«حمید» که هشت ماه هم اتاقی زندانیان «سلفی» و «تکفیری» بوده، می گوید از آن دسته زندانیان مرتبط با «القاعده» و «داعش» که با افتخار ادعا می کردند با این گروه ها در ارتباط بوده و آموزش های سخت نظامی را پشت سر گذاشته اند، می ترسیده است.
می گوید این دسته از زندانی ها یک دست نیستند: «عده دیگری بودند که تحت تاثیر تبلیغات القاعده و داعش قرار گرفته و به علت رفتارهای افراطی یا تکثیر کتاب و سی دی، در محدوده کرمانشاه یا کردستان بازداشت شده بودند. البته هیچ کدام از این دو گروه با سایر زندانی ها ارتباط نمی گرفتند.»
بند 10 زندان «رجایی شهر» تا سال های متوالی محل تجمع زندانیان سنی مذهبی بود که به اتهام «محاربه» به دلیل همکاری با گروه های سلفی، به اعدام محکوم شده بودند. پس از اعدام گروهی از ساکنان این بند در مردادماه سال گذشته، اغلب زندانیان وابسته به داعش و القاعده در بندهای مختلف زندان پراکنده شدند.
بر اساس آمار موجود، تا پیش از روز هفدهم خرداد ۹۶، حدود 300 زندانی با اتهام «ارتباط با گروه های سلفی و معاند نظام» در زندان های ایران نگه داری می شدند که البته بعد از وقوع حمله تروریستی هفته پیش در دو نقطه شهر تهران، تعداد بازداشت شدگان وابسته به گروه های تکفیری افزایش یافته است.
عمده این زندانیان در زندان های رجایی شهر، «اوین»، «قزلحصار»، زندان های مرکزی سنندج، همدان و زاهدان در حال تحمل دوران حبس هستند.
حمید که شش سال است به یک جرم امنیتی در بند 12 زندان رجایی شهر به سر می برد، می گوید با زندانیان سنی مذهب اعدام شده، برخورد زیادی داشته است: «یک تیم قوی والیبال داشتند. وقت هواخوری چون من هم در این ورزش مهارت داشتم، با آن ها آشنا شدم. آن ها به ندرت با کسی بیرون از خودشان عیاق می شدند اما من را به خاطر والیبال به جمع خودشان پذیرفتند.»
«بهمن احمدی امویی»، روزنامه نگار و فعال سیاسی هم در خاطراتش به این تیم والیبال اشاره کرده است: «یک تیم والیبال دارند و بعدازظهرها با بچهها بازی میکنند. گهگاهی هم دور هم مینشینند و بخشهایی از قرآن را که حفظ هستند، تمرین میکنند.»
در بند10 این زندان، زندانیان وابسته به داعش و القاعده نگه داری می شوند، بند11 محل نگه داری زندانیان عادی و بعضا خطرناک است و در بند 12 هم زندانیان سیاسی، عقیدتی و امنیتی را نگه داری می کنند. این سه بند هیچ کدام به همدیگر راه ندارند.
حمید می گوید به نظر می رسد از سال گذشته تا کنون عمده ساکنان بند 10 به بند هفت منتقل شده اند: «در طول مدتی که با آن ها معاشرت می کردم، متوجه شدم زندانی های وابسته به القاعده بعد از تمام شدن دوران حبس خود، از ایران خارج می شدند، میانه روترها هم آرام می گرفتند اما وابستگان به داعش محال ممکن بود در مباحث داخل زندان اظهار پشیمانی کنند و یا حتی بعد از آزادی از تفکرشان برگردند. مساله قابل توجه در مورد آن ها، این بود که به ندرت تحصیلات عالیه داشته یا اهل مطالعه کتاب هایی جز قرآن و کتاب های دینی بودند.»
در زندان رجایی شهر نزدیک به 200 زندانی وابسته به القاعده و داعش نگه داری می شدند که سال گذشته 27 نفرشان اعدام شدند. اما تعداد زندانیان وابسته به داعش و القاعده در زندان اوین به مراتب کم تر از زندان رجایی شهر است. آن ها در بندهای 350، بند چهار، هفت، هشت و بند 209 به طور پراکنده نگه داری می شوند.
حمید می گوید:«آن ها با این که اغلب کُرد هستند، به جای زبان کُردی با هم دیگر به زبان عربی سلیس حرف می زنند.»
«احسان محرابی»، روزنامه نگاری که در طول دوران زندان، مدتی را با زندانیان القاعده هم بند بوده است، در این باره به «ایرانوایر» می گوید: «هم بندی های من با خودشان به زبان کُردی حرف می زدند و با ما به زبان فارسی. در مورد عربی سخن گفتن شان بحث دیگری مطرح است؛ آقای "امین زاده" می گفت بعضی از اعضای خارجی القاعده که کاملا به زبان عربی مسلط نیستند، به زبان آیات قرآن با هم ارتباط می گیرند.»
این روزنامه نگار به گروهی از این زندانیان اشاره می کند که در افغانستان علیه نیروهای امریکایی جنگیده اند: «آن ها می گفتند تعدادی از امریکایی ها را کشته اند. عده ای هم قبل از عضویت در این گروه، کارهایی مانند قاچاق و شبیه به آن را تجربه کرده بودند. برخی نیز مانند "محمد برایی" ، از روحانیون سنی بودند که در نشست های مذهبی در کشورهای دیگر شرکت کرده و دستگیر شده بودند. طنز ماجرا شاید این بود که در نهایت مدت محکومیت محمد برایی چند برابر زندانیانی شد که می گفتند در عملیات نظامی شرکت داشته اند.»
احسان محرابی هم در خاطراتش، مثل بهمن احمدی امویی، از آب شدن تدریجی یخ ارتباط بین زندانیان القاعده و سایر زندانیان سیاسی گفته است: «زندانیان القاعده در ابتدای ورود به بند 350 زندان اوین به دلیل دیدگاه های افراطی مذهبی، با زندانیان دیگر درگیر می شدند. اما پس از روابط نزدیک رهبران مذهبی آن ها، از جمله محمد برایی با چهره هایی چون "عماد الدین باقی" این اختلافات پایان یافت و دیدگاه های افراطی آن ها نیز تا حد زیادی تعدیل شد.»
یک گروه دیگر از زندانیان، اتباع خارجی وابسته به داعش هستند که قصد پیوستن به این گروه را داشتند و هنگام عبور از ایران دستگیر شده اند:«از جمله آن ها، دو مصری بودند که همزمان با آغاز "بهار عربی"، در بند 350 زندان اوین به سر می بردند. چهره های جذابی هم داشتند. برخی از زندانیان، از جمله "علی ملیحی" و "احسان عبده تبریزی" به زبان انگلیسی با این دو زندانی که یکی از آن ها مهندس برق بود، گپ می زدند. این دو گاهی به عمد در مراسم آمار شرکت نمی کردند تا به انفرادی فرستاده شوند. آن ها می گفتند در انفرادی فرصت بیش تری برای عبادت دارند.»
این افراد به شهادت زندانیان سیاسی هم بندشان، بخش زیادی از وقت خود را در زندان صرف خواندن نماز، قرآن و مناسک مذهبی می کنند. بهمن احمدی امویی هم از افراط آن ها در اجرای مراسم مذهبی سخن گفته است: «روزی هشت نوبت نماز جماعت در اتاق برگزار میشود؛ پنج نوبت بچههای القاعده و سه نوبت دیگران. بچههای "جنبش سبز" گاهی به "بهشتی شیرازی" و زمانی به "محسن میردامادی" اقتدا میکنند. اوضاع آشفتهای شده و کم ترین میزان آرامش را داریم. حتی از اتاقهای دیگر هم برای شرکت در نماز جماعت به اتاق ما میآیند.»
خاطرات حمید که کماکان در زندان رجایی شهر به سر می برد، هم شنیدنی است: «یک دوره چهار ماهه با یکی از تکفیری ها هم بندی بودم. او از امیرهای گروه "کتائب" بود. امیر آن ها شبیه به مرجع تقلید ما است و می تواند حکم کند که مثلا فلانی کافر و مستحق مرگ است. او متولد شهر جوانرود استان کرمانشاه بود. من هرگز در معرض برخورد خشونت بارش قرار نگرفتم اما خودش با جزییات برایم تعریف می کرد که در شرق کردستان دوره های سخت آموزشی دیده و به عراق و افغانستان هم بارها سفر و تعدادی را به "درک" واصل کرده است.این ادبیاتی بود که او برای کشته شدگان به کار می برد. می گفت جمهوری اسلامی دشمن ما نیست و کاری به فعالیت ها و تبلیغات ما ندارد. ولی تاکید می کرد مردم عادی منطقه برخورد خوبی با این گروه ها ندارند. »
حمید تعریف می کند یک زندانی سلفی تلاش زیادی کرده تا او را با «اسلام ناب محمدی» که فقط تا 300 سال پس از اسلام پابرجا بوده ولی در این دوره از زمان با تحریف مواجه شده است، آشنا کند.
یک نکته عجیب برای همه زندانیان، آزادی عمل مقطعی برخی فعالان افراطی قبل از بازداشت بوده است. حمید می گوید: «هم بندی من یک روز قبل از انتخابات سال 1392 و در جریان یک درگیری خونین بین نیروهای انتظامی و یک گروه سلفی ایرانی بازداشت شده بود. می گفت اوایل در مقابل فعالیت آن ها سکوت می کردند چون از آن ها به عنوان اهرم فشار برای کنترل تجاوز احتمالی کُردهای عراق و حتی کُردهای معترض ایرانی استفاده می کردند. اما هر چه زمان گذشته، دایره برخورد و درگیری ها هم بالا گرفته و کار خیلی ها به زندان و اعدام کشیده شده است.»
هم اتاقی حمید جزو معدود زندانیان وابسته به گروه های داعش و القاعده بوده که در کلاس های زبان انگلیسی زندان شرکت می کرده است: «آن ها تمایلی برای مشارکت در کلاس های زبان انگلیسی و بقیه کلاس های عمومی نداشتند.»
احسان محرابی هم از خاطرات شرکت در کلاس زبان انگلیسی زندان گفته است: «کلاس های زبان انگلیسی در زندان معمولا توسط زندانیانی برگزار می شد که سال ها در کشورهای انگلیسی زبان زندگی کرده بودند. در یکی از کلاس ها، آقای برایی هم حضور داشت. در حین آموزش زبان انگلیسی، من و دیگر زندانیان با او شوخی می کردیم؛ از جمله وقتی که یک روز درکلاس به انگلیسی درباره "if" تمرین می کردیم، من از او پرسیدم که اگر هواپیما داشتی، چه کار می کردی و دیگر اعضای کلاس یک صدا به شوخی گفتند هواپیما را به برج می زدم. یک بار دیگر که "SHALL" را تمرین می کردیم، از او پرسیدم "shall we dance؟" به نظر می رسید برخورد اعضای القاعده به مرور با این شوخی ها عادی شده بود در حالی که قبلا شدیدا واکنش نشان می دادند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر