close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

حمله به بند 350 اوین، روز سیاه مادران

۲۹ فروردین ۱۳۹۴
ایران وایر
خواندن در ۴ دقیقه
عبدالفتاح سلطانی
عبدالفتاح سلطانی
حمله به بند 350 اوین، روز سیاه مادران

محمد داوری پارسال همین وقت در بند ۳۵۰ زندان اوین بوده و حالا با گذراندن دوران محکومیتش آزاد شده، او یکی از کسانی است که در پنجشنبه سیاه زندان اوین مورد ضرب وشتم قرار گرفته و به انفرادی منتقل شده است.  ۲۸ فروردین سال ۹۳ برای زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین و خانواده‌هایشان  به خاطره‌ای تلخ تبدیل شده است. خاطره‌ای از یک بازرسی که با هجوم ماموران امنیتی به زندانیان و ضرب و شتم انها خاتمه یافت.  محمد داوری پس از یکسال خاطرات آن روز را با جزئیات  به خاطر دارد: «من به نحوه بازرسی و رفتار آنها عترض بودم و با آنها بحث می‌کردم اما آنها جواب من را با مشت و لگد می‌دادند. بعد هم موقع انتقال از بند ۳۵۰ به انفرادی  ۲۴۰ با باطوم و مشت و لگد حسابی مورد ضرب و شتم قرار گرفتم.»

معصومه دهقان همسر عبدالفتاح سلطانی است. او هم با گذشت یکسال از واقعه پنجشنبه سیاه هنوز هم وقتی درباره ان روزها حرف می‌زند صدایش می‌لرزد. می‌گوید: «روزهای بدی بود واقعا از وقتی خبر را شنیدیم نمی‌دانستیم عزیزانمان زنده هستند یا نه.»

محمد داوری معلم و روزنامه نگار است و در جریان انتخابات ۸۸ سردبیری سایت سحام نیوز متعلق به مهدی کروبی را به عهده داشت. او پس از انتخابات دستگیر و به پنج سال زندان محکوم شد: «مادر من پنج سال تمام  از بجنورد حدود دو هزار کیلومتر راه می آمد تا با من ملاقات کند.»

عبدالفتاح سلطانی هم وکیل دادگستری و از فعالان حقوق بشر است که پس از انتخابات ۸۸ دستگیر شد. همسرش می‌گوید: «دکتر گفته آقای سلطانی به خاطر اینکه نوسان فشار دارند نباید شوکه شوند اما با اتفاق‌هایی که هر روز در زندان می‌افتد. مگر می‌شود؟» او پافشاری‌هایشان را برای ملاقات با زندانیان به یاد دارد: «رفتیم دادستانی و گفتیم باید به ما ملاقات بدهید تا مطمئن شویم که بلایی سر عزیزانمان نیامده. انقدر اصرار کردیم که به زندانی‌ها اجازه دادند با ما تماس بگیرند.»

محمد داوری هم برمی‌گردد به همان روزها: «دو روز بعد از این اتفاقات روز یکشنبه یعنی یک روز قبل از روز ملاقات در انفرادی بودم. از ما خواستند با خانواده ها تماس بگیریم و بگوییم نیایند ملاقات. من با برادرم صحبت کردم که گفت: «مادر نگران بوده و دیروز آمده تهران. روز دوشنبه مادرم و خانواده زندانیان دیگر آمده بودند مفابل اوین و  برای انجام ملاقات پافشاری کرده بودند.»

ساعت چهار  بعد از ظهر همان روز اصرار خانواده‌ها به نتیجه می‌رسد و به آنها یک ملاقات کابینی ده دقیقه‌ای می‌دهند. ملاقاتی که یکی از فراموش نشدنی ترین ملاقات‌های دوران محکومیت محمد داوری است: «باورتان می‌شود که مادرم من را نشناخت.»

مسئله ای که باعث شده مادرش او را نشناسد، آثار ضرب و شتم نبوده: « من زخمی نشدم اما در اثر ضرب و شتم تا مدتها بدنم درد می‌کرد اگر اهل ورزش نبودم به طور حتم دچار آسیب جدی می‌شدم. اما سرهای ما را تراشیده بودند و لباس زندان تنمان بود به همین دلیل مادرم ابتدا من را نشناخت.»  

ملاقات ده دقیقه‌ای او با مادرش با بغض مداوم مادر همراه است: «مادرم بسیار نگران بود و به زور برای اینکه من ناراحت نشوم بغضش را کنترل می کرد من هم با او گفتم و خندیدم. به او روحیه دادم و گفتم مشکلی پیشن نیامده اما مگر باورش می‌شد. چند نفر از بچه‌ها که زخمی شده بودند، خانواده ها فکر می‌کردند همه ما زخمی شدیم و باورشان نمی‌شد. فکر می‌کردند ما داریم پنهان می‌کنیم.»

معصومه دهقان هم اولین ملاقات بعد از پنجشنبه سیاه را به خوبی به یاد دارد: «هرکس از سالن ملاقات بیرون میامد ضجه می‌زد. مادرها خودشان را می‌زدند و همان وسط می نشستند به گریه کردن.»

محمد داوری حالا دیگر پشت دیوارها نیست اما دغدغه حقوق زندانیان هنوز با اوست: «اگر حقوق زندانیان رعایت می‌شد هیچ وقت این اتفاقات نمی‌افتاد. کاش حقوق زندانیان به عنوان یک مطالبه پیگیری شود. کاش افرادی در دولت و مجلس این خواسته زندانیان را پیگیری کنند.»

او البته معتقد است که زندانیان هم باید با تعامل و صبوری شرایط را برای زندگی در زندان مساعد کنند و می‌گوید: « درگیری با زندانبان به ضرر زندانی تمام می‌شود.»

اما معصومه دهقان با دیگر خانواده‌های زندانیان بارها این مطالبات را پیگیری کرده‌اند: « بعد از قضیه پنجشنبه سیاه اول برای پیگیری به قوه قضاییه نامه نوشتیم، بعد هم به ریاست جمهوری رفتیم، نماینده فرستادیم، بیانیه امضا کردیم اما هنوز هیچ نهادی جواب ما را نداده. به جای اینکه عاملان این ضرب و شتم تنبیه شوند. زندانیان را تنبیه کردند. بعضی‌هایشان را فرستادند انفرادی، برخی را فرستادند به شهرستان ها اما کسی جواب ما را نداد.»

محمد داوری درباره تغییر شرایط  بند ۳۵۰ پس از اتفاقات روز ۲۸ فروردین می‌گوید: « بعد از این اتفاق تصمیم گرفتند همه را پراکنده کنند، دیدند تجمع زندانیان سیاسی در یک بند به انسجام و همکاری آنها می انجامد.»

محمد داوری حالا بیرون از زندان اوین به هم بندی‌هایش می اندیشد و می‌گوید: «امیدوارم همه شان هرچه زودتر آزاد شوند.» اما معصومه دهقان می‌گوید: «تلفن که زنگ می‌زند دلم می‌لرزد، هر لحظه منتظر یک شوک ام.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

سیاست

گزارش واشنگتن پست از بلندپروازی مجازی ایران

۲۹ فروردین ۱۳۹۴
سعید جعفری
خواندن در ۳ دقیقه
گزارش واشنگتن پست از بلندپروازی مجازی ایران