او سالها است از حقوق زنان دفاع میکند؛ از سالهای اول انقلاب که پروانه وکالتش را تازه دریافت کرده بود تا این روزها که از حرفه وکالت بازنشسته شده است.
«گیتی پورفاضل» پیش تر به واسطه پروندههای جنجالی خود شناخته میشد؛ چه زمانی که وکیل مادر «ستار بهشتی» شد تا پرونده پسر جوانش را دنبال کند، چه زمانی که وکالت «نسرین ستوده»، دوست و همکار قدیمی خود را برعهده گرفت و یا وقتی که درخواست «مسیح علینژاد» برای پی گیری پرونده شکایت خود از «وحید یامینپور»، مجری سابق صدا و سیما جمهوری اسلامی را پذیرفت.
او در کنار کار وکالت اما هیچ وقت از روشن گری درباره حقوق زنان دست برنمیدارد؛ چه زمانی که در سمینارها و کنفرانسها فرصت سخنرانی مییابد و چه زمانی که نوشتههایش را در قالب کتاب به ناشر میسپارد. رمان «دو کهربای غارتگر» آخرین اثر این حقوق دان است. این کتاب در انگلستان منتشر شده و قهرمان اصلی آن، یک زن است.
شما جزو اولین معترضان به قوانین ضد زن در جمهوری اسلامی بودید؛ واکنش شما به انقلاب و این قوانین چه گونه بود؟
من تازه از فرانسه آمده بودم ایران که با جمهوری اسلامی مواجه شدم. چون در مساله زن در فقه شیعه و سایر مذاهب اسلامی در دوره دانشکده خوانده و آموزش دیده بودم، از همان ابتدای انقلاب متوجه شدم که چه اتفاقی در حال وقوع است. از همان موقع مخالفت خودم را با قوانین ضد زن شروع کردم. میدانستم قوانین اسلامی چه چیزهایی را از زنان دریغ میکنند. معتقدم این قوانین نه تنها ضدزن که علیه حقوق بشر و کاملا تبعیض آمیز هستند. ما در قوانین اسلامی حکم جهاد داریم؛ جهاد علیه کفار. کافر کیست؟ کسی است که اعتقادات دیگری دارد. من به چه حقی میتوانم جان آدمی را بگیرم و جان و مال و ناموس او را در اختیار بگیرم فقط چون مثل من فکر نمیکند؟
اولین جرقه اعتراضات پس از قانون حجاب اجباری و لغو قانون حمایت از خانواده شکل گرفت؟
بله؛ کشور در حال برگشت به عقب بود. سال 46 «قانون حمایت از خانواده» تصویب و در آن به زن حق و حقوقی داده شد که بتواند اگر مورد ظلمی واقع میشود، به دادگاه مراجعه و تقاضای طلاق کند. در فقه اسلام، طلاق کاملا در دست مرد است و مرد هر وقت اراده کند، میتواند زن را طلاق بدهد و زن فقط تحت شرایط خاصی میتواند از حاکم شرع بخواهد که طلاقش را جاری کند. سال 53 قانون بازنگری شد و مادر را در ردیف جد پدری قرار دادند چون در قانون اسلام، پدر و جد پدری اولیای قهری بچه هستند و وقتی پدر فوت میکند، پدربزرگ به عنوان ولی بچه در نظر گرفته میشد. اما در قانونی که سال 53 مصوب شد، گفتند مادر در ردیف پدربزرگ قرار میگیرد و می تواند ولایت فرزندانش را برعهده بگیرد. این قانون کاملا پیشرو بود ضمن این که تک همسری را در جامعه ما رواج میداد و مرد تنها تحت شرایطی خاصی میتوانست با اجازه همسر اول، با زن دیگری ازدواج کند. موارد هم مشخص بودند؛ زن دچار بیماریهای صعب العلاج و زمینگیر شود و یا دیوانه و یا عقیم باشد و نتواند فرزندی بیاورد. اولین قدمی که بعد از انقلاب برداشتند، این بود که قانون حمایت از خانواده را لغو کردند و این معنایش این بود که یک مرد میتواند چهار تا زن بگیرد و... .
یادتان میآید اولین بار کجا درباره قوانین تبعیض آمیز و ضد زن صحبت کردید؟
سال 59 وقتی کنگره وکلا تشکیل شد، دیدگاههای خودم را بیان کردم. تنها زنی بودم که در آن کنگره صحبت کردم و درباره همه حقوق ضد زن با دلیل و مستند حرف زدم که البته یک عده که تب انقلابی شدیدی داشتند، با من مخالفت کردند اما عدهای از قضات و وکلا با من همعقیده بودند.
همین موضوع باعث شد پروانه وکالتتان لغو شود؟
پروانه من 14 سال، یعنی از سال 62 تا سال 76 لغو شد. آقای «محمدی گیلانی» آن زمان نوشتند که 52 تن از وکلا -که من هم جزوشان بودم-صلاحیت وکالت ندارند. 18نفر از هیات مدیره کانون را به زندان انداختند و پروانه ما را هم که زبان درازی کرده بودیم، لغو کردند. من عضو هیچ گروه و دسته ای نبودم و هرگز کار سیاسی نکرده بودم اما کار فرهنگی میکردم و در عین حال به عنوان یک وکیل نمیتوانستم فارغ از سیاستی باشم که داشت در کشورم پا میگرفت.
در این مدت چه کردید؟
ادامه تحصیل دادم در مقطع فوق لیسانس. بعد هم شروع به مطالعه تاریخ و فرهنگ ایران و زن در دوران پیش از اسلام کردم. مقاله نوشتم و سخنرانی کردم اما به عنوان یک زن هرگز نتوانستم آن طور که میخواهم، در جامعه فعالیت داشته باشم.
در زمانی که وکالت میکردید، در دادگاهها و بررسی پروندهها به مواردی برخورد میکردید که ضعف حذف قانون حمایت از خانواده دیده می شد؟
پروانه وکالتم را سال 56 دریافت کردم و بعد از انقلاب از سال 59 تا سال 62 که پروانهام لغو شد، موارد بسیاری دیدم. شاهد بودم که مردی آمد 15 تا یک تومانی روی میز قاضی گذاشت و گفت می خواهم زنم را طلاق بدهم. قاضی میدانست این خیلی ناعادلانه است که بعد از سی و چند سال زندگی، زن به این شکل از خانه بیرون برود اما مرد با همین مقدار پول توانست زنش را طلاق دهد. زن به شدت گریه میکرد و میگفت الان از خانه این مرد بیرون بیایم، نمیدانم باید کجا بروم. یا خانمی آمده بود و میگفت چهار تا بچه دارم، شوهرم رفته زن دیگری گرفته و حالا من باید با این چهار بچه چه کنم؟»
از دست ما کاری بر نمیآمد چون تب انقلابی مردم را گرفته بود. روحانیون تشویق به صیغه میکردند تا به قول خودشان، فحشا کم تر شود. وقتی به مردها میگفتیم چرا این کار را کردی، در جواب میگفتند خلاف شرع که نکردیم. مطالعات من نشان میدهد که قوانین کشور در مورد زنان ایرانی در پیش از اسلام نسبت به قوانین امروز بسیار پیشرو بوده اند. سالها تلاش کردم بگویم با جایگزینی قوانین اسلامی به جای قوانین غربی، ارزشهای اجتماعی به شدت فرو ریختند و جایگاه زن پایین آمد. دستآوردهایمان در این سال ها به اندازه تلاشهایمان نبوده اند اما دستآوردهایی هم داشته ایم؛ مثلا سن ازدواج از 9 به 19 سال رسید و مهریه ها را مطابق روز کردند. تا الان هم ما از پای ننشستهایم.
رمان «دو کهربای غارتگر» درباره همین زنانی است که دیدهاید؟
کتاب درباره یک زن پزشک است. موضوع کتاب، یک تابوشکنی درجامعه بسته ایران با باورهای کهن دینی است که مردان مذهبی برنمی تابند. کتاب را ابتدا به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فرستادم اما به قدری آن را قلع و قمع کرده بودند که از خیر انتشارش در ایران گذشتم و آن را به ناشری در لندن سپردم.
شما در پروندههای امنیتی هم وکالت زنانی مثل مادر ستار بهشتی، نسرین ستوده و مسیح علینژاد را به عهده داشتید.
سر پرونده ستار بهشتی از لحاظ روحی صدمه زیادی خوردم. مادر ستار هر وقت به دفتر من آمد، گریه کرد و من هم اشکم از مظلومیت این بچه در میآمد. ضمن این که سر این پرونده واقعا اذیتم کردند؛ تلفن میزدند و تهدید میکردند. بازپرس اذیتم میکرد و اجازه نمی داد پرونده را بخوانم و کپی کنم. دست آخر هم به جای این که پرونده را برای قتل عمد به دادگاه استان بفرستند، به دادگاه کیفری کارکنان دولت منتقل کردند. همین بود که بعد از این پرونده اعلام بازنشستگی کردم.
شما پرونده شکایت مسیح علینژاد از صداو سیما و شخص یامین پور، مجری سابق تلویزیون را هم بر عهده داشتید؛ آیا این پرونده به نتیجه رسید؟
آن زمان من دنبال بازنشستگی بودم. برای همین از دو نفر از همکارانم خواهش کردم این پرونده را دنبال کنند. خودم هم نظارت میکردم. تمام مدارک ما کامل بود. نوشتند که از آقای یامین پور که شکایت شده بود، بازجویی شده و ایشان حرفهایی زدهاند که در نتیجه، در همان مرحله بازپرسی، قرار عدم تعقیب صادر کردند.
احتمالا از همان اول میدانستید این شکایت فرجامی ندارد، پس چرا اقدام کردید؟
بله، میدانستم اما میخواستم دنیا بداند اولا در ایران هنوز کسانی هستند که دنبال حق هستند واین گونه حرکات زشت را سرکوب میکنند، بعد هم به عنوان یک زن باید از خانم علی نژاد دفاع می کردم. او مورد توهین ، تحقیر و تهمت قرار گرفته بود فقط به دلیل این که متفاوت فکر میکند و اعتقادی به آن چه آنها میگویند، ندارد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر