زهره خسروانى، شهروند خبرنگار
«پیام ما روشنه، حصر باید بشکنه»؛ شعاری که آرام در میان سیل جمعیت پیچید و یک باره همه میدان بزرگ «ولیعصر» تهران را فرا گرفت. چند ساعت از اعلام نتیجه رسمی دوازدهمین دوره ریاست جمهوری در ایران و پیروزی حسن روحانی نگذشته بود که مردم به خیابانها ریختند تا پیروزی بزرگ خود را بر علیه تندروها جشن بگیرند.
در چند هفته گذشته مردم، حتی آنهایی که نسبت به عملکرد دولت حسن روحانی نقد داشتند، انتخابات ریاست جمهوری را پی گیری میکردند. این دوره از انتخابات از آنجا برای مردم جدی شد که رقیب اصلی حسن روحانی، تولیت آستانقدس رضوی با وعدههای بالا بردن یارانهها به صحنه آمد. سابقه ابراهیمرییسی در دادگستری و نقش او در اعدامهای گسترده زندانیان سیاسی در سال ۶۷ کافی بود تا خیلی از کسانی که تصمیم به دادن رای نداشتند هم به میدان بیایند.
پیروزی در انتخابات ۴۰ میلیونی روز جمعه سبب شد تا روز شنبه، بعد از اعلام نتیجه شمارش آرا، مردم خودشان را به جشنی بزرگ در خیابان ها دعوت کنند؛ جشنی که برخلاف اعلام ستاد انتخاباتی حسن روحانی برای منع قانونی برگزاری جشن در فضای باز شهرها برگزار شد. شهرستانها زودتر از پایتخت جشن خود را آغاز کردند اما تهرانیها صبر کردند تا پیام تلویزیونی رییس جمهوری منتخب از تلویزیون پخش شود و بعد به خیابان ها بروند. حضور مردم در تهران با تردید شروع شد. هیچ قراری برای جشن گذاشته نشده بود اما طبق سنت چند سال گذشته، همه میدانستند باید از مرکز شهر، یعنی خیابان ولیعصر شروع شود.
جشن مردمی خودجوش از چهارراه ولیعصر و مجموعه «تآتر شهر» شروع شد و کم کم از خیابان ولیعصر بالا آمد. بلوار «کریمخان»، از میدان «هفتتیر» مملو از ماشینهایی بود که میدانستند حالا حالاها باید در این ترافیک بمانند. از نزدیک میدان ولیعصر صدای شادی و شعارها شنیده میشد و جمعی از دختران و پسران جوان به شیوه سوئدی دست میزدند و نام حسن روحانی را تکرار میکردند. این آغاز شبی پر از شادی برای مردم در مرکز تهران بود. در دست بیش ترکسانی که جمع شده بودند، پوسترهای حسن روحانی، محمد خاتمی، مهدی کروبی، میرحسین موسوی و همسرش، زهرا رهنورد بود که از انتخابات سال 88 در حصر خانگی به سر می برند. با شکلگرفتن دستههای بزرگ تر، شعارها شکل گرفتند. شعار اصلی، «یا حسین میرحسین» و «پیام ما روشنه حصر باید بشکنه» بود. اما در این میان، نام سید محمد خاتمی هم شنیده میشد؛ مردی که با تکرار پیام خود، شمار زیادی را به صفهای طولانی رای کشاند.
مردم دور رینگ اصلی میدان ولیعصر، همان جایی که شهرداری تهران پلازای ولیعصر را به جای میدان قدیمی ساخته است، جمع شده بودند. جمعی هم از داخل آن شعار میدادند. نیروی انتظامی و پلیسهای گارد ویژه در اطراف میدان و خیابان آرایش داده شده بودند. قرار نبود کسی دستگیر شود. این را یکی از نیروهایی که ایستاده بود، گفت و ادامه داد:«ما برای امنیت مردم آمدیم که خدای نکرده کسی قصد به هم ریختن مراسم را نداشته باشد.»
پارچههای سبز و بنفش و بادکنکهای بنفش در هوا می چرخیدند. میدان خالی از هر ماشین بود و تنها چند خودرو دیده می شد که درها را باز کرده بودند و صدای موسیقی آن ها فضای میدان را پر کرده بود. هیچ کسی مردم را رهبری نمیکرد. تهرانیهای خوشحال خودشان جمع شده بودند تا یک بار دیگر شیرینی همراهی خود را جشن بگیرند. شعار میدادند:«روحانی پابه پاتیم، پیگیر وعدههاتیم.»
آن ها از یاران در حصر نام میبردند:«موسوی، کروبی، آزاد باید گردند.»
اما شعار اصلی این بود:«پیام ما روشنه، حصر باید بشکنه.»
شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» و «رایم رو پس گرفتم» هم شنیده میشد. مردم از سید محمد خاتمی هم نام می بردند:«سلام بر خاتمی، درود بر روحانی.»
مردم از «اسحاق جهانگیری» هم به خاطر کنار کشیدن خود از انتخابات به نفع روحانی قدردانی می کردند.
هوا که رو به تاریکر رفت، آسمان ابری تهران یک باره پر از نور شد. فشفشههای رنگی پشت سر هم به هوا پرتاب میشدند و میدان ولیعصر را پر از نور میکردند. جمعیت از چهارراه ولیعصر به سمت «پارک وی» در حرکت بودند؛ جمعیتی که تعداد آن ها را میشد بالای ۲۰۰ هزار نفر تخمین زد.عدهای از جوانان شانهبه شانه هم کُردی میرقصیدند.
پایینتر از چهارراه «طالقانی»، در فضایی که به «ایوان بهشت» مشهور است، جمعیتی ایستاده بودند که میدانستند این فضای شهری را میرحسین موسوی، کسی که نامش را صدا میزدند، طراحی کرده و ساخته است. آهنگ «یار دبستانی» یک صدا خوانده میشد و جوانانی دست در دست هم میچرخیدند و آهنگ را تکرار میکردند. نام «ندا آقاسلطان» و شهدای دیگر «جنبش سبز» تکرار میشد:«برادر شهیدم، خواهر شهیدم، رایت رو پس گرفتم.»
و بعد شعر کمپین انتخاباتی حسن روحانی با عنوان «دوباره ایران، دوباره امید» که انگار همه از حفظ بودند. زنان پا به پای مردان شادی و مطالباتشان را یادآوری می کردند: «رهنورد، موسوی، برابری جنسی.»
نزدیک چهارراه ولیعصر پسر جوانی روزنامهای در دست داشت که روی آن نوشته شده بود:«مشهد آزاد شد.»
زنی جوان می گفت:«مشهد را به ایران بر میگردانیم؛ از همین جا، از پایتخت، از تهران. »
صدای آهنگی شاد از وسط چهارراه ولیعصر میآمد و پسران و دختران جوان رها در زیر سقف آسمان، شادمانه میرقصیدند تا تهران و ایران شب 30 خرداد ۹۶ را با شادی مردمانی به پایان برساند که به آینده امید داشتند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر