سه روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری امریکا، پرسشها درباره این که چه کسی انتخاب میشود، بیش از هر زمان دیگر شده است. نه تنها کسی نمیتواند با قاطعیت درباره برنده انتخابات این کشور حرف بزند بلکه کمتر کسی دوست دارد درباره این که با برنده شدن «هیلاری کلینتون» یا «دونالد ترامپ» چه اتفاقی میافتد، صریح و دقیق نظر بدهد. چنین وضعیتی در ایران هم صادق است. سیاستمداران به طور رسمی کمتر درباره این موضوع حرف میزنند. تندروها میگویند کلینتون و ترامپ فرقی ندارند. حسن روحانی، رییس جمهوری ایران گفته است امریکاییها بین بد و بدتر باید انتخاب کنند. آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی هم تلویحا از افشاگریهای ترامپ ابراز خوشحالی کرده است. ولی کماکان این که انتخاب هیلاری برای ایران بهتر است یا ترامپ، محل تردید و پرسش بسیاری است.
«ایرانوایر» در این مورد از «فریدون مجلسی» پرسیده است. مجلسی از سال 1347 تا 1359 به عنوان دیپلمات، در عرصه جهانی فعال بوده، مدتی به عنوان کنسول و وابسته ایران در واشنگتن حضور داشته و سپس درکسوت دبیر دوم نماینده ایران در اتحادیه اروپایی، در بروکسل فعالیت میکرده است. مجلسی بعدها هم در ادارات سیاسی وزارت امورخارجه خدمت کرده است. او سالها است که بازنشسته شده و اکنون به عنوان مترجم، فعالیت می کند.
فکر میکنید اصلا این که چه کسی رییس جمهوری امریکا شود، برای ایران مهم است؟
- در ایران دو تفکر وجود دارد؛ گروهی سعی میکند به صورت عقلانی و اعتدالی، در عرصه بینالمللی حضور یابد، ایران را از انزوا خارج کند و به توسعه اقتصادی و رفاه عمومی فرصت بدهد. این گروه میداند برای این کار لازم است ارتباط بیش تری با جهان برقرار کند. دولت فعلی بر اساس همین شعارها، با اکثریت آرای مردم در انتخابات پیروز شد. در مقابل اینها، یک جناح رادیکال وجود دارد که فکر میکند باید مدام تنور «انقلاب» را گرم نگه دارد، مرتب در حال شعار دادن، اعتراض و مبارزه باشد و هر گونه تعامل جهانی را نوعی تسلیم شدن حق در برابر باطل بداند. پیروان این جناح در برابر مذاکرات منجر به «برجام» هم بسیار مقاومت کردند و بعد از امضای برجام نیز از هیچ کاری فروگذاری نکردند و همواره عدم موفقیتها را به رخ طرف مقابل میکشند. این در حالی است که خودشان موجب اصلی عدم موفقیتها هستند. در امریکا هم گروهی که وارد مذاکره برجام شدند و آن را به امضا رساندند، به استناد اعتدال، عقلانیت و توسعه ارتباط بین المللی کار کردند. ولی گروه مقابل که آقای ترامپ در حال حاضر پرچمدار آن است، خواهان جنگ و از میان برداشتن سیستم حکومتی ایران است. در ایران، گروه اعتدالی میداند سیاست گذاریهای امریکا بر مبنای سلیقه شخص نیست، اتاقهای فکر وجود دارد، از قبل برنامههایی دارند و این برنامهها را پیش میبرند و رییس جمهوری تا حدودی تاثیرگذار خواهد بود. ولی متوجه هستند که نمیتوان منکر تاثیر شخص رییس جمهور امریکا شد.
این تاثیر آن قدر زیاد است که مردم و سیاست مداران ایرانی را تا این اندازه مشغول کند؟ بسیاری از مردم عادی ایران هم مناظرات کاندیداهای امریکایی را دنبال می کنند.
- کاندیداهای امریکا برای گرم نگه داشتن تنور انتخابات، شعارهایی میدهند اما شعارها بیش از حد متوجه مصالح سیاست خارجی شده و باعث تاسف است که در سیاست خارجی هم بیش تر به خصومت ورزی متقابل با ایران میپردازند. مردم ایران دوست دارند اتفاقی بیفتد که به نفع کشورشان باشد؛ سیاسیون هم همینطور. اما نفع و ضرر برای دو گروه از سیاسیون متفاوت است. گروه تندرو در ایران هر گونه رفع خصومت ورزی را تسلیم میپندارند. درست مثل گروه های تندرو امریکایی، آنها فکر نمیکنند که دو کشور میتوانند به دلایل مختلف دوست نباشند.
شما فکر میکنید روی کار آمدن کدام یک از کاندیداها به نفع ایران است؟
- من با تفکر آرزومندانه، امیدوار هستم و فکر میکنم خانم کلینتون در این انتخابات پیروز شود. بعید میدانم ملت امریکا اینقدر سقوط کرده باشد که شخصیت مبتذلی مثل آقای ترامپ بخواهد رییس جمهوری آن شود. اما حرف های آقای ترامپ چه رییس جمهوری بشود و چه نشود، نشانگر نزدیک بودن او به حامیانی است که جنگطلب هستند و خواهان سلطه امریکا بر جهان و یا قسمتی از جهان به صورت سلطههای کلاسیکی که کمونیستها به آن اعتراض میکردند.
اگر ترامپ رییس جمهوری شود، چه اتفاقی برای ایران و خاورمیانه میافتد؟
- هیچ بعید نیست جنگی که عجالتا در سوریه به صورت آهسته و فرسایشی آغاز شده است، به خود ایران هم برسد. از افغانستان تا عراق و سوریه و حتی ترکیه هم که به خودش میبالید و خود را در منطقه قدرتمند میدانست، الان وارد یک جنگ داخلی کوچک شده و این شرایط روز به روز در حال تشدید شدن است. اگر این تندرویها ادامه داشته باشند، بعید نیست با یک شلیک به ناوگان امریکا در خلیج فارس و یا برعکس، با یک شلیک به ناوگان جمهوری اسلامی، درگیری آغاز شود. من ترامپ را کسی نمیبینم که بخواهد از جنگ پرهیز کند. فکر می کنم در چنین شرایطی، خانم کلینتون با صبر و تحمل سیاستمدارانه بیش تری با مشکلات مواجه خواهند شد. البته مساله اصلی در رابطه ایران و امریکا، اسراییل است. ایران به هیچ وجه زیر بار دو دولتی بودن و صلح در برابر غرامت و... نمیرود و خواهان مبارزه تا پایان است. امریکا هم متحد اسراییل به شمار می رود. هر دو کشور ایران و امریکا یک مساله خارجی را تبدیل به نقطه اصلی ایدئولوژیک خودشان کرده و در برابر هم قرار گرفته اند. اگر واقعا هیچ یک کوتاه نیایند، راه حل آخر فقط جنگ است. خانم کلینتون هم اگر در این مساله به بن بست برسد، سراغ این موضوع میرود. اما او نسبت به ترامپ فرصت و صبر بیش تری نشان میدهد و چه بسا در این فرصت، نیروهای اعتدالی ایران بتوانند طرفین را توجیه کنند که جنگ به مصلحت ایران نیست.
اما در ایران عدهای از آقای ترامپ حمایت میکنند و میگویند روسیه حامی ترامپ است و چون در جنگ سوریه، روسیه و ایران با هم متحد هستند، روی کار آمدن ترامپ به نفع جنگ سوریه در منطقه است.
- بعضی از اصول گرایان درباره روسیه یک صحبتهایی میکنند. آنها به علت سواد سیاسی و تاریخی کمی که دارند، شاید فکر میکنند روسیه دوست ایران است و اگر کسی که باب میل روسیه است، موفق بشود، به نفع ایران است. آقای ترامپ به هیچ وجه نمیتواند متحد روسیه باشد. اگر روسها از ترامپ در کمپین او جانبداریهای پنهانی کنند، به این دلیل است که ترجیح میدهند یک آدم نامعتدل رییس جمهوری امریکا باشد و آنها از این عدم اعتدال او بهره برداری کنند نه به دلیل این که بخواهند از لحاظ ایدئولوژیک، از او طرفداری کنند.
آیا با روی کار آمدن رییس جمهوری بعدی امریکا، اجرای برجام دچار مشکل میشود؟
- در مورد برجام، فرقی نمیکند کدام یک انتخاب شوند. در ایران، یک بهانه جویی ضدغربی و ضد امریکایی سعی میکند برجام را به امریکا پیوند بزند. برجام یک مساله است و رابطه با امریکا یک مساله دیگر. برجام تضمینی نداده است که بین ایران و امریکا صلح برقرار کند. برجام رابطه ایران و سازمان ملل متحد را تنظیم میکند. یک سری تحریمها طبق قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل، در زمان احمدی نژاد برقرار شده بودند و حالا از بین رفته اند. اما تحریمهای امریکا قبل از تحریمهای سازمان ملل برقرار شده بودند به دلیل حمایت ایران از مواضع ضد اسراییلی. در زمان احمدی نژاد که این استراتژی پنهانی یا عملی تبدیل به استراتژی آشکار و علنی شد و خواهان نابودی اسراییل شدند، تحریمهای شورای امنیت اعمال شدند. آن تحریمها الان خاتمه پیدا کرده اند و صادرات نفت ایران که بزرگ ترین منبع درآمدش است و رو به صفر بود، چند برابر شده و از زمان قبل از آغاز تحریمها هم پیشی گرفته است. تجارت بین المللی کشور نیز به ویژه با خاور دور و شرق افزایش پیدا کرده است، بنادر ایران دوباره گشوده شده اند و کشتیها برای حمل بار مجبور نیستند به دوبی بروند. تحریمهای امریکا اما سرجای خود باقی هستند.
ایران هم سیاست متقابلی را پیش گرفته است؛ تجارت با امریکا را منع کرده و واردات از این کشور را ممنوع. دو کشور سیاست خشنی در برابر هم پیش گرفتهاند. اتفاقا فردای 13 آبان و در جواب شعارهای تندی که داده شد، آقای اوباما محدودیتهای پیشین را که سالها قبل نوشته شده بود، یک سال دیگر تمدید کرد. تاریخ این تمدید پیامی است در متقابل بودن خصومت ورزی. ما میتوانیم با کشوری دوست نباشیم اما میتوانیم رابطهای محترمانه، رسمی و البته غیرخصمانه داشته باشیم. این به نفع همه است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر