مسابقه استندآپ کمدی، جُنگ شادی، «دخترونۀ دخترونه»، قرعه کشی، سفر به مشهد، اکران فیلم «سلام بمبئی» با حضور «محمدرضا گلزار» و... برنامه آخر سال مدارس یا جشن آخر سال شهرداری با حضور خانواده کارمندان نیست؛ بانیان این مراسم، دانشجویان هستند. آنها که زمانی در روز دانشجو، میزبان اهل سیاست بودند و بساط نقد و پرسشگری پهن میکردند، حالا سه روز مانده به شانزده آذرماه، دنبال برنامههای سرگرمکننده و تفریحی هستند.
این موضوع واکنشهای زیادی را در فضای مجازی، به ویژه در توییتر به وجود آورده است. پوسترهای برنامههای تفریحی 16 آذر مدام به اشتراک گذاشته میشود و فعالیتهای دانشجویی زیر سوال می رود. یکی عکس گلزار را به اشتراک میگذارد و مینویسد: «دانشگاه هنوز زنده است؟»
دیگری پوستر اجرای استندآپ کمدی را به اشتراک گذاشته و نوشته است:«دانشجویان میدانند 16 آذر چه روزی است؟»
یکی آنها را «سوسول» خطاب کرده است و یکی «ترسو». یکی از «سرکوب» میگوید و دیگری از «ترس». با همه اینها، بسیاری سوال میکنند چه بر سر جنبش دانشجویی آمده که همیشه سهم مهمی در اعتراضهای مدنی داشته است.
«محمد» یکی از اعضای سابق انجمن اسلامی دانشگاه «امیرکبیر» است. او به خاطر فعالیتهایش در شانزدهم آذرماه سال پیش، دو ترم تعلیق شده است: «وقتی هرکاری میکنیم، یا تعلیق میشویم یا اخراج و یا زندان میرویم، چه فایدهای دارد؟ آدمی که نتواند درسش را تمام کند، نتواند آزاد زندگی کند، به درد کجای این جامعه میخورد؟»
او از همه حرفهایی که این روزها درباره دانشگاه و دانشجو زده شده، دلخور است: «ما تمام قد ایستاده بودیم اما قدمان را کوتاه کردند با همین تعلیقها، اخراجها، زندانها و با ستاره دار شدن.»
محمد در دانشگاهی درس میخواند که «علی افشاری» در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 در آن جا درس خواند و به عنوان دانشجو حضوری فعال داشت. افشاری از اعضای شورای مرکزی «دفتر تحکیم وحدت» و چهار دوره عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر بود. او به خاطر فعالیتهای دانشجویی بارها تحت فشار قرار گرفت و بازداشت شد و سرانجام سال 84 به اجبار ایران را ترک کرد.
افشاری که در خارج از ایران هم فعالیتهای دانشجویی را دنبال میکند، پوسترهای برنامههای تفریحی را دیده است: «این برنامهها برای بخشی از دانشجویان است نه همه گروههای دانشجویی. گروههای اصلی کماکان به بحثهای همیشگی جنبش دانشجویی پرداختهاند. من سه سال پیش این بحث را مطرح کردم که ما احتمالا با یک شیفت پارادایمی در جنبش دانشجویی مواجه خواهیم بود. آن زمان به عنوان یک سناریوی محتمل مطرح میشد اما تقریبا الان به واقعیت پیوسته است و احتمال اینکه ما شاهد رفتارهایی مشابه با ادوار گذشته از سوی جنبش دانشجویی باشیم، روز به روز کم تر میشود.»
او اضافه می کند: «ما دهه هفتادی هستیم. نسل ما، نسل متفاوتی است. یک جور دیگر فکر میکنیم. شاید عمدهترین تفاوت ما با نسلهای قبل این باشد که ما خودمان را الویت قرار میدهیم، بعد به دیگران و آینده و... فکر میکنیم. الان الویت خودمان و زندگی خودمان است. این که بتوانیم لذت ببریم.»
افشاری جمله اش را نیمه تمام رها میکند و میگوید: «البته این نظر من است، حتما بنویسید این تحلیل من از نسل خودمان است.ما دوست داریم نسلی باشیم که خودمان هم جوانی کنیم نه این که فقط برای جوانی کردن بچههایمان مبارزه کنیم.»
روز گذشته «حمیدرضا جلایی پور»، جامعهشناس و استاد دانشگاه درکانال تلگرامی خود یادداشتی تحلیلی درباره آذر ماه امسال و حرکتهای دانشجویی منتشر کرده است. یاداشت او روی حرفهای محمد صحه میگذارد. جلایی پور در بخشی از این یادداشت نوشته است: «با مشاهده کنش های دانشجویان سر کلاس های درس و بیرون کلاس، درون و بیرون دانشگاه ها، در کوچه و خیابان، متوجه می شویم که فی المثل، این دانشجویان دغدغه تغییر بنیادی جامعه و تاریخ بر اساس ایدئولوژی های مدعی و یکپارچه ای را ندارند.»
او با اشاره به جهانی شدن و گسترش فن آوری ارتباطات و اطلاعات، فشارهای ساختاری و شکننده بازار کار، کم رنگ شدن ارزش ها و هنجارهای رسمی و زیستن در معرض زمان ها و فرهنگ های متنوع، معتقد است که دانشجویان با یک سرگشتگی اجتماعی و فرهنگی روبه رو هستند: «در چنین فضایی، دانشجویان می کوشند با اتخاذ تدابیر فردی (و جمعی) و به ظاهر سطحی، این سرگشتگی را جبران کنند. دانشجویان بیش از آن که به میتینگ های سیاسی فکر کنند، به دورهمی های شبانه، گپ زدن ها در کافی شاپ ها، آب بازی، کنسرت ها و در خلوت خود به موزیک گوش دادن ها فکر کنند. لذا گفته می شود کنش جمعی دانشجویان در محیط های دانشجویی بیش از آن که به تعبیر "گیدنز"، "سیاست رهایی بخش" (مثلا برای تقویت سازوکار دموکراسی ) باشد، سیاست معطوف به زندگی (روز مره) است؛ یعنی نوعی نحوه زیستن و نوعی سبک زندگی است.»
علی افشاری اما با اشاره به تحولات در نسلهای جدید، تاکید دارد به هیچ وجه نمیخواهد وارد ارزشگذاری شود و معتقد است هر نسل شیوه مناسب فعالیتهای خودش را انتخاب میکند: «به هرحال، دانشجویان الان نسلی هستند که بیش تر به تفریحات و به لذتهای شخصی بها میدهند؛ مثلا همین برنامههایی که گذاشتهاند، نشان میدهد که میخواهند فضای روانی خودشان را بهتر کنند. خوشبختی، خوشحالی، یا جلوگیری از افسردگی و مسایلی از این دست را مطرح میکنند و به آن میپردازند و میدانند هزینهای هم برای برگزاری این برنامهها پرداخت نمیکنند.»
او معتقد است میل به هزینه دادن به شدت در مقایسه با گذشته پایین آمده است:«هزینههایی که برای دانشجویان از 88 به بعد در نظر گرفته شده، هزینههای سنگینی است که زندگی آنها را به شدت تحت تاثیر قرارمیدهد. اگر با دادن این هزینهها تغییر بزرگ و شگرفی به وجود می آمد، مهم نبود اما تغییری هم به وجود نمی آید. حتی بعد از یک مدت همان آدمی که هزار جور فشار را تحمل کرده هم از یاد دیگران میرود. بها دادن زمانی ارزش دارد که در قبالش چیزی به دست بیاوریم. برای چهار تا شعار اعتراضی که هیچ کاری نمیکند، چرا باید هزینه بدهیم؟ از سال 89 تا الان این همه دانشجویان فریاد شکستن حصر دادند، حصر شکسته شد؟ اما بعد از هر بار اعتراض و تحصن، آن هایی که پلاکارد اعتراضی در دست داشتند، آنها که رنگ سبز پوشیده بودند، آنها که شعار دادند و... هزینه دادند، به کمیته احضار شدند، تعلیق و اخراج شدند و حتی بازجویی و بازداشت داشتند و زندگی عادی شان تا مدتها مختل شد.»
این فعال دانشجویی سابق هم البته نقش سرکوب را در بازدارندگی دانشجویان از جنبش دانشجویی تایید میکند و میگوید: «کار به جایی کشیده که شخصیت محافظهکاری مثل "محمدرضا عارف" اخیرا گفته بود حرف اصلی تشکلهای دانشجویی با من، وجود فضای پلیسی سنگین در دانشگاهها است.»
محمد میگوید: «همه پوسترها چندبار بازبینی میشوند و بچهها بیچاره میشوند تا بتوانند سخنران دعوت کنند و مجوز بگیرند. همین الان آقای "علی مطهری" قرار است به دانشگاه کرمان برود ولی آیا واقعا میتواند برود؟ دکتر "صادقی" و خانم »"سلحشوری" قرار است به دانشگاه ما بیایند ولی تا آخرین لحظه معلوم نیست چه میشود. سانسور بیداد میکند و من فکر نمی کنم دانشجویان دهه 70 و 80 با این فضا در دانشگاهها رو به رو شده باشند.»
یکی از دانشجویان در توییتر خود دو تصویر از پوستر برنامه 16 آذر سال 93 دانشکده فنی دانشگاه آزاد کنار هم قرار داده است؛ سمت راست، تصویری است که او ابتدا به دانشگاه ارایه داده و سمت چپ تصویری است که برای چاپ به تایید رسیده است. تفاوت از زمین به آسمان است.
محمدرضا جلایی پور از کسانی است که بارها به تندرویی عملکرد دفتر تحکیم وحدت اشاره کرده است. او در یادداشت اخیرش با اشاره به حضور دانشجویان نسل جدید در انتخابات سال 92 و راضی کردن عارف برای کنارهگیری به نفع روحانی نوشته است: «این اقدام آرام و رهایی بخش دانشجویان، خطای فاحش دفتر تحکیم را در دهه 80 که پس از حمله بوش به عراق، "بیانیه بهار بغداد" را صادر کرده بودند، جبران کرد. اقدام مهم و تاثیر گذار دیگر حرکت جمعی این دانشجویان این بود که عملا طرح بومی کردن دانشگاه یا محو علوم انسانی را مهار کردند. به نظر من، شخصیت نمادین این فعالان دانشجویی دیگر "سنخ علی افشاری ها" در دهه 70 نیستند بلکه همان دانشجوی دختری است که در نشست تحلیل انتقادی "پاشایی" در دانشگاه تهران در سال 93، یک تنه در برابر پنج استاد ایستاد (و اباذری هرچه حمله کرد و فاشیست فاشیست کرد) او مدنی پاسخ داد و جا نزد.»
علی افشاری اما معتقد است همین نقدها به فعالیتهای دفتر تحکیم وحدت باعث زمین گیر شدن جنبش دانشجویی شده است: «از سال 92، اصلاح طلبان و حامیان تحولخواهی محافظه کار اصل هزینه دادن را زیر سوال برده و مرتب روی اصلاح از بالا به پایین مانور دادهاند. آنها راه های میان بر انتخاب کردند. از طرف دیگر، اصلاحطلبان و گروههایی مثل حزب سازندگی و نزدیکان دولت روحانی هم به نقد عملکرد دفتر تحکیم وحدت در نیمه دوم دهه 70 و اوایل دهه 80 تحت عنوان تندرویی و افراط پرداختند. این صورت بندی غلط و نادرست در وضعیت کنونی جنبش دانشجویی و زمین گیر کردن آن موثر بود.»
او معتقد است دیگر جنبش دانشجویی وجود ندارد: «یک اشتباه بزرگی وجود دارد که نقد فعالیت دانشجویی را به عنوان جنبش دانشجویی یاد می کنند. واژه جنبش در گذشته بار معنایی داشت و به هیچ عنوان فعالیتهای عادی دانشجویی را در بر نمیگرفت. جنبش دانشجویی به فعالیتهایی گفته میشد که بر اساس مفهوم جنبش اجتماعی، به دلیل تنگناهای نهادهای موجود و انسدادی که در عرصه سیاسی وجود داشت، دنبال این بود که از طریق خلق فشار اجتماعی و فعالیت در حوزه غیررسمی، این انسداد را بشکند و بعد هم کمک کند نهادهای کارآمد جدید تشکیل شوند. ولی در فضای کنونی، حداکثر فعالیت این فعالان دانشجویی این است که برنامههایی را خیلی عادی برگزار کنند و کسانی که از دو بخش مختلف حاکمیت مناسب تشخیص داده میشوند، وارد دانشگاه شوند، سخنرانی کنند و بروند.»
جلایی پور هم به همین معتقد است که جنبش دانشجویی دیگر وجود ندارد اما او موقعیت دانشجویان امروز را این طور تحلیل میکند: «سر جمع، می توان گفت ما اکنون با پویشهای دانشجویی روبهرو هستیم و نه جنبش دانشجویی. نمیتوان گفت چیزی وجود ندارد، هست. در همین انتخابات ۹۴ نیز کارآمدترین کمپینهای انتخاباتی ما، کمپینهای آنلاین بود و حاملان آن نیز دانشجویان بودند. من نسبت به این نسل دانشجویان بدبین نیستم.»
قرار بود این جملات، آخرین جملههای این گزارش باشد اما محمد یک باره تصویری از یکی از صفحات نشریه «باران»، نشریه دانشجویان دانشگاه «علامه طباطبایی» را میفرستد. عکس «نرگس محمدی» روی صفحه اول آن نقش بسته و تیترش هست: «ایستاده بر آرمان».
او یک استیکر خنده فرستاده و نوشته است: «دیدی دانشگاه هنوز نفس میکشد؟»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر