«علی اکبر هاشمی رفسنجانی» که یکی از شناختهترین چهرههای انقلاب ایران بود، رابطه پرفراز و نشیبی با صداوسیما داشت. نام او روزگاری در رسانه ملی ایران به عنوان فردی «بزرگ» و «سردار سازندگی» معرفی میشد اما در سالهای آخر عمرش نه تنها حضور کمرنگی در این رسانه داشت بلکه در برنامههای مختلف تلویزیونی از هر فرصتی برای تخریب وی استفاده میشد.
عملکرد صداوسیما حتی پس از فوت هاشمی رفسنجانی تغییر نکرد و حتی با تاخیر فوت وی را اعلام کرد. این موضوع اعتراضهای بسیاری به دنبال داشت به طوری که بسیاری از افراد شرکت کننده در مراسم تشییع جنازه وی، با سردادن شعارهایی، از جمله «صداوسیمای ما، ننگ ما ننگ ما» اعتراض خود را نشان دادند.
«مسعود بهنود»، روزنامهنگار پیشکسوت به «ایرانوایر» میگوید: «رادیووتلویزیون از همان زمان اول انقلاب برای مذهبیون مهم بود چرا که آن ها صداوسیما را مانند یک منبر برای میلیون ها نفر میدیدند.»
وی به موضوع انتخاب جانشین «صادق قطبزاده»، رییس صداوسیما که با حکم «مهدی بازرگان»، رییس دولت موقت در بعد از انقلاب این سمت را برعهده گرفته بود، اشاره میکند: «بعد از قطب زاده، موضوع ریاست بر رادیو و تلویزیون با کشمکشهایی همراه بود و بعد از چند تغییر، بالاخره قرار شد ریاست سازمان صداوسیما زیر نظر سه قوه باشد و رییس آن با امضای آقای خمینی انتخاب شود. در آن زمان همه با سوابق "محمد هاشمی" آشنا بودند و مخالفتی در بین شخصیت های نظام برای ریاست وی بر این سازمان وجود نداشت.»
در اوایل دوران انقلاب و بعد از جنگ ایران و عراق، صداوسیما همواره از هاشمی رفسنجانی به عنوان یک فرد ارزشمند و تاثیرگذار یاد میکرد. مسعود بهنود میگوید: «هاشمی رفسنجانی دومین فرد نظام بعد از آقای خمینی بود چون در آن زمان همه افراد اصلی، از جمله مطهری، بهشتی و... رفته بودند.»
«همایون خیری»، سردبیر و تهیه کننده سابق شبکه های سراسری و «فرهنگ رادیو» و نیز تهیه کننده سابق شبکه یک و شبکه جام جم در صدا و سیما، با تایید این موضوع میگوید:«هاشمی در عمل نزدیکترین فرد به آیتالله خمینی و جانشین فرمانده کل قوا محسوب میشد. شاید حتی بشود گفت بعد از تجربه مدیریت مناقشه برانگیز صادق قطب زاده بر سازمان رادیو تلویزیون، نیاز به نزدیک بودن مجاری اطلاعرسانی به آیتالله خمینی و هاشمی باعث شد مدیریت سازمان صدا و سیما به محمد هاشمی واگذار بشود.»
بدون شک، پررنگترین حضور هاشمی رفسنجانی در برنامههای خبری صداوسیما، در دوران ریاست برادرش، محمد هاشمی (از سال ۶۳ تا ۷۳) در این سازمان بوده است.
همایون خیری این حضور پررنگ هاشمی در خبرها و برنامههای صدا وسیما را مقتضای موقعیت سیاسی او در جریان انقلاب و جنگ میداند: «چون این حضور سیاسی در 37 سال گذشته بدون انقطاع ادامه داشت، عدم حضور او (در صداوسیما)، اختلافها را پیش چشم مخاطبان برجسته میکرد. بد یا خوب، هاشمی رفسنجانی از جنبه راهبردی، دومین سیاستمدار برجسته جمهوری اسلامی بود و علی رغم تغییر رهبری کشور، موقعیت او در همان جایی که بود، باقی ماند.»
با توجه به سابقه فعالیتهای سیاسی هاشمی رفسنجانی، وی توانسته بود نقشی یگانه در بین انقلابیون پیدا کند. خیری معتقد است: «عدم حضور رسانهای او بیش از این که به موقعیت اجتماعی هاشمی صدمه بزند، به وجود شکاف در میان عناصر قدرت در جمهوری اسلامی دامن زد. بنابراین، میشود گفت روسای صدا و سیما، از جمله برادر او، محمد هاشمی، از این جنبه اثر کم تری بر نگاه جامعه در مورد هاشمی رفسنجانی داشتند. خود هاشمی رفسنجانی از موقعیت ممتازی برخوردار بود که رسانه را به او وابسته میکرد.»
بعد از دوران جنگ که به دوران «سازندگی» معروف است، فعالیتهای دولت هاشمی رفسنجانی به طور گسترده در بخشهای مختلف خبری صداوسیما پوشش داده و حتی تبلیغ میشد. خیری میگوید: «اگر دوران سازندگی را به عنوان یک دوران فعالیت اجتماعی پس از جنگ فرض کنیم، نشاط اجتماعی در تولید محتوای رسانهای اثر گذاشته بود و تولیدات متنوعی در رادیو و تلویزیون ارایه میشدند. چنین اتفاقی، تبلیغ انحصاری برای دولت هاشمی رفسنجانی نبود بلکه برآیند تغییر فضای اجتماعی بود که ناگزیر محصول جانبی توسعه اقتصادی محسوب میشد.»
«محمد یوسف پورسیفی» که از سال ۶۴ تا ۸۸ به عنوان تهیهکننده و مسوول روابط عمومی در بخشهای مختلف سازمان صداوسیما فعال بوده است، میگوید: «پوشش دادن فعالیتهای هاشمی رفسنجانی در دوران محمد هاشمی، بیش تر به دلیل دوره حساس جنگ بود. در آن زمان خط و خطوط گروههای مختلف یکسان بود؛ یعنی چیزی به نام خط و خطوط رهبری و هاشمی وجود نداشت.»
به گفته پورسیفی، در زمان محمد هاشمی، عده ای از وابستگان دور یا نزدیک خانواده هاشمی در صداوسیما مشغول به کار شدند و برخی از آن ها هم چنان مدیر هستند: «آن ها هم از سیاستها و فعالیتهایش حمایت میکردند اما به طور کلی، در آن دوران نظارت آقای خمینی بر روی افراد و سازمانها بیش تر بود. برای همین به نوعی وحدت نگاه بین همه وجود داشت و با توجه به وجود جنگ، در صداوسیما نگاه جناحی وجود نداشت. البته رقیبی هم برای هاشمی رفسنجانی در آن زمان نبود.»
مسعود بهنود نیز درباره میزان نفوذ هاشمی در صداوسیما می گوید: «با توجه به موقعیت مهم هاشمی رفسنجانی، هر کس دیگری به غیر از برادر وی هم در ریاست سازمان صداوسیما بود، فعالیتهای او را تبلیغ میکرد.»
هاشمی رفسنجانی در سال ۶۳ در جمع کارکنان صداوسیما از آن ها تقدیر کرد و گفت: «از ابتدای انقلاب تاکنون هر سال یک جنگ تبلیغاتی را از سوی دشمن از سر گذراندهایم؛ فقط بهخاطر آن که مردم بر صدا و سیمای خود معتمدند و میدانند که قصد فریب آن ها را ندارد.»
نزدیک به 30 سال بعد، یعنی دی ماه سال ۹۲ اما نظر وی درباره صداوسیما کاملا تغییر کرده بود: «در حال حاضر به رغم وجود حدود ۲۰ کانال تلویزیونی در کشور، چون مباحث یکجانبه مطرح میشوند، مخاطبان زیادی را جذب نمیکند؛ چرا که فحاشی، توهین و اهانت و هیاهو هیچ گاه پاسخ تفکر و استدلال نبوده و نخواهد بود.»
به نظر می رسد هاشمی باور دارد صداوسیما در دهههای ۶۰ و ۷۰ به اندازه امروز از مردم فاصله نگرفته بود. خیری درباره آن دوران میگوید: «من در سال ۶۸ وارد صدا و سیما شدم و به نظرم هنوز جو عمومی در این سازمان به نفع افراطیگری متمایل نشده بود. البته سردرگمی در تولید برنامه به دلیل ناشناخته ماندن شیوه برنامهسازی غیر جنگی هم مزید بر علت بود.»
پورسیفی دوران محمد هاشمی را دوران طلایی صداوسیما بعد از انقلاب میداند: «تلاشهایی برای اعتمادسازی بین مردم و صداوسیما صورت گرفت. اطلاع رسانی اهمیت زیادی داشت و خوب هم انجام می شد. انقلابیون در کنار کسانی که قبل از انقلاب کار میکردند، قرار گرفتند. روزنامه ها و رسانه های دیگر هم با صداوسیما همراه بودند. تفکیک رسانه ای به صورت امروزی وجود نداشت.»
همایون خیری درباره روند تغییرات می گوید: «در واقع، برنامهسازی در بین دو شکل تولید محتوای مناسب برای انقلاب و جنگ انجام میشد و هنوز برنامههای مناسب عموم با محتوای شادتر وجود نداشت. تجربه های برنامهسازان پیش از انقلاب هم به دلیل نگاه عمومی انقلابیون، چندان به کار نمیآمدند. ولی به تدریج، با تغییر محتوای در خدمت جنگ، برنامهها با زمینههای تولید عمومی افزایش پیدا کردند.»
وی به برنامه رادیویی «سلام، صبح بخیر» اشاره میکند که در آن دوران توانسته بود زمینه حضور فعالانه مردم در تولید محتوای مردم پسند در صدا و سیما را فراهم کند: «تا زمان تغییر محمد هاشمی، این روند رو به رشد بود ولی اولین نشانهها برای شروع تغییرات، با حمله به مجریان همین برنامههای عامه پسند شروع شد.»
پورسیفی هم با تایید این موضوع میگوید: «کم کم پاک سازی در صداوسیما بیش تر شد. افراد متعهد جای افراد متخصص را گرفتند. این افراد را یا بازنشسته کردند یا تعلیق از کار.»
در گام تکمیلی، روند کنار گذاشتن شخصیتهای سیاسی از صداوسیما در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی با سرعت ادامه پیدا کرد و در دوران محمود احمدینژاد شدت بیش تری گرفت. اگرچه به نظر میرسد سیاستهای صداوسیما با تغییر مدیرانش تغییر میکند اما پورسیفی معتقد است روسای صداوسیما تعیین کننده سیاستها نیستند و فقط مجری آن هستند: «هیات نظارت و ارزش یابی صداوسیما که متشکل از نیروهای امنیتی و اطلاعات سپاه است، مانند اتاق فکر سازمان عمل میکند و اعضای آن سیاستهای صداوسیما را مشخص میکنند.»
اولین حملهها و تخریبها به هاشمی رفسنجانی در زمان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ از سوی صداوسیما شروع اما با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد، عملکرد تخریبی هاشمی تا حدی متوقف شد. این در حالی بود که حضور وی در صداوسیما هر روز کم رنگتر میشد.
مسعود بهنود یکی از شاهدان این دوران است: «در زمان دوران ریاست جمهوری خاتمی و دوران ریاست علی لاریجانی بر صداوسیما، رسانه های مختلفی شروع به کار کردند که هم صدا با صداوسیما نبودند و حمله به هاشمی را به نوعی آغاز کردند اما در این دوران صداوسیما پشت هاشمی بود.»
او در این زمینه به روند تغییرات در طول سال های ۷۲ تا ۸۴ اشاره دارد: «صداوسیما در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۲ اگرچه نه به صورت مستقیم اما با نشان دادن فعالیت های هاشمی رفسنجانی که در آن زمان رییس جمهوری بود، برای او تبلیغ می کرد و به نوعی "احمد توکلی" را کنار گذاشت. رابطه صداوسیما با هاشمی رفسنجانی تا انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ خوب بود. در این دوران اما کاری که صداوسیما با احمد توکلی کرده بود را با احمدی نژاد نکرد.»
پورسیفی با اشاره به تجربه های کاری خود توضیح میدهد که برخورد صداوسیما اندک اندک حذفی تر شده است: «همیشه برای تهیهکنندگان برنامههای رادیویی و تلویزیونی فهرستی از اسامی که به آن "بلک لیست»" میگفتند، ارسال میشد. پخش صدا و تصویر افرادی که در این لیست بودند، ممنوع بود. "حسین زمان" در این فهرست بود و در اواخر دوران فعالیتم در صداوسیما، نام محمدرضا شجریان و هاشمی رفسنجانی هم به آن اضافه شد.»
مسعود بهنود با اشاره به نمودهای بیرونی چنین رویکردی، میگوید: «بعد از خطبههای نماز جمعه ۸۸، اگر صداوسیما جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام را نشان میداد، روی هاشمی زوم نمیکرد و معمولا در مورد جلسات با محسن رضایی مصاحبه میکردند.»
خیری در مقایسه عملکرد صداوسیما با دو رییس جمهوری سابق ایران، محمود احمدی نژاد و هاشمی رفسنجانی، میگوید:«صداوسیما در دوران احمدینژاد تا مرحله ساخت سریالهای پر خرج برای اثبات برتری او هم پیش رفت ولی در دوران هاشمی رفسنجانی چنین رویکرد جانب دارانهای نداشت. شاید حضور رسانهای مخالفان و منتقدان هاشمی رفسنجانی در تمام دوران پس از انقلاب بیش تر و منظمتر بوده است. یکی از بهترین مثالها، برنامه "درسهایی از قرآن" قرائتی است که بدون وقفه در تمام سالهای بعد از انقلاب به طور هفتگی ادامه داشته ولی لزوما منجر به تعلق خاطر اجتماعی به مجری این برنامه نشده است.»
هاشمیرفسنجانی به تدریج تریبونهای اطلاعرسانی خود را از دست داد، به طوری که در مناظره تاریخی محمود احمدینژاد با میرحسین موسوی در جریان انتخابات ریاست جمهوری، احمدینژاد در این برنامه تلویزیونی اتهاماتی را به خود هاشمی رفسنجانی و خانواده وی وارد کرد. هاشمی رفسنجانی از صداوسیما فرصتی خواست تا پاسخ این اتهامات را بدهد و در واکنش به این اقدام نیز نامهای به آیت الله علی خامنهای نوشت.
اگرچه صداوسیما تحقق این امر را به بعد از انتخابات موکول کرد اما این امر هیچ گاه محقق نشد و صداوسیما بعد از آخرین خطبه نماز جمعهای که هاشمی رفسنجانی در سال ۸۸ ارایه کرد، وی را به طور کامل از برنامههای صداوسیما کنار گذاشت. البته نه تنها هاشمی این رسانه را از دست داد بلکه از رسانه دیگر که خطبههای نماز جمعه تهران بود هم گرفته شد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر