مرگ هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از چهارستون اصلی نظام حاکم بر ایران و در عین حال، یکی از چهره های اصلی منتقد چند سال اخیر، چه اثری به جای خواهد گذاشت؟ سوالی که ذهن ایرانیان داخل و خارج از کشور را به خود مشغول کرده و «ایران وایر» آن را از «سید مجتبی واحدی»، فعال سیاسی و روزنامه نگار ساکن امریکا پرسیده است.
واحدی به اثرات فقدان هاشمی تا زمان برگزاری انتخابات، احتمال گرایش کوتاه مدت حسن روحانی به رهبر جمهوری اسلامی، افزایش برخورد قهرآمیز با فرزندان هاشمی و بهره نداشتن مرگ وی برای علی خامنه ای در درازمدت اشاره می کند.
پیش بینی شما از وضعیت ایران پس از آیت الله رفسنجانی چیست؟
در مقطع کوتاه مدت، باید بگویم روحیه اصلاح طلبان و گروه اعتدالی ها مقداری تضعیف خواهد شد چون پشتوانه ای قوی را از دست داده اند.
قوی به معنای کسی که در سطوح بالای حاکمیت نفوذ داشته است؟
قوی به عنوان کسی که هنوز هم بین روحانیون سنتی و مراجع تقلید، یکی از پرنفوذترین روحانیون به شمار می رفت و کماکان هم در بدنه سپاه و در بدنه دادگاه انقلاب نفوذ داشت. طبعا از دست دادن این پشتوانه می تواند منجر به تخریب روحیه اصلاح طلبان شود. از طرفی، می تواند آقای روحانی را وادار کند که به سمت آقای خامنه ای تمایل بیش تری پیدا کند. پیش از این آقای روحانی با هوشی که داشت، تلاش می کرد از اختلاف دو جناح بهره کافی ببرد اما با وضعیت پیش آمده، به باور من، آقای روحانی مقداری به سمت جناح آقای خامنه ای تمایل پیدا می کند. این اثر کوتاه مدت مرگ آقای هاشمی خواهد بود.
آیا مرگ آقای هاشمی به نفع آیت الله خامنه ای است؟
در درازمدت تصور نمی کنم آقای خامنه ای از نبود آقای هاشمی سودی ببرد. بدین جهت که آقای هاشمی همان طور که می توانست به اعتدالیون کمک کند، در برخی موارد برای توجیه نابسامانی ها، به آقای خامنه ای هم کمک می کرد و نقش واسط داشت. از سوی دیگر، همان طور که شخص آقای خامنه ای هم اشاره کرده است، از تفکر آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از باهوش ترین سیاستمداران ایرانی پس از انقلاب، در جریان حکومتداری استفاده می شده است. به هر حال، می شد در موارد بحرانی از این پس هم از تفکر او برای تعادل وضعیت جامعه استفاده کرد اما این مهره را آقای خامنه ای از دست داد. علیرغم این که متاسفانه آقای خامنه ای انسان کینه جویی است اما مرگ آقای هاشمی در درازمدت به نفع او نخواهد بود.
بعد از مرگ آیت الله هاشمی و حذف امکان پادرمیانی برای حل مساله حصر رهبران «جنبش سبز»، به نظر شما ماجرا به کجا خواهد انجامید؟
من از ابتدا نظرم بر این بوده تا کارد به استخوان آقای خامنه ای نرسد، از ماجرای حصر دست برنخواهد داشت. موضوع هم ربطی به مساله انتخابات سال 88 و اعتراضات مردمی و «بهارعربی» ندارد. کینه آقای خامنه ای به افراد در حصر به سال 1364 برمی گردد و عمری 31 ساله دارد. او مترصد فرصت بوده و تا زمانی که توان و اختیار داشته باشد و خطر بزرگ تری تهدیدش نکند، دست از حصر برنخواهد داشت. طبعا با مرگ آقای هاشمی، آقای روحانی و اصلاح طلبان هم پشتوانه خودشان را از دست خواهند داد و به گمانم مساله حصر بیش از گذشته به حاشیه رانده خواهد شد. جناح آقای روحانی خواهند گفت ما پشتوانه خود را از دست داده ایم و به خاطر سلامت انتخابات درپیش رو، نباید موضوعی را مطرح کنیم که باعث درگیری با آقای خامنه ای و جناح قدرتمند حکومت بشود.
عده ای به رد پای آقای هاشمی در جریان اعدام های دهه 60 یا به سکوت او در جریان حصر آیت الله «حسینعلی منتظری» اشاره می کنند؛ شما در این مورد چه نظری دارید؟
آقای هاشمی را باید در پنج دوره زمانی بررسی کرد که هر کدام از این دوره ها کاملا با دیگری متفاوت هستند. طبعا نمی توان هاشمی سال 61 را با هاشمی سال 95 مقایسه کرد. آن چه مسلم است، آقای هاشمی پیش از این مواضع بسیار بد و پسروانه ای داشته است. در نماز جمعه به شکل علنی به کسانی که کروات می زدند، اشاره کرد و گفت:«عده ای یک دم خر به گردنشان آویزان کرده و می آیند در خیابان تظاهر می کنند و می خواهند به خیال خودشان با نظام مقابله کنند.»
از طرفی، همان هاشمی در دوران ریاست جمهوری خود به خانم خبرنگار غربی که چادر پوشیده بود، می گوید شما چرا چادر پوشیده اید؟ یک دستمال هم می بستید، کافی بود. از او از افراطی ترین رفتارها دیده ایم تا منعطف ترین مواضع. نخستین کسی که جناح چپ را افراطی و تندرو خواند، آقای هاشمی بود. در دستگیری ملی – مذهبی ها، «عزت الله سحابی»، «هاشم صباغیان» و دیگرانی که دستگیر شدند، به طور مستقیم دست داشت. بعید به نظر می رسد اتفاقی در دهه 60 و در زمان حیات آقای خمینی رخ داده و آقای هاشمی مخالف آن اتفاق بوده ولی انجام شده باشد. او نفوذ بسیار زیادی بر آیت الله خمینی داشت. من معتقدم ایشان قطعا در جریان اعدام های دهه 60 بوده است. در این مورد تردید ندارم. قطعا ایشان با ارتباط نزدیکی که با «احمد خمینی» داشت، حتما در جریان بوده است. در نامه نگاری هایی که وجود دارد، هیچ نشانه ای از اعتراض ایشان نیست و کسی هم به طور تلمیح و اشاره نگفته که احیانا آقای هاشمی با اعدام ها مخالف بوده است. او در دهه 60 و تا زمان حیات آقای خمینی، بسیار فرد با نفوذ و دومین نفر نظام بود. حتی زمانی که آقای منتظری قائم مقام نظام بود، قطعا نفوذ آقای هاشمی بیش تر از ایشان بود. اصلا نمی توانم بپذیرم که ایشان مخالف بوده باشد. اگر مخالف بود، این مخالفت اظهار می شد و تردید ندارم که موثر بود. من شنیده ام که آقای خامنه ای مخالف اعدام ها بوده اما از یک نفر هم نشنیده ام که آقای هاشمی مخالفتی داشته است.
پس علت این تغییر موضع یک باره بعد از اتفاقات سال 1388 چه بود؟
او اگر سکوت می کرد، می توانست کماکان عزیز و محترم بماند نه این که ترکیبی در مجمع درست کنند که ایشان خون دل بخورد و هیچ کاره باشد. کاری است که به هر حال شجاعت می خواست و با توجه به این که بهتر از همه، روحیه کینه توزانه آقای خامنه ای را می شناخت، باز هم به جنگ او رفت و بعدها همه حوادثی که بر فرزندانش گذشت، نوعی انتقام جویی از او بود. اما یک انتقاد هم به ایشان وارد است و آن این است که زمانی که فرصت داشت، حتی بعد از انتخابات سال 1384 که به او گفتند انصراف بدهد، حاضر نشد با طیف دیگر معترضان همکاری کند. او با معترضان به نتایج انتخابات همراهی نکرد فقط زمانی که در مرحله دوم با وضع ناجوری حذف شد، آن نامه را نوشت و شکایتش را به خدا حواله کرد و صریح گفت که بنا نیست به شکایتش رسیدگی کنند.
به هر حال این تغییر رویۀ یک باره علتی داشته است؟
به نظرم می شود خوش بینانه و این جور به مساله نگاه کرد که با بالارفتن سن آقای هاشمی، ایشان در طول این سال ها با یادآوری مرگ و خدا و پیغمبر و روز حشر، تلاش کرده است تا خوش نام از این دنیا برود. این که انگیزه این تغییر مردمی بوده یا بخشی از آن زاییده سیاست یا سرمایه گذاری برای آینده، این را خدا عالم است. شخصا سعی می کنم خودم را قانع کنم که او به عنوان یک فرد مذهبی، به سمت عدالت و مردم و حق گام برداشته است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر