«فریدالدین حدادعادل»، بزرگترین فرزند «غلامعلی حدادعادل»)رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران(، چهره خبرساز توییتر شد. او که ریيس مدرسه «فرهنگ» است، دو روزِ پیش از کاربران توییتر خواست اگر دانشآموز نخبه علوم انسانی که شرایط مناسب تحصیلی ندارند را می شناسند، معرفی کنند تا در مدرسه فرهنگ ثبت نام شوند.
یک کاربر از او پرسید که این موضوع شامل مناطق محروم و بهاییان هم می شود؟ فریدالدین حدادعادل نوشت در منطقه محرومی چون سیستان شعبه داریم ولی بهایی هرگز: «اینقدر هنوز حقیر نشدیم که به خدام ملکه سرویس بدیم! چطور بخودتون جرات پرسیدن چنین سوالی دادین؟»
او در توییت دیگری درباره علت مخالفت با پذیرش بهاییان نوشت: «کودک معصوم رشد کرد، مدرسه رفت، به دین و کشور و انقلاب لطمه زد و من و همکارانم با حسرت نگاه کنیم و غصه بخوریم!»
مخالفت با ثبت نام بهاییان، یک واکنش توییتری نیست، سابقه ای بیش از سه دهه دارد. از نخستین روزهای پس از انقلاب، اساتید بهایی جزو نخستین گروه های اخراج شده از دانشگاه ها بودند. از سال ۶۲، دانشجویان بهایی هم از تحصیل محروم شدند. این رویکرد در مصوبه بهمن ۶۹ «شورای عالی انقلاب فرهنگی» به صورت یک قانون درآمد: «در دانشگاه ها، چه در ورود و چه در حین تحصیل، چنانچه احراز شد بهایی هستند، از دانشگاه محروم شوند.»
بهاییان اخراج شده از دانشگاه، در سال ۶۶ موسسه آموزش عالی مجازی(BIHE) را برای آموزش جوانان بهایی راه اندازی کردند ولی حکومت جمهوری اسلامی با وجود برخورد نرم اولیه، از سال ۷۷ سیاست تندی را علیه این اقدام فرهنگی آن ها پیش گرفت. در این سال، ماموران به منزل صدها بهایی مرتبط با این موسسه حمله بردند و اقدام به بازداشت آن ها و مصادره اموال آموزشی و کمک آموزشی دانشگاه مجازی کردند. از آن دوران تاکنون، فعالیت این موسسه با محدودیت های بسیاری مواجه شده و جوانان بهایی که به دلایل اعتقادی از ورود به دانشگاه های سراسری محروم و یا اخراج می شوند، با بحران تحصیل روبه رو هستند.
از سال ۹۵، کمپین «آموزش جرم نیست» برای اطلاع رسانی درباره وضعیت بهاییان در ایران و مبارزه با تبعیض آموزشی برای آن ها تشکیل شده اما روند اخراج دانشجویان بهایی در دولت حسن روحانی نیز با تغییر خاصی مواجه نشده است. در طول پنج سال گذشته، حداقل ۳۰ دانشجوی بهایی اخراج و هزاران نفر از ورود به دانشگاه محروم شده اند.
امکان تحصیل بهاییان در سطوح پایین تر آموزشی هم اگرچه سلب نشده است ولی مرداد ۹۲، آیت الله علی خامنه ای در واکنش به سوالی درباره تماس دانش آموزان مسلمان با دانش آموزان بهایی، مانند دست دادن یا استفاده از وسایل مشترکی چون آفتابه دستشویی، شیر آب آشامیدنی، صابون و...، فتوا داد: «همه پیروان فرقه گمراه بهائیت محکوم به نجاست هستند و در صورت تماس آن ها با چیزی، مراعات مساله طهارت در رابطه با آن ها، نسبت به اموری که مشروط به طهارت است، واجب است.»
وجود برخوردهای مذهبی سختگیرانه که بهاییان را «نجس» و «گمراه» می داند، در طول دهه های گذشته بسترساز برخوردهای فیزیکی و قتل بهاییان بوده است. این برخوردها و کشتن بهاییان یا به طور سازماندهی شده و سیستماتیک توسط حکومت انجام شده است و یا توسط برخی شهروندان تندرو که حکومت را پشتیبان خود می دانند.
اما واکنشها به فریدالدین حدادعادل تنها محدود به جبههگیری او مقابل ثبتنام بهاییان نبوده است؛ برخی از کاربران از تجربههای خودشان در طول تحصیل در این مدرسه نوشتهاند. کاربری به نام «شیدا ملکی» در پاسخ به دعوت مدیر مدرسه فرهنگ، هشدار داده است که اگر دانشآموز نخبهای در حوزه علوم انسانی میشناسید، بهتر است نزدیک این دبیرستان نشود تا «انسانیتش» توسط کادر مدرسه زیر سوال نرود.
ملکی سال ۱۳۸۳ دانشآموز سال سوم این دبیرستان بوده اما در تلاش است تا آن سالها را فراموش کند. او از برخورد کادر آموزشی با خودش یاد کرده است. برخی دیگر از کاربران نیز که در این مدرسه تحصیل کرده بودند یا گذرشان به آن سمت افتاده بوده، از برخوردهای کادر این مدرسه و «شستوشوی مغزی» که در آن انجام می شود، یاد کرده یا گلایه داشته اند.
سابقه تاسیس مدرسه فرهنگ که اکنون دهها شعبه در ایران دارد، به سال ۷۱ باز می گردد. غلامعلی حدادعادل با الگوبرداری از مدارس «علوی» و «رفاه»، مدرسه فرهنگ را پایهگذاری کرد تا به شکل تخصصی به حوزه علوم انسانی با دغدغه «ایرانی» و «اسلامی» بپردازد. در ابتدا هیات امنایی متشکل از «علی لاریجانی»، «علیرضا شافعی»، «محسن رفیقدوست» و «ابوالفضل توکلیبینا» شکل گرفت و اساسنامهای تنظیم شد که به روایت فریدالدین حدادعادل، تنها تفاوت آن با مدرسه رفاه، نداشتن حمایت مالی از سوی بازاریان بود.
رییس شعبه پسرانه این مدرسه غیرانتفاعی، فریدالدین حداد عادل، نخستین فرزند غلامعلی است و ریاست شعبه دختران آن را «عفت ماهروزاده»، مادرش برعهده دارد. در شعبه دخترانه این مدرسه، «بشری خامنهای»، دختر رهبر جمهوری اسلامی که عروس «محمد محمدیگلپایگانی» است و همینطور، «زهرا حدادعادل»، همسر «مجتبی خامنهای» به تدریس معارف اسلامی و ادبیات مشغول هستند. «فاطمه داوودی»، همسر فریدالدین و «بنتالهدی حدادعادل»، دیگر فرزند غلامعلی نیز در این مدارس نقش دارند.
گروهی از کاربران فضای مجازی درآمد حاصل از مجموعه مدرسهداری خانواده حدادعادل را مورد پرسش قرار داده اند. فریدالدین در معرفی مدرسه فرهنگ در شماره ۵۶ نشریه «همشهری جوان» گفته است این مدرسه در تلاش برای جذب «افراد متدین» است. به گفته او، «کاظم جلالی»، نماینده شاهرود در مجلس شورای اسلامی، «سعید الادپوش»، قائم مقام خبرگزاری «مهر» و «سید غلامحسین حسنتاش» از وزارت نفت از جمله افرادی هستند که در این مدرسه تدریس کردهاند.
او همچنین از «رضا اکبری»، رییس پیشین پژوهشگاه دانشگاه امام صادق نیز به عنوان یکی از مدرسان این مدرسه نام برده است. در مصاحبهای دیگر هم یادآور شده است که مسوولان «حزبالله» لبنان و «جهاد اسلامی» فلسطین از مدرسه پسرانه فرهنگ بازدید کردهاند.
فریدالدین حدادعادل علاوه بر نقش آفرینی در مجموعه مدارس فرهنگ، در حوزه رسانه هم فعال بوده است. او از چهره های اصلی هفته نامه «پنجره» بود که از مهم ترین نشریات تحلیلی طیف تندرو محسوب می شود. عضو شورای سیاستگذاری خبرگزاریهای مهر، هفتهنامه همشهری جوان و نشریه «مثلث» نیز بوده است. مسوولیت آموزشی دیگر او، معاونت آموزشی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه امام صادق است؛ آقازادهای که دربارهاش مینویسند: «کمکم آقا میشود.»
آقازاده حدادعادل در این سال ها به واسطه خویشاوندی با آقازاده آیت الله خامنه ای، در عالم سیاست هم نقش برجسته ای پیدا کرده است. او عضو شورای مرکزی «جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی» است. نزدیکی فریدالدین حداد عادل و مجتبی خامنه ای، سیاسی هم هست: «خیلی دید سیاسی ما نزدیک است چون ایشان [مجتبی خامنه ای] نگاه و بینشش کاملا با رهبری همگون و همسو است و ما از این حیث احساس آسودگی خاطر و اطمینان صد در صد داریم. هرجا تکلیف باشد و دستور رهبری، ایشان به وظیفه خود عمل میکند.»
توییت های اخیر فریدالدین حدادعادل هم در راستای عمل به دستور اخیر آیت الله خامنه ای بود: «یکی از اصلی ترین و موثرترین سنگرهایی که در آن آتش به اختیار معنایی خوب و امیدبخش میدهد، مدرسهداری است.»
او یک آتش به اختیار است که می گوید دستور رهبر جمهوری اسلامی برای انجام کارهای خودجوش فرهنگی و تمیز را انجام داده است. کارش خودجوش نبوده و محصول رانت خانوادگی و نزدیکی به قدرت است ولی احتمالا از نظر رهبری، تمیز به شمار می رود چون علیه بهاییان است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر
آقای فریدالدین حدادعادل (فرزند آقای غلامعلی حدادعادل) که بتازگی مدرسه دار شده اند فرموده اند برای بچه های بهائی در مدارس ایشان جائی نیست. چون بچه های بهائی قرار است در آینده «خُدّامِ ملکۀ [انگلیس] بشوند.» باید در پاسخ به ایشان گفت تهمت زدن بسیار آسان است. دیگران هم می توانند بسادگی و بدون سند و مدرک مدعی شوند شما هم خادم رهبر فلان کشور هستید. اثبات ادعا است که مشکل است. اگر سند و مدرکی در مورد ارتباط بهائیان با «ملکه» دارید لطف کنید و با بقیۀ ایرانیان در میان بگذارید. اینهمه رسانه هم دارید. البته اگر می خواهید دوباره آن عکس تاریخی ولی قدیمی شدۀ عبدالبهاء در کنار پرچم انگلیس را بهانه کنید، اول قدری مطالعه کنید و در مورد تاریخچۀ آن عکس بیاموزید. شاید تصمیم بگیرید دیگر آن عکس را بهانه نکنید. در مورد تاریخچۀ آن عکس همین چند کلمه شاید کافی باشد:
از حدود دو سال قبل از شروع آغاز جنگ جهانی اول، عبدالبهاء در سفرهایش به آمریکا و کانادا از قریب الوقوع بودن یک جنگ خانمانسوز خبر داد و سعی کرد بشریت را از خطر این جنگ آگاه کند. ولی بقیه این خطر را جدی نگرفتند. این حرف صرفا ادعا نیست. این هم دو مدرک در اثبات آن:
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10150122359641228&set=a.10150118691811228.323383.602086227&type=3&theater
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10150315467906228&set=a.10150118691811228.323383.602086227&type=3&theater
ایشان می دانستند اگر این جنگ شروع شود، ممکنست جهانی شود و به منطقه فلسطین آنزمان هم سرایت کند. به همین منظور، زمین هایی در اطراف حیفا و عکا خریدند و بسیاری از خانواده های بهائیِ ساکن حیفا و عکا را به آن مناطق از جمله دهکده های «عدسیه و نبتییه» فرستادند، تا آنها به کِشت و کار مشغول شوند. چون آمدنِ آن روزها را می دیدند. نوادگان بعضی از آن خانواده ها هنوز در میان ما هستند. بهرحال، به تشویق عبدالبهاء این خانواده ها به زراعت مشغول شدند و در بحبوحۀ جنگ جهانی اول، هنگامی که این جنگ و نیز حملۀ ملخ هائی که بسرعت به مزارع حمله می کنند و آنها را عریان می سازند لطمه های سنگینی به بسیاری از مزارع فلسطین زدند، قحطی قسمت بزرگی از فلسطین را در برگرفت. عبدالبهاء به قوای انگلیس پیشنهاد کرد بهائیان می توانند انبارغله های خودشان را به روی مردم فلسطین و ارتش انگلیس باز کنند تا تمامی آنها در منطقۀ حیفا-عکا را از مرگ نجات دهند. ارتش انگلستان هم طبیعتا این پیشنهاد را قبول کرد. جالب است که در این واقعه که حاکی از درایت و نیز سعۀ صدر عبدالبهاء بود، بیش از ۹۰ در صد از آنهائی که جان شان از مرگ حتمی نجات یافت مسلمانان ساکن آن مناطق بودند (چون این واقعه حدود ۳۰ سال قبل از مهاجرت یهودیان به آن منطقه و تشکلیل دولت اسرائیل اتفاق افتاد) و آقایان هنوز گله دارند که چرا ارتش انگلیس از عبدالبهاء قدردانی کرد و به ایشان لقب «سِر» داد، لقبی که ایشان حتی یکبار در هیچ مکان و موقعیتی از آن استفاده نکرد و حتی اشاره ای هم در هیچکدام از نوشتجاتش به آن نکرد. یعنی تا این حد آن لقب برای ایشان اهمیت داشت! جناب حداد عادل، این اشارۀ کوچکی به تاریخ آنزمان بود. دیگر خود دانید. ولی قدری هم در مورد صفت «انصاف» بیاندیشید. ... بیشتر
در ضمن، دولت انگلستان بیش از ۲۰ نوع لقب سر / شوالیه گری دارد که به خاطر خدمات مختلف (نه فقط به دولت انگلستان بلکه در بسیاری موارد برای کمک به پیشبرد اهداف انسان دوستانه و مفید دیگر) به افراد مختلف جهان داده است. یکی از این القاب برای کمک به اهداف انسان دوستانه (humanitarian) است. عبدالبهاء اولین دریافت کننده لقب سر در این دسته بندی بخصوص بود. همین لقب بخصوص شوالیه گری را دکتر Albert Schweitzer و Mother Teresa هم بعد ها از دولت انگلستان دریافت کرده اند. با این نوع استدلال، پس آنها هم عامل دولت فخیمه بوده اند! ولی عبد البهاء اولین کسی بود که این لقب را گرفت. آنهایی که از این عکس انتقاد می کنند از خود نمی پرسند مفتی مسلمان حیفا در این عکس چه می کند (ایشان در همان عکس دست راست عبد البهاء ایستاده است):
http://3.bp.blogspot.com/_pTmF4WqKcaU/TF4cUIl2iSI/AAAAAAAAAaA/FzxpOR469ZY/s1600/Abdu'l-Baha+Knighthood.jpg ... بیشتر
از قرار، متاسفانه آدرس های اینترنتی در کامنت ها به درستی ثبت نمی شوند. اگر سردبیر محترم ایران وایر در این زمینه پیشنهادی دارند، ذکر کنند. می توانم عکس آن دو روزنامه و مقاله را هم برای درج در اینجا بفرستم.