سه روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری امریکا، پرسشها درباره این که چه کسی انتخاب میشود، بیش از هر زمان دیگر شده است. نه تنها کسی نمیتواند با قاطعیت درباره برنده انتخابات این کشور حرف بزند بلکه کمتر کسی دوست دارد درباره این که با برنده شدن «هیلاری کلینتون» یا «دونالد ترامپ» چه اتفاقی میافتد، صریح و دقیق نظر بدهد. چنین وضعیتی در ایران هم صادق است. سیاستمداران به طور رسمی کمتر درباره این موضوع حرف میزنند. تندروها میگویند کلینتون و ترامپ فرقی ندارند. حسن روحانی، رییس جمهوری ایران گفته است امریکاییها بین بد و بدتر باید انتخاب کنند. آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی هم تلویحا از افشاگریهای ترامپ ابراز خوشحالی کرده است. ولی کماکان این که انتخاب هیلاری برای ایران بهتر است یا ترامپ، محل تردید و پرسش بسیاری است. «ایرانوایر» از «محمدصادق جوادیحصار»، فعال سیاسی و عضو شورای مرکزی حزب «اعتماد ملی» درباره این موضوع پرسیده است:
پیشبینی شما درباره رابطه ایران و امریکا در صورت روی کار آمدن هرکدام از کاندیداهای انتخابات این کشور چیست؟
- تغییرات جدی نمیتوانند به سرعت رخ دهند. سازوکار روابط بینالمللی، کنگره و دولت امریکا به نحوی است که برای هر اتفاق و تصمیمی، پروسهای طولانی باید پشتسر گذاشته شود. به گمان من، تقویت رویکرد تخاصمی و مقابلهجویی با ایران، در حقیقت قوت پیدا کردن ایرانستیزی از سوی گروهی در داخل کشور مورد استقبال قرار میگیرد. این گروه کسانی هستند که در سالهای اخیر همواره گفتهاند نمیتوان به امریکا اعتماد کرد و آنها در پی دوستی با ما نیستند. در صورت روی کار آمدن سیاست تهاجمیتر، این ادعا ثابت میشود و فضای داخلی ایران هم به سمت رویکرد مقابلهجویانه و امریکاستیزانه، چه در ایران و چه در خاورمیانه پیش خواهد رفت. آقای ترامپ تهاجمیتر و بیپرواتر است. گفتمان ایشان بر این باور است که امریکا تضعیف شده و هیمنهاش را از دست داده و او هم در پی بازتولید هیمنه پیشین امریکا است. این رویکرد به جدال حداقل دیپلماتیک و جنگ سرد در منطقه کمک خواهد کار و در داخل ایران هم تنش را میافزاید. تقویت این رویکرد به نفع ایران نخواهد بود زیرا رویکردهای دموکراتیک و گفتوگومحور در ایران تحت فشار قرار خواهند گرفت.
آقای خامنهای به تازگی در آخرین موضعگیری، از اظهارات ترامپ استقبال کرده است. آیا در روی کار آمدن ترامپ منفعتی برای ایران هم میبیند؟
- من گفتمان ترامپ را شکل دموکراتیزه داعشی مینامم که نمیتواند مبتنی بر خردورزی، آیندهنگری و محصول رفتارهای دموکراتیک باشد. این رویکرد میتواند فضای بینالمللی را علیه امریکا در منطقه و ایران تهییج کند. کسانی هم که طی سالها تاکید کردهاند ماهیت درونی و بیرونی امریکا متفاوت است و پشت این چهره زیبا، ماهیتی زشت پنهان شده، بر سخنان خود پابرجاتر و تواناتر خواهند شد و میتوانند از این فضا استفاده تبلیغاتی کنند. این شیوه تبلیغ میتواند هر نوع سخن مخالف و منتقدی را به حاشیه براند و فضا را تنگتر و چهبسا رفتارهای ستیزهجویانه و جنگطلبی را تشویق و تداعی کند. در بسترهای میانی جامعه، ستیزهجویی، جنگطلبی و اقتدارگرایی در مقابل مدافعان گفتمانهای بینالمللی تقویت میشود. در عینحال میتواند پارهای از رفتارهای امنیتی را در فضای عمومی باعث شود. البته فکر نمیکنم گفتمان رهبری در خصوص ترامپ در این حوزه تعریف شود. اظهارات او به ماهیت امریکا اشاره دارد که حالا توسط ترامپ بیان میشود. رهبری و ترامپ در توصیف امریکا اشتراک نظر دارند نه آنکه از موضع ترامپ حمایت کرده باشد.
درباره هیلاری کلینتون هم گفته میشود اگرچه ظاهری دموکراتیک دارد اما سیاستهای او نیز صلحجویانه نیست. از طرفی، نگرانیهایی در خصوص حمایت کلینتون از اسراییل و عربستان مطرح است که میتواند اقتدار ایران را در خاورمیانه تضعیف کند.
- در امریکا هیچ حزبی به تنهایی نمیتواند تعیینکننده مراودات جهانی یا خاورمیانهای امریکا باشد. تلفیقی از کنگره و ریاستجمهوری، سیاست خاورمیانهای امریکا را شکل داده است. کلینتون همانقدر که رفتار دیپلماتیک مقبولی دارد و عملکرد عرفی بینالمللی او اطمینانبخشتر است اما پیچیدگیهایی هم دارد که میتواند باعث سردرگمی در داخل و بیرون امریکا شود. از آنجاییکه سیاستهای اتخاذی خانم کلینتون زیر چتر دیپلماتیک و در مناسبات بینالمللیتر و عرفیتر جهانی ساماندهی میشوند، میتوانند اطمینان و عدم اطمینان را توامان به وجود بیاورند. اطمینان از آن جهت که این تصمیمات در سازوکارهای جهانی، با عرف و گفتمان پذیرفته شده بینالمللی اتخاذ میشوند و راه برای مقابلههای دیپلماتیک و بینالمللی هم در عرصه جهانی باز است. در حالیکه اگر خلاف این اتفاق بیفتد، یعنی فقط ستیزه، تقابل و تهاجم باشد، منش و گویش خود را طلب میکند. به نظر من، خانم کلینتون تنها از این جهت به ترامپ اولویت دارد که سابقه حزب دموکرات و پرنسیپ حزبی این مجموعه در عرصه جهانی، به ویژه در خاورمیانه، پرنسیپ صلحطلبانهتری بوده و این حزب هروقت که توانسته، تنشزدایی کرده است. روی کار آمدن او قطعا از این جهت امیدوارکننده است. شخصا معتقدم بخشی از سیاستهای امریکا، چه در حزب دموکرات و چه جمهوریخواه فرقی ندارد؛ مثلا در مورد اسراییل، کنگره، سنای امریکا و لابی صهیونیستها در امریکا کار را به جایی رساندهاند که اسراییل برایشان حیثیتی شده و نمیتوانند به راحتی از آن دست بکشند. ممکن است تاکتیکهای دو کاندیدا در خصوص اسراییل متفاوت باشد ولی استراتژی آنها هم چنان تقویت اسراییل در منطقه است.
در سالهای اخیر سیاستهای اوباما در قبال اسراییل متفاوت بوده است. اسراییل به نوعی به خاطر ناامیدی از حمایت همیشگی و بیچون و چرای امریکا، رو به اتحاد با کشورهای عربی و تقویت رابطه خود با آنها آورده است. رابطه امریکا و اسراییل، به ویژه بعد از برجام شکل دیگری پیدا نکرده است؟
- تغییر کرده ولی همواره حمایت امریکایی ها از اسراییل در منطقه در جهت منافع خودشان بوده است. این حمایت صرفا به خاطر اسراییل نبوده بلکه برای حفظ مطالبات خود در حوزه خاورمیانه و بالانس قدرت بوده است. الان هم اگر امریکاییها احساس کنند که تامین منافعشان ممکن است اسراییل را کمی ناراحت کند، برایشان مهم نیست. آن ها منافع کلی خودشان را به خوشحالی یا ناراحتی اسراییل ترجیح میدهند. البته دلجوییهای معناداری هم از اسراییل شد؛ مثلا کنگره امریکا مستقیما از نخستوزیر اسراییل دعوت کرد که در کنگره سخنرانی کند. این مقابله آشکاری با سیاست اوباما بود.
گفتید ترامپ سیاستهای تهاجمی دارد و کلینتون اهل دیپلماسی است. آیا این صفآراییها به عنوان مثال در ائتلافهای ضدداعش تغییری ایجاد خواهند کرد؟
- در رابطه با داعش و گروههای تروریستی در منطقه، دو نظریه وجود دارد. برخی معتقدند این گروهها مستقیما توسط امریکا ایجاد مدیریت شده اند؛ مثل «بنلادن» و «القاعده» که کنترلشان هم از اختیار امریکا خارج شد. این گروه، داعش را مولود برنامههای امریکایی در منطقه میدانند و باور دارند حمایت یا عدم حمایت از این گروهها بستگی به میزان تامین منفعت امریکا در منطقه دارد. نظریه دیگر میگوید چند کشور تحت حمایت امریکا در منطقه و در راس آنها عربستان سعودی، گروههای تروریستی را برای ایجاد بستر منفعتآفرین برای سعودی و منافع مشترک آن با امریکا و همپیمانان آن ها در خاورمیانه ایجاد کردهاند تا اتحاد به وجود آمده میان ایران و دیگر کشورهای منطقه، از جمله عراق و سوریه را بشکند. وجه مشترک دو نظریه این است که گروههایی مثل داعش در سوریه و عراق تا کی میتوانند منافع اصلی امریکاییها و شرکای منطقهای خود را تامین کنند؟ ما نمیتوانیم قضاوت قاطعانهای داشته باشیم چراکه اطلاعات دقیقی از پشت صحنه نداریم اما به نظر میرسد چه ترامپ و چه کلینتون روی کار بیایند، طرازی از منافع به عنوان منافع ملی برای امریکا تعریف میشود که خیلی هم در اختیار رییسجمهوری نیست. باید دید سیاستهای کلان امریکایی در منطقه چه قدر دستخوش مناسبات منطقهای میشود.
پس با انتخاب کلینتون، این سیاستهای کلان که منطقه را در بر میگیرد، تغییری میکند یا خیر؟
- شکل دیپلماتیک اقتضا میکند که وقتی عراق را یکپارچه به رسمیت میشناسند، در جهت تخلیه کامل داعش هم تلاش کنند. در خصوص سوریه هم وقتی معتقدند دولت انتقالی میتواند با وجود بشار اسد به وجود بیاید، بایستی با حامیان سوریه به تفاهم برسند. در هر صورت، به نظرم روی کار آمدن کلینتون با توجه به سابقه دیپلماتیک او در وزارت خارجه، باعث میشود امریکا متعهدتر به قواعد و رفتارهای غیرجنگی تن بدهد و به سمت کاهش درگیریها حرکت کند.
در صحبتهای شما تفاوت اصلی میان دو کاندیدا به روش پیشبرد اهدافشان برمیگردد که یکی جنگافروز است و دیگری اهل گفتوگو. به نظر میآید که شما به روی کار آمدن کلینتون تمایل دارید. فکر میکنید انتخاب او چه فرصتی میتواند برای ایران باشد؟
- مهمترین مساله در خصوص ایران و روی کار آمدن کلینتون، حمایت او و حزب متبوعش در تقویت برجام و اجرای تعهدات امریکا در این حوزه است. در صورت روی کار آمدن خانم کلینتون، امریکاییها شاید تعهد بیش تری در اجرای برجام نشان دهند چرا که دولت دموکرات آن معاهده را امضا کرده و طبیعتا ادامه آن را بیش تر وظیفه خود میدانند و انتقاد کمتری نسبت جمهوریخواهان در قبال برجام دارند. شواهد نشان میدهند که اگر جمهوریخواهان میتوانستند، از اجرای برجام جلوگیری میکردند. با روی کار آمدن کلینتون، امید به ادامه برجام بیش تر میشود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر