وقتی ماموران وزارت اطلاعات به خانهشان میآیند، محمد کریم بیگی خانه نبوده است: « چهارشنبه صبح زود بوده، من خانه نبودم و دخترم خواب بوده. آنها اول رفته بودند محل کار همسرم و بعد او را به خانه آورده بودند، اجازه نداده بودند که زنگ بزند یا به در بکوبد به او گفته بودند باید با کلید در را باز کند. دخترم یکدفعه بیدار میشود و میبیند سه مرد دارند خانه ما را میگردند.»
شهناز اکملی(کریم بیگی) روز چهارشنبه توسط ماموران وزارت اصلاعات بازداشت شده است. او مادر مصطفی کریم بیگی است، جوان بیست و شش سالهای که در روز عاشورای 88 با شلیک مستقیم گلوله جان باخت. در نخستین خبرهای منتشر شده از عاشورای 88 ، مصطفی کریم بیگی جوانی معرفی شد که از پل پرتاب شده اما شهناز اکملی از جان باختن فرزندش روایت دیگری دارد روایتی که شاهدان عینی ماجرا بر درستیاش صحه گذاشتند: «مصطفی را روز عاشورا با تیر زدند، متأسفانه عدهای فکر میکنند مصطفی از پل افتاده، نه، مصطفی از پل نیافتاده. مصطفی را را با یک تیر توی پیشانی از سمت چپ زدند، مصطفی پشت سر نداشت.»
شهناز اکملی از نخستین روزهای سال 88 تا کنون بارها روایتگر رنج خود و دیگر خانواده قربانیان 88 بوده است. او در همه بزرگداشتها شرکت میکند از درد خودش و پسرش حرف میزند و برای دلجویی سراغ خانوادههایی که مثل خودش داغ عزیز دیدهاند و یا زندانی دارند میرود. او یکی از راویان مستند88 بود که به خانه قربانیان حوادث 88 میرفت و با آنها صحبت میکرد. این مستند از شبکه «من و تو» پخش شد.
خانواده کریم بیگی پس از بازداشت مادر مصطفی تهدید شدهاند که اطلاعرسانی نکنند: «صبح روزی که همسرم را بردند دخترم را هم تهدید کرده بودند که اطلاعرسانی نکنید. اما هر چه در خانه بوده را بردهاند، لپ تاپ، چهارتا هارد، هر چه فلش بوده حتی کاغذها و شماره تلفنها را » آنها در هفت سال گذشته مدام تحت فشارهای امنیتی قرار داشتهاند. تهدید شدند بچه شان را در تهران دفن نکنند، مراسم سالگرد و یادبود برای پسر جوانشان نگیرند.
شهناز اکملی آنچه در آن روزها سرشان آمده را به تفضیل در مستند رادیو فردا توضیح داده است: « «پانزده شانزده روزی ما دنبال مصطفی گشتیم، به هر قیمتی که بود گشیتم و گشتیم آخر توی پزشکی قانونی کهریزک پیدایش کردیم با یک تیر توی سرش. بعد از پیگریها و مراحل قانونی که باید میرفتیم پلیس امنیت و به هزاران سؤالشان باید پاسخ میدادیم، شبانه بچه مرا با مأموران امنیتی آوردند ساعت هشت و نیم شب ۲۲ دی ماه به خاک سپردند.» او در شهریار به خاک سپرده شده است.
با همه این تهدیدها او و دیگر خانوادههای قربانیان 88 از اطلاعرسانی دست نکشیدهاند و از هر فرصتی برای گرفتن یادبود عزیزانشان استفاده کردهاند این دومین بار است که شهناز اکملی بازداشت میشود. همسرش میگوید: «سال 89 هم توسط اطلاعات شهر ری بازداشت شد. مراسم تولد امیر ارشد تاجمیر بود، شرکتکنندگان همگی بازداشت شدند حکیمه شکری و ندا مستقیمی را به اوین بردند اما بقیه بعد از بازجویی آزاد شدند.»
شهناز اکملی در شبکههای اجتماعی هم فعال است او در صفحه اینستاگرامش بییشتر از چهار هزار و پانصد نفر فالوئر دارد. در این صفحه هم گزارش فعالیتهای مدنیاش را با تصویر میگذارد و هم نسبت به وقایع اجتماعی واکنش نشان میدهد. او در یکی از اخرین پستهایش درباره هفتمین سالگرد مرگ فرزندش اطلاع رسانی کرده است: «با سلام، همان جور که میدانیم امسال برخوردهای امنیتی با فعالان و مادران و برگزاری مراسمها شدت گرفته است، بنابراین طبق روال سالهای گذشته مراسم بر سر مزار نخواهیم داشت اما برای دوستانی که میخواهند در این روز کنار ما باشند جمعه سوم دی ماه از ساعت 4 تا 7 در منزلم به روی شان بازخواهد بود.» او در بیوگرافی اینستاگرامش نوشته: «تا زندهام صدای مظلومیت پسرم میمانم.»
شهناز اکملی امروز با خانه تماس گرفته، همسرش میگوید: «این اولین تماساش بود. اول انفرادی 209 بوده و الان به اتاقهای سه نفره منتقل شده است. گفت سند وثیقه صد میلیونی بیاورید که شنبه آزاد شوم.» او کوتاه صحبت کرده اما از بخشی از بازجوییهایش حرف زده: «به ارتباطش خیلی حساس بودهاند که با کی حرف میزند، چه کار میکند، کجا میرود، درباره مستند88 که ساخته بودند، پرسیده بودند و کلا درباره فعالیتهایش پرس و جو کرده بودند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر