یکی از تلاشهای مهم اصول گرایان در سال های اخیر، ارایه روایتی «متفاوت» از تاریخ انقلاب اسلامی بود که با اهداف آیتالله علی خامنهای و حلقه سیاسی، نظامیِ پیرامونش ناسازگار نباشد. در این میان اما خاطرات مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی مهمترین مزاحم بود.
سید محمد خاتمی پیشتر او را «شناسنامه انقلاب» توصیف کرده بود که البته توصیف دقیقی هم بود زیرا یادداشتهای روزانه هاشمی از یک سو و نزدیکیِ زیادش به روحالله خمینی کافی بود تا مواردی را به یاد آورد که روایت آن ها به سود تندروها نباشد.
آن ها برای روایتی متفاوت از تاریخ انقلاب که بتواند بخشهایی از گذشته را تحریف کند، ابتدا میبایست ساز و کاری مییافتند تا تاریخ انقلاب را از نو تدوین کنند و تعلیم دهند و سپس بازماندگان و حاملان روایت را از میان برمیداشتند. برای این هر دو کوشیدند؛ گویی بعد از پالایش فراگیر مخالفان در سال 88، این هر دو فازِ تازه میتوانست با ردصلاحیت هاشمی رفسنجانی در انتخابات ۹۲ کلید بخورد.
در قدم نخست، تنها چند روز پس از ردصلاحيت او، آیتالله خامنهای به دانشگاه «امام حسین» سپاه پاسداران رفت و يكى از وظایف مهم مسوولان و فرماندهان این دانشگاه را تعلیم «تاريخ انقلاب» به مردم و جوانان دانست و تاكيد كرد انقلاب فقط در اين صورت «آیندهای اطمینانبخش و قطعی» دارد (۶ خردادماه۹۲).
این سخنرانی به نوعی دستور نوشتن تاريخ انقلاب به نظاميان بود. همان روز در یادداشتی نوشتم که وقتى يك سازمان يا آكادمى نظامى غيرمرتبط با «تاريخ» قرار است معلم تاريخ مردم و جوانان شود، چه هدفى دارد جز تأمين بسترى كه حتى در صورت ردصلاحيت افرادی مانند هاشمى رفسنجانى نيز كسى نپرسد فلانى كه شناسنامه انقلاب بود، چرا حذف شد؟ و نگويند انقلاب اسلامى نيز فرزندان خود را خورد و همه شركاى انقلاب، از «نهضت آزادى» تا «جبهه مشاركت»، از چپ تا راست، از آيتالله «حسینعلی منتظرى» تا «میرحسین موسوى»، «مهدی كروبى» و اکبر هاشمى رفسنجانی، همه را استالينيستى حذف كردند. گويا تاريخ انقلاب بايد از نو نوشته شود تا بنابر متن جديد، آيندگان بدانند كه انقلاب از اول چنين فرزندان و صاحبانى نداشته است كه بخواهد بخوردشان !اين تاريخ جديدى است كه سپاه بايد آن را بنويسد تا به تعبیر رهبری، زمينهساز آیندهای اطمینانبخش و قطعی باشد.
پس از طرح این ساز و کار برای تدوین تاریخ جدید انقلاب، حالا باید بازماندگان راوی را از میان برمیداشتند. به یاد بیاوریم آن خرداد که آیتالله خمینی درگذشت. در آن روز چهار نفر از نزدیکانِ او اداره رسمی کشور را بر عهده داشتند؛ اکبر هاشمی رفسنجانی (جانشین وقت فرمانده کل قوا و رییس وقت مجلس شورای اسلامی)، علی خامنهای(رییسجمهوری)، میرحسین موسوی(نخستوزیر) و «عبدالکریم موسوی اردبیلی»(رییس وقت دستگاه قضایی).
