رامتین مرندی، شهروند خبرنگار، تهران
«بعد از 30 سال، حقوقم تازه شده یک میلیون و 200 هزار تومان. آن هم برای کار از خروسخوان تا آخر شب؛ دو شیفت کاری برای این که شهر تمیز باشد.»
همین طور که درد و دل می کرد، خم شد تا پوستر تصویر شهردار تهران را که روی زمین افتاده بود، بردارد.
رفتگر یا همان «پاکبان» شهرداری بود؛ مردی حدود 60 ساله که خودش میگفت از 20 سالگی در شهرداری تهران مشغول به کار شده است؛ از نگهبانی تا رفتگری که این روزها مسوولان شهرداری به آنها میگویند پاکبان.
او یکی از رفتگرانی است که شهردار پایتخت در مناظره روز جمعه خود اعلام کرد املاک پرونده معروف به «املاک نجومی» را به آنها داده است. از او پرسیدم پدرجان! خانهای که شهردار گفت به شما داده، کجا است؟
با تعجب نگاهم کرد و گفت:«خانه؟ کدام خانه؟ قرار بوده خانه به ما بدهند؟»
حرفهای محمدباقر قالیباف را که حالا کاندیدای ریاست جمهوری است، برای او بازگو کردم. کیسهای که در دستش گرفته بود را به زمین گذاشت، آهی کشید و گفت:«تنها دارایی من در این شهر، یک خانه 100 متری است، آن طرف پاسگاه "نعمتآباد" که بخشی از آن را از ارثی که به زنم رسیده بود و پولی که از بیل زدن و نظافت خانه مردم جمع کردم، خریدم. این خانهای که شهردار گفته، کجای شهر است؟»
میگفت: «شهرداری حقوق و مزایای ما را به وقت بدهد و از کار بیکارمان نکند، از آن خانه نمیخواهیم. ما امنیت شغلی نداریم، قراردادی کار میکنیم؛ قراردادی با شرکتهای تابعه شهرداری. البته بیمه هستیم اما وقتی هر سال قرار داد میخواهد تمام شود، دست و دلمان میلرزد.»
از کار و حقوقش میپرسم، میگوید:«دو شیفت کار میکنم تا لنگ خرج خانه نباشم. چند سال پیش بازنشسته شدم اما با ماهی 300 هزار تومان با این همه گرانی مگر میشود زندگی کرد. بازگشتم به کار و مجبورم دو شیفت کار کنم.تازه این شغل هزار درد و مرض دارد.»
بعد باز خم میشود و کاغذ تبلیغاتی دیگری را بر میدارد: «تا پارسال، پیرارسال حقومان ماهی 400 هزار تومان برای یک شیفت، به اضافه دو دست لباس بود؛ یکی برای روز، یکی برای شب و یک جارو. اما پارسال کمی حقوق را بردند بالا. دو شیفت کاری با اضافهکاری و اینها میشود یک میلیون و 200 تومان.»
از بچههایش میپرسم، میگوید:«دخترم که بزرگ تر است، درسش تمام شده. علوم آزمایشگاهی خوانده و در آزمایشگاه یک بیمارستان کار میکند. حقوقش هم بد نیست؛ یعنی برای خرج خودش خوب است. قرار است به زودی با یکی از همکارانش ازدواج کند. دختر کوچکترم هم حقوق میخواند. امسال درسش تمام میشود و الان دارد در بانک کار میکند. خدا را شکر، هر دو در دانشگاه دولتی قبول شدند. والله با این پول ها مگر میشود دانشگاه آزاد رفت؟»
نظرش را درباره انتخابات میپرسم، دوست ندارد درباره رای خود حرف بزند اما میگوید حتما شرکت میکند: «این انتخابات برای بقیه نان دارد، برای ما فقط کار اضافه است. میبینید که؟!»
می گوید:«وقتی انتخابات میشود، ما باید بیش تر کار کنیم و این کاغذها را جمع کنیم. کاش یک کم به فکر ما باشند.»
این را میگوید و میرود. شاید هنوز در فکر خانههایی است که شهردار گفته به رفتگران داده است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر