می‌گرفتی.» 

کریمی‌مجد اما به تدریج این قدم زدن بر خطوط قرمز را شناخت. اولین تجربه‌ها مصاحبه‌ چالشی‌اش با  «شهلا حبیبی» مشاور امور زنان آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، رییس‌جمهور وقت بود. حبیبی اولین زنی بود که توانست در تاریخ جمهوری اسلامی وارد دولت شود. برای شهلا حبیبی هم نه گفتن به خبرنگار روزنامه ایران، وابسته به دولت، کار آسانی نبود. خیلی طولی نکشید که کریمی‌مجد از روزنامه ایران به مجله زنان راه کشید. آنجا بود که در اولین گزارشش به ماجرای قتل دختر ۹ ساله‌ای به نام «آرین گلشنی» پرداخت که توسط پدر و برادرش کشته شده بود. وکیل آن پرونده «شیرین عبادی» بود. 

در‌ آن گزارش دادگاه، کریمی‌مجد توانست  با ظرافت «حق ولایت پدر»‌ را در مجله زنان زیر سوال ببرد؛ گزارشی از دادگاه و نه زیر سوال بردن مستقیم قوانین جمهوری اسلامی. گزارش بعدی در روزنامه سلام منتشر شد، پیگیری پرونده لیلا فتحی، دختر ۱۲ ساله‌ای که در غرب ایران مورد تجاوز قرار گرفت، کشته شد و پدر و مادرش برای پرداخت «تفاضل دیه» حتی قاشق و چنگا‌‌ل‌شان را فروخته بودند. گزارشی از تن فروشی دختران ایرانی در دوبی، قتل ناموسی دختر ۷ ساله در اهواز به دست پدرش، پیگیری پرونده قتل‌های زنجیره‌ای زنان در مشهد و کرمان ...همه حاصل یادگیری حرکت روی  لبه تیز و برنده خط قرمزها بود. همین مساله‌ای شد  که بعدها بازجوها را هم بی‌تاب کرد: «فکر نکن همه‌جا می‌توانی مثل نوشته‌هایت از دست ما در بروی.» 

کریمی‌مجد دو ماه پیش از خروج از ایران در روزنامه اعتماد ملی کار می‌کرد. از مدت‌ها پیش از آن اما تحت بازجویی قرار داشت و به روایت خودش، مشکل بازجوها با او، تمرکزش بر پرونده‌های قضایی و زنان بود. در آخرین تماس از او خواسته بودند تا «دست از این کارها» بردارد. در حالی‌که او حتی توانسته بود با گزارشی از اتهامات یک زن محکوم به اعدام، ، واکنش محمود هاشمی‌شاهرودی، رییس وقت قوه قضاییه را جلب کند و برای سه سال اجرای این حکم را به تعویق بیاندازد. 

البته «زن بودن» در عرصه روزنامه‌نگاری در برخی موقعیت‌ها به کمک کریمی‌مجد هم آمده بود. آن زمان که پدری سر دخترش را بریده بود. کریمی‌مجد به اهواز رفت و ماموران دادگستری در سه روز تمامی اطلاعات را در اختیار او قرار داده بودند و حتی فیلم صحنه کشف جسد را نیروی انتظامی به او داد. روزی که او به تهران برمی‌گشت، مسوول روابط عمومی دادگستری به کریمی‌مجد گفته بود: «خیلی تلاش کردم که خانمم تو را ببیند. می‌خواستم ببیند که زنانی هستند که  کار می‌کنند، تنهایی به مسافرت می‌روند و روی پای خود می‌ایستند.» برخوردی که شاید اصلا انتظارش نمی‌رفت. 
مجموعه‌ای از همین گزارش‌ها بود که در سال ۸۱ برای او جایزه قلم طلایی بهترین گزارش‌نویسی جشنواره مطبوعات را به ارمغان آورد.

یکی از تابوشکن‌ترین گزارش‌های  کریمی‌مجد گزارش‌هایی  بود درباره ارگاسم زنان و پرده بکارت. او در آن زمان مسوول بخش علمی مجله زنان بود و در قالب گزارش‌های علمی از ارگاسم زنان گفته بود: «پس از چاپ مطلب به جرات می‌گویم که سه روز از پای تلفن مجله بلند نشدم. تماس‌های متعددی داشتیم که شماره دکتر و متخصص می‌خواستند. برای همه ما این همه توجه، غریب بود و نشان می‌داد چقدر زنان در ناآگاهی نگه داشته می‌شوند.» 

سال‌ها پس از کارکردن در روزنامه‌های مشهور به اصلاح‌طلب، از جامعه و توس تا خرداد و فتح و روزنامه‌های جبهه مشارکت، سر و کارش حتی به روزنامه همشهری هم افتاد، جایی که سردبیر تازه منصوب شده‌اش، مهدی زایری گفت: «نمی‌توانم این بار را بپذیرم که ما یک دبیر سرویس زن در همشهری داشته باشیم و او رویا کریمی‌مجد باشد.» همین جمله کافی بود تا قرارداد این روزنامه‌نگار با روزنامه همشهری تمدید نشود. اما به نظر او مهم‌ترین چالش جنسیتی در روزنامه‌نگاری مساله‌ دیگری بوده است که همچنان هم ادامه دارد. 

«‌مهم‌ترین چالش و تبعیض جنسیتی که در خارج از ایران هم به شدت وجود دارد سکوت درباره میزان دستمزدها است. یکی از مهم‌ترین عواملی است  که باعث می‌شود متوجه تفاوت دستمزدت با دیگران نشوی. با ندانستن و کم کردن آگاهی، تو را نسبت به موقعیت خودت ناآگاه نگه می‌دارند. هیچ شفافیتی وجود ندارد. معمولا هم این تنها زنان هستند که اعتراض می‌کنند و از طرف مردان همراهی نمی‌شوند. اولین شائبه این است که شاید آقایان مشکل دستمزد ندارند.» 

روزگار روزنامه‌نگاری برای کریمی‌مجد تلخی‌هایی هم به همراه داشت. تلخ‌ترین آن‌ها؛ زلزله بم بود یعنی «ناتوانی مطلق دربرابر قدرت‌نمایی بیرحمانه طبیعت: آن حجم مرگ، ناتوانی و مقهور طبیعت شدن بیشترین تاثیر را بر من و زندگی‌ام گذاشت. روز اولی که به بم رسیدم آمار کشته‌ها ۵۰ نفر بود اما چند روز بعد تا چشم کار می‌کرد، گورستان خودش را به رخ می‌کشید. شک به عدالت از همان زمان با من ماند و هیچ‌وقت جوابی برای آن پیدا نکردم. در جنگ می‌دانی به چه کسی باید بد و بیراه بگویی اما آن‌جا، در مقابل زلزله هیچ حرفی برای گفتن نداشتم.» 

او اما پس از خروج از ایران، از سال ۲۰۰۹ درگیر مسایل مربوط به ناقص سازی بدن زنان در ایران شد. اوایل باور نمی‌کرد که در ایران هم زنان مثله می‌شوند اما وقتی صدای زنانی را شنید که «مادران‌شان در زمان عمل ختنه پاهایشان را باز نگه داشته بودند»  زندگی‌اش تغییر کرد. هرچند به نظر می‌رسد تلاش‌هایش به نتیجه هم رسید و تاثیرگذار بود. در یکی از مراحل تحقیق هیچ یک از روحانیون مناطقی که ختنه در آن رواج دارد، با محققان هم‌کلام نمی‌شدند. پس از پخش گزارش کریمی‌مجداز رادیو فردا،  از دفنر یکی از ائمه جمعه با همکار محقق او در ایران تماس گرفته بودند. و گفتند امام جمعه وقتی برای ملاقات دارد:‌  «وقتی در چنین فضای دگم و بسته‌ این در باز شد، خستگی‌ام  در رفت. همین که  یک دختر هم  پس از آن گزارش، ختنه نشده باشند، برای من کافی‌ست.» 

رویا کریمی‌مجد در خارج از ایران به روزنامه‌نگاری مشغول است. دنیای روزنامه‌نگاری او حالا تغییر کرده است، می‌گوید: «وقتی از ایران بیرون آمدم، چشمانم را از دست دادم.» اما او هنوز جست‌و‌جوگر است. همین چند ماه پیش او توانست صدای زنی را منتشر کند که در سن ده سالگی ازدواج کرده بود. صدایی که راه تکذیب وقوع این واقعه را بر مقامات محلی ایران بست. 
با این همه به باور او روزنامه‌نگاری در خارج از ایران، جایی که دیگر پاهای روزنامه‌نگار روی خاکش نیست، شکل دیگری به خود گرفته است و حتی در داخل ایران هم مثل دیگر حرفه‌ها، روزنامه‌نگاران هم کارشان را خوب انجام نمی‌دهند و روند «انحطاط» به آن‌ها هم رسیده است. حالا او آرزو دارد که یک روز بالاخره سقف شیشه‌ای برای زنان روزنامه‌نگار هم شکسته شود و سکان رسانه‌های پرمخاطب به زنان سپرده شود.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

عکس

کابینه بدون زنان‎

۱۹ مرداد ۱۳۹۶
مانا نیستانی
کابینه بدون زنان‎