تنها 20سال پس از آن خرداد، آیتالله خامنهای همه آن حلقه را متهم به «فتنه» کرد و رسانه تحت نظر نمایندهاش نیز آیتالله موسوی اردبیلی را «مرجعِ ساکتِ فتنه» خواند. موسوی هم در حصر شد و اردبیلی (که چندی پیش درگذشت) سکوت کرد. اما بخش دشوار ماجرا این جا بود که میبایست خاطرات کسی را تخطئه یا تکذیب کنند که در هنگام مرگ آیتالله خمینی، بالاترین مقام کشور بود زیرا از سوی او به جانشینیِ فرمانده کل قوا منصوب شده بود. در نتیجه، تلاش کردند تا خاطرات مرحوم هاشمی رفسنجانی را جعلی بخوانند و حتی یکی از سرداران نظامیشان، او را به تخفیف و تکذیب، «حاجآقا خاطره» توصیف کند. خاطرات هاشمی اما مستند به اسنادی بود که در «مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی» نگه داری میشد و به هنگام تکذیبِ مخالفان، اصل سند قابل رونمایی بود؛ به عنوان نمونه، «حمید انصاری»، قائم مقام موسسه تنظيم و نشر آثار امام پس از انتشار یکی از خاطرات جنجالی هاشمی در مورد نامه به آیتالله خمینی برای حذف شعار «مرگ بر امریکا»، اعلام کرد: «اسناد نامهاى كه آقاى هاشمى رفسنجانى در سال ۶۲ به آيتالله خمينى نوشته، در موسسه موجود است.»
انصارى گفت:«خاطرهای که آقای هاشمی رفسنجانی در موضوع حذف شعار نسبت به امام ذکر کرده است، مربوط به موافقت و دستور امام بر قطع این شعار از رسانههای دولتی است؛ مطلبی که در سال ۶۲ روی میز بررسی و تصمیمگیری مسوولان نظام و رهبری انقلاب قرار داشت، همین بود نه بحث بر سر دستور و یا توصیه به مردم برای حذف این شعار. در عبارات خاطرات آقای هاشمی هم که بر اساس یادداشتهای ثبت شده روزانه میباشد، به صورت دقیق تصریح شده است که موضوع موافقت و دستور امام، حذف شعارمرگ بر امریکا و مرگ بر شوروی از رسانههای دولتی بوده است نه نفی و نهی از این شعار»(روزنامه شرق، ۲۱مهرماه ۹۲).
هفته بعد(۲۹مهرماه۹۲) خبرگزارى وابسته به سپاه اعلام كرد: «در روزهای آینده اعضای شورای مرکزی کمیته حفظ، نشر و صیانت از اندیشههای امام خمینی و مسوولان استانی آن به همراه برنامههای آینده، خدمت ملت عزیز ایران اعلام میشود.»
«فارس «نوشت مؤسسه حفظ تنظیم و نشر آثار امام خمینی در اختیار جریانات سیاسی تندرو منحرف از «اسلام ناب محمدی» درآمد:«این قدم نخست و البته آزمایشی بود برای از میان برداشتن موسسه امانت دار اسناد مربوط به بنیان گذار جمهوری اسلامی.»
مسوولیت این موسسه با سیدحسن خمینی بود که همراه با خانوادهاش، با روشهایی «ممكن و متناسب با شرايط خود»، در كنار هاشمی رفسنجانی و جریان منتقد رهبری ايستاده بودند و پس از تقلب در انتخابات سال ٨٨، حتى در حركتى آشكار، مراسم تنفيذ رييس دولت دهم را تحريم كردند و سيد حسن خمينى به عنوان نماد و يادگار اين خانواده در آن مراسم شركت نكرد.
وجود اسناد انقلاب در دست این خانواده از یک سو و انتشار خاطرات هاشمی رفسنجانی از فراز و نشیبهای انقلاب، تندروهای نزدیک به رهبری و سپاه را نگران میکرد و مثلا كار «حفظ آثار امام» اگر به دست كميتهاى میافتاد كه خبرگزارى فارس خبر از تاسيس آن داده بود، آن گاه شاید «وظيفه انقلابى» ايجاب مىكرد كه برخی از اسناد هرچه سريع تر معدوم شوند تا دیگر لازم نباشد نگران انتشار خاطرات هاشمی باشند.
هنوز بخش بزرگی از خاطرات مرحوم هاشمی رفسنجانی منتشر نشده است و درگذشت او اگرچه مسوولیت وارثانِ نام و تجربه او را سنگین میکند، در عین حال میتواند طمع و امید تاریخپردازان جدید را نیز برانگیزد تا با نگرانی کم تری پروژه خود را به پیش ببرند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر