بارها این مسیر را آمده بود، با اتوبوس از شهرستانشان تا تهران. سه شنبه هم خودش را به همکارانش رسانده بود، جلوی در مجلس پلاکارد در دست گرفته بودند و تجمع کرده بودند تا به حقوقشان رسیدگی کنند. او دیروز هم به نمایندگی از چند نفر از همکارانش راهی میدان بهارستان شده بود اما هیچکس فکرش را نمیکرد، هانیه هرگز از خانه ملت به خانه خودش برنگردد. هانیه اکبریان یکی از قربانیان حمله تروریستی روز گذشته است. یکی از کسانی که با گلوله تروریستها جان باخت.
او از آموزشدهندگان نهضت سوادآموزی شهرستان نورآباد دلفان استان لرستان بود. یکی از همکاران او که در تجمع روز سه شنبه مجلس شرکت کرده، به «ایران وایر» میگوید: « این چندمین بار بود که ما برای گرفتن مطالبات صنفی تجمع میکردیم. تجمع برای اجرایی شدن تبصره 10 ماده 17 بود. شهریور سال گذشته در همین ماده و تبصره، تصویب کردند نهضتیها جذب آموزش و پرورش شوند. اما هنوز اجرا نشده و انگار قرار هم نیست اجرا شود.»
او هانیه را از نزدیک نمیشناخته اما اسمش را در گروه تلگرامی که دارند، دیده بود و خبر کشته شدن او شوکهاش کرده: «مدام در گروه تلگرامی پیگیر کارهای بود. در تجمعها شرکت میکرد بلکه بتوانیم حقوقمان را بگیریم. نماینده معلمهای شهرشان شده بود و پیگیر حقاش بود. دیروز هم برای پیگیری و نامهنگاری مطالبات رفته بود سمت مجلس وگرنه تجمع که تمام شده بود.»
همکار هانیه یاد یکی از مسیجهای او در گروه تلگرامی میافتد: ««یادم می آید در یکی از مسیجهایی که فرستاد نوشته بود زن کشاورز و دامدار روستایی آنقدر مشکلات دارد که برای با موفقیت طی کردن سال تحصیلی، تلاشی نمیکند.»
معلمان سوادآموزی بر اساس تعداد سواد آموزانی که سال تحصیلی را با موفقیت پشت سر بگذارند، حقوق میگیرند، آن ها خواستار تغییر این وضعیت هستند و طبق تبصره این که در مجلس تصویب شده، قرار است جذب آموزش و پرورش شوند اما آموزش و پرورش از این مسئولیت شانه خالی کرده است.
همکار هانیه میگوید: «خیلی سخت است که برای گرفتن حقت جایی بروی، حقت را نگیری و جانت را هم بدهی. خدا به خانوادهاش صبر دهد.»
زهرا یکی از دوستان هانیه است که موقع صحبت کردن به سختی بغضاش را کنترل میکند. لهجه لری دارد و هانیه را اینطور معرفی میکند: «هانیه 37 ساله بود، فرزند علی ابدال از طایفه اتیوند شمالی(روستای گجن)، همسر مرتضی شهمرادی از طایفه زنگیوند نورعلی. هانیه عاشق کارش بود، معلم مادرهای ما بود و کلی برایشان تلاش میکرد. اما قدر ندید. مجبور بود برای گرفتن حق و حقوقاش هر چند وقت یکبار به تهران بیاید.»
به گفته زهرا هنوز هیچکس از چگونگی جزئیات کشته شدن هانیه خبر ندارد: «فقط میدانند با شلیک گلوله داعشیها کشته شده. اول او را به بیمارستان معیری برده بودند اما حالا به خانوادهاش گفتهاند جنازه را از بیمارستان بقیه الله تحویل بگیرند اما از جزئیات ماجرا چیزی نگفتهاند.»
روز گذشته اهالی نورآباد در بلوار بسیج و روبه روی کلانتری جمعشدهاند و برای او مراسم فاتحه خوانی برگزار کردهاند: «همه گریه میکردند، پیر و جوان و داعش را نفرین میکردند. شب هم مردم روی پشتبامها رفتند و الله اکبر گفتند. نورآباد کلا عزادار است.»
زهرا معتقد است هانیه دین بزرگی به گردن مردم نورآباد دارد. «خیلیها را باسواد کرد اما قدر ندید.» چند ثانیه مکث میکند و میگوید: «یک وقتهایی چند ماه چند ماه حقوق نمیدادند مثلا همین چند سال پیش، معلمهای نهضت جلوی در اعتراض به دریافت حقوق رفتند مقابل فرمانداری تجمع کردند. تجمع را هانیه راه انداخته بود. نماینده حوزه دلفان آاقای حجت سوری آمد، هانیه با او صحبت کرده بود و مشکل را توضیح داده بود. آقای سوری هم با پیگیری از آموزش و پرورش مشکل حقوقها را حل کرد.»
زهرا آب دهانش را قورت میدهد و میگوید: «از وقتی گفتند هانیه شهید شده، با خودم فکر میکنم حتی اگر هانیه به دست داعش از خدا بی خبر هم کشته نشده بود و به شکل دیگری فوت میکرد هم شهید بود. اسلام گفته هرکس در راه کارش جان دهد، شهید است و هانیه در راه کار و گرفتن حق خود و همکارانش ...»
گریه امانش نمیدهد: «خدا به خانوادهاش صبر بده. برای پسرش نگرانم. هانیه فقط یک پسر هشت ساله دارد که حتما بهانه مادرش را میگیرد. ای خدا لعنت کند داعشیها را...»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر