رضا لطفی، شهروند خبرنگار
تهران
پرسید به چه کسی رای میدهی؟ از سوال راننده تاکسی شوکه نشدم. این سوالی بود که این روزهای منتهی به برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران تکرار میشود. این روزها هر جا میروی، یک سر موضوعات بحث بین مردم به حرفهای نامزدها و وعده و وعیدهایشان میرسد.
در مسیر «پارکوی» به «تجریش» در حرکت بودیم و ترافیک سنگینی در جریان بود. همین باعث شد تا سر صحبت باز شود و راننده با دیدن پوستر یکی از نامزدهای ریاست جمهوری، یک دفعه از ترافیک به انتخابات بحث را تغییر داد.
گفتم هنوز به نتیجه قطعی نرسیده ام، شما به چه کسی رای میدهی؟
گفت:«معلومه دیگه، به آقای خاتمی!»
از حرفش تعجب کردم. آقای خاتمی در انتخابات شرکت نکرده است زیرا با توجه به فشارهایی که از سوی تندروها به او وارد میشود، نمیتوانست وارد جریان انتخابات شود. گفتم آقای خاتمی که نیامدهاند.
گفت:«خودش نیومده اما وقتی میگه آقای روحانی رو قبول دارم، خب رای به روحانی، یعنی رای به آقای خاتمی.»
مرد میان سالی بود که میگفت اول انقلاب 13 یا 14 ساله بوده و همه حوادثی که در آن سال ها رخ داده را دیده است و تصمیم او برای رای دادن به خاطر دیدن همین اتفاقات است. با آن که گفت دیپلم ردی است اما اطلاعات و تحلیلهای جالبی داشت.
از ضبط کردن صدایش هراس داشت اما میگفت میتوانی حرفهایم را بنویسی. گفت وقتی بیش تر از ۲۵ سال روی تاکسی کار کنی و گوش تو مدام به رادیو و حرفهای مردم باشد، دکترا میگیری! میگفت با بیش تر مسافرانی که سوار میکند هم درباره این موضوع حرف میزند. گفت دیروز آقایی را سوار کردم که طرفدار «ابراهیم رئیسی» بود:«خیلی هم محکم میگفت که باید به این آقا رای بدید. ازش پرسیدم که خب، این آقا سابقهاش چیه، چه کار کرده؟ گفت سید هست و روحانی. در آستان قدس هم حضور داره. تمام استدلالش همین بود. قبول هم نمیکرد که آقای رییسی سال ۶۷ اون همه آدم کشته.»
نظرش را درباره سایر نامزدها پرسیدم، گفت:«قالیباف که کارنامهاش رو میبینید؛ این همه سال شهردار تهران بود، این وضع خیابانهاست. میبینی چه ترافیکی است؟ از اداره ترافیک تهران برنیومده و فقط تراکم فروخته. رییس جمهوری هم که بشه، همینه. جهانگیری هم که از همین حالا معلومه به نفع روحانی کنار میره. اون دو نفر دیگه هم که اصلا بازی نیستند.»
او درباره وعدههای یارانهای هم نظر داشت و میگفت که احمدینژاد به همه یارانه داد و باعث شد تا اقتصاد به مشکل بر بخورد. از راننده در مورد نظر مردمی که سوار ماشین او میشوند، سوال کردم، گفت:«بیش تر مردم مردد هستند؛ مثل شما. اما همه جور آدمی رو دیده ام. خیلیها مثل خود من، سال ۹۲ به آقای روحانی رای ندادیم اما الان فکر میکنیم که باید به او رای بدیم تا کارهای خوبی رو که در این سال ها انجام داده، ادامه بده. چهار سال برای برنامهریزی وقت کمیه و باید یک چهار سال دیگه هم وقت بدیم تا راهش رو طی کنه.»
اما برخلاف او، راننده مسافرکش شخصی که در میدان «فردوسی» سوار ماشینش شدم، نه تنها علاقهای به موضوعات سیاسی نداشت که قصد رای دادن هم نداشت. میگفت:«رای بدم که چی بشه؟ همه شون سر و ته یک کرباسن. همه شون به فکر منافع خودشون هستند، نه به فکر مردم. فقط اسم شون عوض میشه؛ یک روز احمدینژاد، یک روز روحانی. همه شون آدم همین رژیم هستند. فقط به خاطر ظاهر فریبی، یکی میشه اصلاحطلب، یکی میشه اون یکی. اگه آدم نظام نبودن که نمیتونستن وارد انتخابات بشن. میآن جیب شون رو پر کنند و برن. به فکر منِ جوون نیستند که باید برای خرج زندگیم، دنده هزار تومنی عوض کنم.»
34 ساله است و متاهل و در خانهای اجارهای زندگی میکند. می گوید این شغل را شش سال پیش به ناچار انتخاب کرده است؛ وقتی یک نفر که آدم با نفوذی هم بوده، همه سرمایهای که در کار جمع کرده بود را بالا کشیده و به قول خودش: «یک آب هم روش.»
شکایت هم نتیجه ای نداشته است:«کی به اینها مجوز میدهه که پول مردم رو بخورن؟ خودشون دیگه دوست عزیز! به هیچ کدوم شون رای نمیدم. اصلا برام مهم نیست که چه کسی رییس جمهوری میشه. اصلا هم رای نداده ام. شناسنامهام سفید سفیده خوش بختانه.»
خانمی که تاکسی سبز رنگ بانوان را دارد هم مانند این مرد جوان میگوید شناسنامهاش سفید است و رای نداده است. او برای این رای نمیدهد که اعتقادی به تغییر ندارد و می گوید آن قدر خودش در زندگی مشکلات دارد که نمیتواند به این که به چه کسی را بدهد، فکر کند. این خانم هفت سال است روی تاکسی کار میکند، دو مریض در خانه دارد؛ شوهری زمینگیر و دختری بیمار که از اداره خودش هم بر نمیآید، چه برسد به پدر فلجاش:«الان که دارم با شما حرف می زنم، فکرم تو خونه است که اگر شوهرم تشنج کنه، دخترم چه کاری میتونه بکنه. خرج دو تا مریض سخته. زیر نظر بهزیستی هستیم اما پولی نمیدن که کفاف داروها رو بده. مجبورم روی ماشین کار کنم و وسط کار هم برم خونه و به این دو تا سر بزنم. هیچکسی رو ندارم که کمکم کنه. یک بار هم رفتم و نامه دادم به احمدینژاد. گفتند به نامهها میرسه اما هنوز که هنوزه خبری نیست. بیمه تامین اجتماعی ماهیانه کلی پول میگیره و ندارم بیمه مون را تمدید کنم. خرج داروهای اینها پدرم رو در آورده. تازه به ما هشدار دادن با "اسنپ" و اینجور چیزها هم کار نکنیم. خب با اونا کار نکنم، پول داروها رو از کجا بیارم؟»
برخلاف این زن، مردی که در تاکسی بعدی مسافر است، از این دولت راضی است و میخواهد که مردم هم درست انتخاب کنند. او هم پسر مریضی دارد که حالا تحت پوشش «بیمه سلامت» است و میگوید که هزینههای درمانی کلی درمانی در زمان روحانی کاهش پیدا کرده است:«قبلا یک آمپولی که هر 15 روز یک بار برای بیماری پسرم میزدیم رو میخریدم نزدیک ۱۰۰ هزار تومن. حالا تحت پوشش بیمه سلامت میشه ۱۰ هزار تومن.»
اما دلایل همه برای رای دادن یا رای ندادن به نامزدها تنها موضوعات اقتصادی نیست؛ مثلا دو پسر جوانی که داشتند با حرارت از قالیباف حمایت میکردند، میگفتند روحانی باید برود به خاطر رفتارش و امضای «برجام». آن ها معتقد بودند که روحانی و تیم او، «آقا» را مجبور به پذیرفتن برجام کردهاند. یکی از این دو پسر گفت:«این دولت خیلی بیبند و باره و حتی بدتر از دوران خاتمی شده. این کنسرتها و این برنامههای فرهنگی که در حال اجرا هستند، همه ضد ارزشاند. باید دولتی باشه که جلوی این همه اتفاقات رو بگیره.»
در مقابل، دختر جوانی معتقد بود آقای روحانی نسبت به زنان رفتار بهتری داشته و اگر به او رای میدهد، برای این است که کاندیداهای دیگر اعتقادی به حقوق زنان ندارند و آن ها را محدود میکنند:«من زمان احمدینژاد کنکور دادم. به خاطر سهمیه جنسیتی که گذاشته بود، نتونستم در رشتهای که دوست دارم، قبول شم و مجبور شدم رشته دیگه ای رو انتخاب کنم که خیلی علاقهای به اون ندارم.»
اما دلیل مرد میان سالی که رای نمیدهد، این است که نباید به آخوندها رای داد تا قدرتشان کم شود و بالاخره بروند. او معتقد بود که بقیه که آخوند نیستند هم شبیه همین آخوندها هستند. این مرد گفت بیش تر اخبار روز را از «صدای امریکا» پی گیری میکند. او به ماجرای قاری قرآنی که به شاگردانش تجاوز کرده بود، اشاره کرد و گفت:«اینها همه شون این طوری هستند. با رای دادن فقط باعث میشیم این ها قویتر بشن. رای ندیم تا بالاخره سقوط کنند.»
خواستم چیزی بگویم که راننده تاکسی گفت:«آقا شما که به نظر، جهاندیده هستید، چرا؟ همه اینها شبیه هم هستند؟ یعنی شما آقای خاتمی و روحانی رو با احمدینژاد و رییسی یکی میدونید؟ میدونید اگر این دولت نبود، جنگ میشد؟ به خاطر چی؟ به خاطر تصمیمها و حرفهای غلط احمدینژاد و رهبر ایران. اگر روحانی و ظریف نبودن که همه گزینههای روی میز خرج میشد. اما حالا خیال مون راحته که در این جایی که ما هستیم، خبری از جنگ نیست. من هم مثل شما دلخوشی از اینها ندارم اما معتقد نیستم همه شبیه هم باشند. رای میدم که دوباره کسی نیاد که بخواد جنگ بشه.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر