«مصطفی هاشمی طبا» در برنامه گفتوگوی ویژه خبری «شبکه دو»، حرفهایش را با کنایه آغاز کرد. او در پاسخ به اولین سؤال پیرامونهزینهای که برای ستاد انتخاباتی خود کرده است، گفت: «هزینه تبلیغات انتخاباتی بنده خیلی زیاد است ولی نمیتوانم آن را اعلام کنم چون این وظیفه صداوسیما است.»
بعد هم ادعا کرد که تمام بار تبلیغاتی او را روی دوش صداوسیما بوده است!
هاشمی طبا با آرامش به سؤالات جواب میداد؛ با همان کنایهها. شاید چون از نتیجه انتخابات اطمینان دارد. او تجربه یک بار شکست در انتخابات ریاست جمهوری را دارد. سال ۸۰ با ۲۸ هزار و ۹۰ رأی میان ۱۰ نامزد انتخاباتی، نفر دهم شد. حالا هم نه ستاد انتخاباتی دارد ونه حتی برنامهای مدون. شعارش «حفظ ایران» است؛ شعاری که در گفتوگوی ویژه خبری تا حدودی ماهیت خود را هم نشان داد.
از سوی دیگر، نزدیکترین یارش، یعنی «سعید فائقی» دوباره در ستاد انتخاباتی «حسن روحانی» و در کمیته جوانان، کنار «فائزه هاشمی رفسنجانی» پست اجرایی گرفته است. همه این عوامل کنار هم نشان می دهند هاشمی طبا هم به شدت تنها است و هم سودای ریاست جمهوری ندارد.
مجری برنامه از او میپرسید آیا در دولت آینده از مدیرانی «پاک دست» استفاده خواهد کرد یا نه؟ پاسخ وی بازهم توأم با کنایه بود: «کدام نامزدی میگوید من در دولتم از مدیران پاک دست استفاده نخواهم کرد؟»
سالها مراوده با روزنامهنگاران در زمان مدیریتش در وزارت صنایع و معادن و به ویژه در سازمان تربیتبدنی، مدیری آماده از او برای پاسخ گویی به سؤالات رسانه ها ساخته است. هاشمی طبا اما در این گفت و گوی خبری، کنایه هایش را حتی به دولت حسن روحانی و به ویژه وزارت قابل دفاع او، یعنی بهداشت، درمان و آموزش پزشکی زد: «عقیده دارم جای تاجر یا جراح در کابینه نیست؛ بهطور مثال، اگر کسی وزیر بهداشت میشود و جراح خوبی هم هست، دیگر نباید جراحی کند چرا که وقت مسوولیتش در وزارت سنگینتر است.»
شعار «حفظ ایران» تا حدودی یادآور تلاش مسکوت مانده تیم سه نفره هاشمی طبا، «محسن صفایی فراهانی» و فائزه هاشمی است. سال ۸۵فدراسیون جهانی فوتبال، فوتبال ایران را به دلیل آن چه «دخالت دولت در امور فوتبال» عنوان می کرد، محروم کرد. بعدها «مهدی خبیری»،نایبرییس فدراسیون فوتبال در زمان صفایی فراهانی در گفتوگو با روزنامه «آرمان» فاش کرد که «محمد دادکان» پس از عزل از سوی «محمد علیآبادی»، رییس وقت سازمان تربیتبدنی در دولت «محمود احمدینژاد»، در نامه محرمانه خطاب به فدراسیون جهانی فوتبال، ازدخالتهای دولت در امور فوتبال پرده برداشته بود.
تعلیق فوتبال ایران چنان برای دولت احمدینژاد و همینطور کابینه ناآشنایش با مدیریت جهانی ورزش سنگین بود که برای حل بحران، سراغ فائزه هاشمی و مصطفی هاشمی طبا رفتند. این دو نفر میان روسای کمیته جهانی المپیک و فدراسیونهای جهانی صاحب نفوذ بودند.
هاشمی طبا از نزدیکترین مدیران به «شیخ احمد فهد»، رییس شورای المپیک آسیا، «خوان آنتونیو سامارانش» و «ژاک روگ»، روسایکمیته جهانی المپیک بود. او برای رایزنی با فدراسیون جهانی فوتبال، امینترین عنصر سیاسی-ورزشی خود را به سازمان تربیتبدنی معرفیکرد؛ محسن صفایی فراهانی.
صفایی فراهانی سال ۹۳ به روزنامه «ایران ورزشی» گفت: «زمانی که قبول کردم بهعنوان نماینده فیفا در کمیته انتقالی، وضعیت تعلیق فدراسیون فوتبال را بررسی کنم، میدانستم بهزودی به من لقب خائن خواهند داد.» اما صفایی فراهانی دلیل قبول این مسوولیت را دو مساله عنوان کرد؛ جلوگیری از حضور نمایندگان اروپایی فیفا در ایران و فشار اطرافیانش.
او میدانست که اگر مسوولیت کمیته انتقالی- که وظیفه داشت اساسنامهای جدید برای دور شدن دولت از بدنه مدیریتی فدراسیون فوتبال ایران را نگارش کند- برعهده نمیگرفت، سه عضو فیفا از سوییس، امارات و هلند به تهران مأمور میشدند. اما یکی از کسانی که صفایی فراهانی را برای پذیرفتن این پست تهییج کرد، مصطفی هاشمی طبا بود.
تفاوت در نقطه نظرات صفایی فراهانی و مصطفی هاشمی طبا در سالهایی که هرکدام به ترتیب ریاست فدراسیون فوتبال و سازمانتربیتبدنی را در دولت محمد خاتمی برعهده داشتند، کم نبوده است. اما هر دو دست کم در استقلال مدیریت ملی و همینطور باز کردن درهای بینالمللی وجه مشترک داشتند. هاشمی طبا اولین مدیر ایرانی بود که پس از انقلاب موفق شد سال ۲۰۰۰ به عضویت هیات رییسه کمیته جهانی المپیک درآید. چهار سال بعد، از او میخواهند برای حضور «محسن مهرعلیزاده» در این پست، کنار بکشد.
صفایی فراهانی هم دقیقاً چنین نقشی را در همان مقطع زمانی ایفا کرد. نزدیکترین مشاور اقتصادی به «سپ بلاتر»، رییس وقت فدراسیون جهانی شد و البته برای نخستین بار پس از انقلاب یک کرسی از کمیته اجرایی فدراسیون جهانی را برای ایران کسب کرد. او هم بنا به دستور از مقامات بالا، سال ۸۹ در زندان «اوین» نامه استعفای خود از کمیته اجرایی کنفدراسیون فوتبال آسیا را نوشت.
شعار امروز هاشمی طبا محصول یک همفکری با تیم رسانهای نیست. او دم دستیترین ایدهاش را انتخاب کرده است. هاشمی طبا در دولت «میرحسن موسوی»، وزیر صنایع بود. در دولت هاشمی رفسنجانی ابتدا نقش مشاور گرفت و بعد رییس سازمان تربیتبدنی شد. در دولت خاتمی چهار سال بازهم رییس سازمان ورزش کشور بود و بعد وقتی فهمید در معادلههای سیاسی جایی ندارد، رقیب خاتمی در انتخابات شد. در دولت احمدینژاد نقشی کلیدی (و البته در سایه برای رهبری) رفع تعلیق فدراسیون فوتبال را برعهده گرفت اما از مخالفان سرسختاحمدینژاد باقی ماند. او پس از مناظره تلویزیونی میرحسین موسوی و احمدینژاد گفته بود: «این مناظره، پیروزی حقیقت بود بر دروغ.»
اما خودش را از اعتراضات سال ۸۸ دور نگه داشت و در انتخابات 92 رییس کمیته ورزش در ستاد حسن روحانی شد اما جز پست مشاوره برای «محمود گودرزی»، وزیر ورزش و جوانان، مقامی بهدست نیاورد.
حالا او صحبتهایش را با اشاره به کارگران معدن شروع کرده است: «معادن آدمها را به یک مرگ زودرس تدریجی دچار میکنند و بعد از چند سال، کارگران معدن در عمق ۱۵۰ تا ۲۰۰ متری احتیاج به اکسیژن پیدا میکنند و معلول میشوند. لذا شایسته است این معادن تعطیل شوند.»
این گرایش هاشمی طبا را به مسایل کارگری نشان می دهد. درجایی دیگر، وقتی بحث بیمههای درمانی پیش کشیده میشود، میگوید: «متأسفانه ما بهجای این که عدالت برقرار کنیم، بهنوعی در بعضی جاها تساوی برقرار کردیم.»
او با زیرکی هم سعی کرد که وابستگی فکری به احزاب کمونیستی را در ادامه همین بخش از گفتوگو رد کند در حالی که بر تفکر «درآمد و امکانات براساس قدرت و توانایی» تاکید داشت.
در بخشهای پایانی، اشارهای غیرمستقیم به سیاستهای خارجه دولت حسن روحانی داشت. هاشمی طبا با تمسک به «صلح حسنی» و «قیام حسینی»، سعی کرد اقتضای زمانه را محور سیاست خارجه ایران قرار دهد. گفت که اگر جای دو برادر در تاریخ اسلام عوض میشد، امام حسین صلح میکرد و امام حسن جنگ. اما خودش نشان داده که در مراوده با بیرون از مرزها، به دنبال صلح پایدار است.
دیماه سال ۹۴ او به «خبرآنلاین» گفت: «در زمان مدیریت بنده، درست وقتی هیچ ارتباطی با امریکا نداشتیم، بارها تیمهای ورزشیمان را به این کشور فرستادیم.»
او متخصص رایزنی برای باز کردن درهای بینالمللی به روی مدیران ورزشی ایران بود اما هرگز سری که درد نمیکرد را دستمال نبست؛نه برای میزبانی رقابتهای جهانی و آسیایی گام مؤثری برداشت، نه هرگز وعدهای برای حضور بانوان در ورزشگاهها داد. مخفیانه و فقط باهماهنگی اکبر هاشمی رفسنجانی، پرسپولیس را در اختیار «حسین محلوجی» و «محمدعلی زم» قرار داد اما زمانی که بحث تخلف در واگذاری پیش آمد، پشت همان گروه مدیریتی را خالی کرد.
اما به همان میزان که در عرصه بینالمللی و سیاست بالادست از «صلح» به روش امام حسن مجتبی پیروی میکند، در مدیریت داخلی خودپیرو قیام حسینی بوده است. به این بخش از خاطرات سعید فائقی، معاون اول او در دوران ریاست بر سازمان تربیتبدنی توجه کنیم: «هاشمی طبا نامه زد و گفت اگر مجتبی محرمی را همراه تیم ملی به مسابقات جام ملتهای ۱۹۹۶ آسیا ببرند، کل تیم را به ایران برمیگرداند. اما مایلی کهن اصرار داشت این بازیکن را با خود ببرد. مجبور شدم تا همهچیز را مخفیانه انجام بدهم. نقش من در ورزش این بود که میانه کار را بگیرم تا به تیم ملی ضربه وارد نشود. تیم را یواشکی با محرمی فرستادیم امارات و بعد من گفتم حالا که گذشته، میخواهی چه کار کنی؟»
هاشمی طبا اگرچه مایل بود اساسنامه فدراسیون فوتبال بر پایه خواست فیفا که بر دوری جستن سیاست از ورزش تاکید داشت، نگارش شود اما خودش بارها در مدیریت فدراسیونهای داخلی دست برد؛ برای نمونه، حدفاصل سالهای ۷۲ تا ۷۶، «محمد صفی زاده»، «امیر عابدینی» و «داریوش مصطفوی» با احکام او در فدراسیون فوتبال عزل و نصب شدند و سرانجام ریاست فدراسیون در سال ۷۶ به صفایی فراهانی رسید.
کمحوصله است و سخت حرف میزند. مجری میپرسد آیا اموال خود را بهصورت شفاف در پیش و پس از انتخابات اعلام میکنید؟ میگوید:«بله قطعاً.»
در آخر مباحثه بازهم مانند مناظرهها وقت اضافه میآورد و نمیداند چه حرفی باقیمانده است. اما در همان انتها، آن چه از پیش تنظیم نکرده و روی کاغذهایش ننوشته است را به زبان میآورد: «امیدوارم این شش نامزد در انتخاب به یک گزینه واحد برسند.»
خودش بعد اطمینان داد که چنین امری مقدور نیست اما انگار آرزویش یک انتخاب بدون انتخابات بود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر