در ماههای آینده قرار است شهردارهای شهرهای ایران توسط اعضای جدید شوراهای اسلامی انتخاب شوند. شوراهای شهرها مشغول به کار شدهاند و یکی از مهمترین دغدغههای آنها در این روزها، انتخاب شهردارهای جدید یا ارایه فرصتی دوباره به شهردارهای پیشین است. در این پروسه، آنچه هرگز به آن توجهی نشده، اهمیت رویکرد شهرداران و مسوولان مدیریت شهری در توجه به ایجاد شهری است که با زنان دوست باشد. «ایرانوایر» در این خصوص از «ویکتوریا طهماسبی»، استاد مطالعات زنان در دانشگاه تورنتو پرسیده است:
- جنسیت چه گونه میتواند بر تجربه زیستی افراد تاثیر بگذارد؟
جنسیتهای مورد بحث ما، زن و مرد است که در ایران بیش تر مطرح است وگرنه جنسیتهای دیگر مثل تراجنسیتی داریم یا گرایشهای جنسی متفاوت. جنسیت روی نگاه و تجربه زیستی افراد تاثیر میگذارد همانطور که تجربه زیستی روی جنسیت تاثیرگذار است؛ یعنی تعاملی دوسویه. به تجربه زیستی مادران که نگاه می کنیم، می بینیم زنی که مسوولیت اصلی او نگهداری فرزند و کار خانه است، این مسوولیت بر نگاه و برخوردش با جهان تاثیر میگذارد؛ ریزبینتر میشود و امکانات فرزندش برایش اهمیت بیش تری مییابد.
- در توییتر نوشتهاید جنسیت یکی از عوامل تعیینکننده و تاثیرگذار بر تجربه زیستی افراد است. این عاملیت جنسیتی را چه طور در مدیریت شهری زنان توضیح می دهید؟
وقتی از عدالت و برابری جنسیتی در سیاستهای شهرسازی یا مدیریت شهری صحبت میکنیم، باید هفت زمینه را در نظر بگیریم؛ مشارکت شهروندی در فعالیتهای روزمره، مشارکت و دسترسی به آموزش و فرهنگ، مشارکت و دسترسی به کار و اشتغال، سرویسهای بهداشتی، سلامت و پزشکی، سرویسهای ایمنی، در نظر گرفتن عدالت جنسیتی در زیرساختهای شهری و سرویسهای عمومی که شهرداری به شهروندان ارایه میدهد. باید به نیازهای زنان در این هفتزمینه دقت کرد. آیا در این زمینهها شهر با زنان دوست است؟ فمینیستها میگویند در شهرسازی فقط هدف این نیست که فضای عمومی بسازیم بلکه معتقدند زنان در استفاده از شهر با مردها متفاوت هستند. شهری زنانه یا زن دوست است که آن ها را به حاشیه نراند و در خانه ایزوله نکند. از سوی دیگر، وقتی قدم به فضای عمومی میگذارند، ایمنی آنها به خطر نیفتد. متاسفانه در ایران، اولویت عدالت جنسیتی در شهرسازی، جداسازی جنسیتی است. یعنی با پاک کردن صورت مساله، خیال خودشان را راحت کردهاند؛ مثل زنانه و مردانه کردن وسایل حمل و نقل عمومی. این راهکار در درازمدت جوابگو نیست و نیازهای زنان را برآورده نمیکند.
- سوال اصلی این است که چه شهری زنان را دوست دارد یا میتوان آن را مطابق با نیازهای زنان دانست؟
فمینیستهایی که در محیطهای شهری کار میکنند، طی تحقیقات بسیار به این نتیجه رسیدهاند که شهری زندوست یا زنانه است که هفت زمینهای را که شمردیم، در برگیرد؛ یعنی رابطه بین قدرت و جنسیت را در فضاهای عمومی به نفع زنان بازخوانی کند. شهری که زندگی بدون خشونت را در هر زمینهای برای زنان فراهم کند و مقامات آن برای تعیین سیاستهای خود، نیازهای زنان را در نظر میگیرند و آنها را در تصمیمگیریها دخالت میدهند،شهر زندوست نامیده می شود. از همه مهمتر، زنان را تشویق و حمایت کند تا در تمام حوزههای شهری مشارکت برابر داشته باشند. سازمان ملل متحد دو شرط را مشارکت زنان در تمام زمینهها و در نظر گرفتن نیازهای آنها در مدیریت شهری را لازمه در نظر گرفتن جنسیتمحوری در سیاستهای شهری میداند. من شرط سومی به آن اضافه میکنم و آن ضرورت وجود تشکیلاتی برای زنان است که در مناطق مختلف بتوانند از طریق آن، نیازهای خود را برطرف کنند.
- از تامین امنیت زنان در سطح شهر گفتید؛ در ایران زنان همیشه از حضور در خیابان هنگام شب منع میشوند. حتی این مساله به شکل عرف درآمده است. خود زنان هم در تاریکیهای شب احساس امنیت کامل نمیکنند. در شهرسازی، مدیریت شهری چه طور باید ضامن تامین این امنیت باشد؟
در ملبورن استرالیا اپلیکیشن جدیدی ایجاد شده است به نام «Free to be» که نشان میدهد زنها در کجاهای شهر احساس ناامنی دارند. حتی این اپلیکیشن توانایی دارد که بگوید در هر منطقه چه اتفاقی افتاده است که چنین حس ناامنی به زنان دست میدهد. خیلی مهم است که زنان بدانند وقتی در سطح شهر حرکت دارند، کجاها امن است و چه اتفاقاتی در شهر افتاده است. در نمونهای دیگر، در وین پس از چند سال تحقیق، کل شهر را با توجه به نیازمندیهای زنان، به روز کردهاند. تحقیقات میگوید حرکت زنان در شهر با مردان متفاوت است. مردها در طور روز دو بار بیش تر از ماشین یا وسایل حمل و نقل استفاده نمیکنند اما زنان، به ویژه آنها که شاغل هستند یا فرزند دارند و یا از پدر و مادر خود مراقبت میکنند، بیش تر در حرکت شهری هستند و حرکت آنها نامنظمتر است؛ مثلا صبحها باید فرزندانشان را به مدرسه ببرند، به سر کار بروند، عصرها خرید کنند و بعد به خانواده خود سری بزنند. برای همین وقتی میخواهیم حمل و نقل عمومی را مهندسی کنیم، باید نیازهای زنان را در نظر بگیریم؛ آیا نور کافی در اتوبوسها در شب وجود دارد؟ آیا کالسکه بچه میتواند وارد اتوبوس شود؟ آیا جای مخصوصی برای کالسکه در اتوبوس ها در نظر گرفته شده است؟ آیا شبها تلفنهای اورژانسی هست که زنان در صورت خطر با آن تماس بگیرند؟ حمل و نقل عمومی هم اکنون در تهران برای زنان فاجعه است. در وین تمام پیادهروها را عریض کرده اند که زنان با کالسکه یا ویلچر راحتتر از پیادهروها استفاده کنند. در همین شهر ساختمانهای مسکونی زندوست شدهاند به این شکل که مهدکودک باید در مجتمع باشد و داروخانه نزدیک ساختمانهای مسکونی وجود داشته باشد. وجود همین مسافت بین مهدکودک یا مدرسه کودکان تا محل کار زنان متاسفانه یکی از مهمترین اجحافهایی است که به زنان شاغل میشود. در حالیکه امروز در بسیاری از شرکتهای غربی، مهدکودک در محل کار وجود دارد. حالا فکر کنید که فقط مردان در این سیاستگذاریها نقش داشته باشند. آنها اصولا نیازهای زنان را نمیشناسند. متاسفانه این اراده سیاسی هم وجود ندارد که کار تحقیقاتی انجام شود تا به این نیازها واقف شوند. عمده اراده در ایران این است که فضای عمومی را برای زن ایمن نکند و خشن نگه دارد؛ به عنوان نمونه، پیش از این یکی از بهترین اقداماتی که انجام داده بودند، وجود زنان راننده تاکسی بود. اما در سالهای اخیر به ندرت آنها را در سطح شهرهای ایران میبینیم. در حالیکه فضای عمومی ایران در اختیار مردان جوان است که از همه نظر برای زنان ناامن است.
- وجود رانندههای زن برای زنان که به آن اشاره کردید، به عنوان ادامه روند تفکیک جنسیتی مطرح نمیشود؟
سرویسهای شخصی که برای نیازهای فوری زنان به وجود میآیند، قرار است آنها را در همان لحظه ایمن نگه دارند؛ مثل همین تاکسی سرویسهای زنانه. تا زمانیکه شهر زندوست نشده است، نباید تفکیک جنسیتی برداشته شود. باید واقعبین بود. تفکیک جنسیتی تنها سیاست الویت شده در ایران است. البته لزوما هم معلوم نیست این سیاست چه قدر برای ایمنسازی زنان در نظر گرفته شده و چه قدر ایدئولوژی حاکمیت است.
- بعضیها برای رفع مشکلات خانم ها در ایران،از لزوم وجود تبعیض مثبت برای زنان صحبت میکنند. آیا تبعیض مثبت مورد قبول فمینیستها هم هست؟
به نظر من این کلمه به نادرستی انتخاب شده است. این تم را نژادپرستان امریکایی ساخته اند و ما فمینیستها از این کلمه استفاده نمیکنیم. اصلا تبعیض نیست. وقتی یک گروه اجتماعی را برای دههها و شاید سدهها در حاشیه نگه میدارند و تمام امکانات و فرصتهای برابر را از آن سلب میکنند و هیچ قدرت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به آن نمیدهند، برای ایجاد دسترسی برابر به شغل و تمام امکانات اجتماعی آن گروه باید مقداری امکانات و فرصت بیش تر به آن بدهند. از سیاهپوستان امریکا که مثال بزنیم، کاملا متوجه میشویم نژادپرستی و تاریخ بردهداری در تاریخ این کشور باعث شده است سیاهپوستان در تمام زمینهها در حاشیه نگه داشته شوند. مشکلی نداریم برای آنکه آنها به موقعیت برابر با سفیدپوستان امریکایی برسند، باید امکانات و فرصتهای بیش تری در اختیارشان گذاشته شود تا تشویق شوند. اما وقتی به جنسیت میرسیم، با سد دفاعی مقابل این تخصیص امکانات و فرصتها روبهرو میشویم و فکر میکنیم حقی از مردها گرفته میشود. چهار دونده را در نظر بگیرید که از یک نقطه شروع به مسابقه میکنند. نقطه شروع یکی است اما اگر دو نفر از این دوندهها شام نخورده باشند، مسابقه میان این چهار نفر نابرابر است. زنان به عنوان یک گروه اجتماعی، قرنها است که از همه نوع امکانات مشارکت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی محروم بودهاند؛ مثل همان دو دوندهای که گرسنه نگه داشته شدند. پس نقطه شروع هم نابرابر است. ما باید نقطه شروع را برابر کنیم. یعنی به گروه اجتماعی که محرومیت بیش تری کشیده است، امکانات و فرصتهای بیش تری ارایه دهیم. مثل این است که بگوییم چرا باید به سیستان و بلوچستان یا خوزستان توجه بیش تری شود.
- خیلی ها معتقدند صرفا جنسیت نمیتواند در رفع این مشکلات کمک کند و بسیاری از خود زنان، زنستیز هستند. اما در بحث ما اتفاقا جنسیت نقش ایفا میکند.
مثل این میماند که یک امریکایی برای مسایل داخلی ایران تصمیمگیری کند. این غصب صدای زنانه در درجه اول، مشکل اخلاقی دارد. اگر قرار است شهر زندوست شود، نیاز به صدای خود زنان هست. مسلما وجود صدای زنانه در مدیریت شهری حتی اگر کم باشد، میتواند به تغییرات کیفی بیانجامد. در فرهنگ ایران، برای خانواده ارزش بسیاری قایل میشوند اما خانواده را پشت درهای بسته میبینند. در حالیکه خانواده مدرن در سطح شهر رفت و آمد دارد. آیا میخواهیم خانواده را در سطح شهر ایمن نگه داریم؟ هیچکس به اندازه زنان نمیتواند پاسخ مناسبی به این سوال بدهد چون مدیریت خانواده را برعهده دارند. در این جا حتی زنان تنها را در نظر نگرفتهایم که به آنها خانه و هتل اجاره نمیدادند و امروز هم این امر سلیقهای شده است. فکر کنید زنی باید برای سفر اداری به شهری برود که در آن جا کسی را ندارد. چه باید کند؟ مشارکت زنان در مدیریت شهری مثبت و مهم است اما دو جنبه کمی و کیفی دارد. حضور کمی زنان به تغییرات کیفی زنباورانه کمک میکند.
- در ایران با زنان زنستیز مواجه هستیم یا زنانی که به سطوح عالی مشارکت سیاسی راه پیدا میکنند اما رویکرد حاکمیت را دارند؛ مثلا خانم «فاطمه آلیا» که نماینده مجلس شورای اسلامی بود و با اشتغال زنان مخالفت میکرد. در این صورت، حضور کمی زنان چه طور میتواند به نفع آنها باشد؟
درست است. وقتی میگویم لازم است اما کافی نیست، یعنی درهای در این میان وجود دارد. مساله زنباوری و فمینیست بودن فرای جنسیت است. ممکن است یک مرد فمینیست تاثیرگذارتر از 10 زنی باشد که ایدئولوژی زنستیزی بر زندگیشان حاکم است. برای همین وقتی از فمینیسم و زنباوری صحبت میکنیم، لزوما جلوه آن در بدن زن نیست. اما نگاه کنیم به کشورهای پیشرفتهای که سیاستهای فمینیستی دارند؛ حضور و مشارکت زنان در این کشورها همیشه بالا بوده است. وقتی مشارکت بالا میرود، درصدی از آن زنان، زنباور هستند یا در طول سالها بر اساس تجربه زیستی خود زنباور شده اند. برای همین است که باور دارم تغییر کمی به تغییر کیفی منجر میشود. به تمام کنشگران سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری که نگاه کنید، اکثرا از طبقهای هستند که امتیازات ویژهای دارند. زنان اصلاحطلب یا اصولگرا در بافت اصلاحطلبان و اصول گرایان رشد میکنند. اما در همین چارچوب، میان خانم «شهیدنهت مولاوردی» با آلیا تفاوت مهمی وجود دارد. خانم مولاوردی با همه نقدهایی که بر او وارد است، از عدالت جنسیتی صحبت میکند که خودش یک گام به جلو است. به قول «لئونارد کوهن»، از هر شکافی که به وجود بیاید، آفتاب و نور وارد میشود.
- خانم مولاوردی و آلیا را مثال زدید به عنوان دو نوع رویکرد متفاوت. آیا در تاریخ جمهوری اسلامی مثال یا نمونهای از زندوستی در شهر داشتهایم؟
نه؛ بعد از انقلاب به هیچوجه نداشته ایم. البته در دوره فعلی بیش ترین تعداد حضور زنان را در شهرداری تهران شاهد هستیم. اگرچه بسیاری از زنانی که نگاه زنانه به شهرداری داشتند، وارد نشدند اما همین حضور کمی امیدوارکننده است. یکی از مشکلات اصلی در ایران، فقدان کنشگران فمینیست و سازمانهای کنشگری زنانه در سطح شهرها است تا بتواند با فشار به این نهادها، حداقل کار تحقیقی آغاز کنند و نیازهای زنان را در سطح شهر بشناسند. اما فعالیتهای فمینیستی در ایران امنیتی شده است و بسیاری از کنشگران به خارج از ایران تبعید شدهاند. از طرفی، ایران کشوری سیاستزده است.
- در چنین فضای سیاستزدهای که از همه طرف فعالیتهای مدنی هم سیاسی و امنیتی تلقی میشوند، با توجه به تجربههای دیگر کشورها، چه راهکاری در این خصوص میتوان داشت؟
در این برهه، راهحل این است که مسایل زنان را غیرسیاسی کنیم چون با جان، ایمنی و زندگی روزمره آن ها روبهرو هستیم. در امریکای لاتین، فمینیستها در 30 سال اخیر گفتمان خشونت علیه زنان را از سیاسی به گفتمانی بهداشتی- درمانی تغییر دادهاند و در نتیجه آن، میزان خشونت علیه زنان به شدت کاهش یافته است. یعنی بیش ترین بار خشونت علیه زنان را روی سیستم بهداشتی- درمانی کشور گذاشتهاند؛ مثل تعداد مراجعه به بیمارستانها، اشغال تختهای بیمارستانها، مواد مخدری که برای درمان استفاده میشود و نمونههای دیگر. براساس این نگاه ، مبارزه با خشونت علیه زنان میتواند بیارتباط با تغییر حکومت یا حتی فمینیسم ادامه داشته باشد چون بحرانی درمانی در سطح ملی است. به نظر من، باید گروههایی در ایران باشند که بگویند خشونت علیه زنان، مبارزه با مردان نیست بلکه بحران بهداشت روانی و درمانی برای همه شهروندان به وجود می آورد و بحرانی خانوادگی است. در این صورت، گفتمان ممکن است عوض شود و مقاومتها مقابل آن هم کاهش یابد. حتی شاید رویکرد راهحلمندانه بیش تر شود. فمینیستهای امریکای لاتین در این امر بسیار موفق بودهاند؛ به طور مثال، میتوان تحقیق کرد که خشونت علیه زنان چه قدر برای نظام بهداشت و درمان ایران هزینه دارد. البته با تمام این روشها، خشونت علیه زنان به شکل کلی برطرف نمیشود چون این شیوهای از جانب حکومتها برای کنترل زنان است. غیرسیاسی کردن مسایل زنان باعث امحای کامل آن نمیشود اما میتواند در سرنوشت و جان زنان بسیاری نقش مثبت داشته باشد. هرچه زنان بیش تر در این خصوص صحبت کنند، بهتر از سکوت آنها است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر