close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

موسیقی آفریقایی-ایرانی در قلب محله سیاهان آمریکا

۲۳ شهریور ۱۳۹۵
ماهرخ غلامحسین‌پور
خواندن در ۱۰ دقیقه
سعید شنبه زاده در کشورهای زیادی روی صحنه رفته  و برای حفظ و شناساندن موسیقی جنوب ایران همه توانش را به کار گرفته است.
سعید شنبه زاده در کشورهای زیادی روی صحنه رفته  و برای حفظ و شناساندن موسیقی جنوب ایران همه توانش را به کار گرفته است.
او از کودکی با این موسیقی بزرگ شده، همراه مردمی که موسیقی هم در سوگواری و هم در شادی‌هایشان نقش پررنگی دارد.
او از کودکی با این موسیقی بزرگ شده، همراه مردمی که موسیقی هم در سوگواری و هم در شادی‌هایشان نقش پررنگی دارد.

انگار رسالتش رساندن صدای موسیقی جنوب به گوش دنیاست. اومنتظر حمایت هیچ نهاد و وزارتخانه‌ای ننشسته،  تن به سانسور هم نداده، وقتی فشارها و محدودیت‌ها توان کار در حوزه موسیقی را از او گرفته،  مدتی موسیقی را رها کرده، سراغ غواصی وکار در کارخانه کشتی ‌سازی رفته اما یکباره تصمیم می‌گیرد بار و بندیلش را ببندد و تحت هر شرایطی شده یک موسیقی‌دان باقی بماند و همین می‌شود که یک تنه دست به کار می‌شود گروه تشکیل می‌دهد و هر جایی فرصت فراهم می‌شود صدای نی انبان و نی جفتی و دمام‌اش همراه رقص و آواز فلکوریک جنوب  توسط او طنین انداز می‌شود.  
سعید شنبه زاده در کشورهای زیادی روی صحنه رفته  و برای حفظ و شناساندن موسیقی جنوب ایران همه توانش را به کار گرفته است. موسیقی‌ای که چند صد سال پیش توسط مهاجران آفریقایی تبار به جنوب رسیده، با فرهنگ بومی ایرانی تلفیق شده و حالا جزوی از فرهنگ و آداب و رسوم جنوبی‌ها شده. پیشینه خانوادگی شنبه زاده از طرف مادری به آفریقا می‌رسد، خودش هم در محله بهبهانی‌های بوشهر بزرگ شده، جایی که به قول خودش  بیشترین تعداد مهاجران آفریقایی را در خودش جا داده و «سنج و دمام» و «یزله » هایش توسط این گروه اجرا می شود. او از کودکی با این موسیقی بزرگ شده

، همراه مردمی که موسیقی هم در سوگواری و هم در شادی‌هایشان نقش پررنگی دارد.  او حالا قرار است همراه گروهش در دو شهر سانفرانسیسکو و نیویورک آمریکا روی صحنه برود. کنسرت اول در سان فرانسیسکو در روز ۱۷ سپتامبر در سالن کنسرت موزه هنرهای تجسمی برگزار می شود. و کنسرت نیویورک در ۲۳ سپتامبر در سالن افسانه ای آپولو در محله هارلم، قلب جامعه سیاه پوستان آمریکایی، برگزار می شود. در کنار این کنسرت شنبه زاده و گروهش ورکشاپ هایی هم در هارلم برگزار می کنند. این کنسرت ها بخشی از کمپین «آموزش جرم نیست»  در دفاع از حق تحصیل و تدریس بهاییان ایران در دانشگاه ها است. این کمپین که توسط مازیار بهاری، مدیر سایت ایران وایر، شروع شده فعالیت خود را در هارلم از سال پیش شروع کرد. مازیار بهاری می گوید «هدف ما از حضور در هارلم ایجاد یک گفتمان بین جامعه سیاه پوستان آمریکا و فعالان حقوق بشر ایران است. سیاه پوست های آمریکا تبعیض را از نزدیک تجربه کرده اند و وقتی با بسیاری از سیاه های آمریکایی درباره تبعیض صحبت می کنید آنها حرف شما را کاملا درک می کنند. با وجود این که جامعه آمریکا هنوز با مساوات فاصله زیادی دارد، سیاه پوستان آمریکا موفقیت های بسیاری کسب کرده اند از جمله انتخاب یک رییس جمهور سیاه پوست در سال ۲۰۰۸ یعنی ۴۴ سال پس از تصویب قانون حقوق مدنی در ۱۹۶۴ که هرگونه تبعیض بر اساس نژاد، رنگ پوست، مذهب،  جنسیت و کشور محل تولد را غیر قانونی اعلام کرد. این پیروزی ها پس از سال ها مبارزه مدنی مسالمت آمیز به دست آمده است. هدف ما از ایجاد گفتمان با جامعه سیاه پوست های آمریکا هم اطلاع رسانی درباره وضعیت حقوق بشر در ایران است و هم یادگیری از تجربه های جامعه سیاه پوستان آمریکا.» سعید شنبه زاده می‌گوید: « تاریخ و پیشینه آزادی خواهی در موسیقی نهفته است، من به عنوان یک هنرمند وظیفه خودم می دانم که تریبونی باشم برای اظهار این که آموختن و فراگیری جرم نیست و همه انسانها در هر جایگاهی که باشند ، نباید از سوی هیچ نیرو و قدرتی نسبت به فراگیری و آموزش محدود بشوند . چرا هموطن بهایی من صرف عقیده و مذهبی که دارد بایستی از آموختن محروم باشد؟»

با سعید شنبه‌زاده به بهانه برگزاری تور «موزیک شنبه زاده» در آمریکا گفت وگو کرده‌ایم.

کنسرت شما در آمریکا به حمایت از گروهی می‌پردازد که همیشه مورد تبعیض واقع شده‌اند، بهاییانی که از حق تحصیل برخوردار نیستند و همیشه در ایران مورد فشار قرار گرفته‌اند. آیا شما هم به عنوان یک خواننده سنت شکن در ایران تحت فشار و تبعیض قرار گرفته بودید؟

من قریب به ده سال را در فشار گذراندم. فشارهایی که ارشاد وارد می کرد. برایمان پاپوش می دوختند. سنگ اندازی می کردند، مشکل درست می کردند. اگر جلسه ای در مورد موسیقی برگزار می شد و قرار بود من شرکت کنم از قبل زمینه سازی ایجاد مشکل را فراهم می کردند. اگر موزیسینی را دعوت می کردند بوشهر، از قبل به او می گفتند فلانی شرکت کرد مثلا با کم محلی و بی توجهی برخورد کن. یک نمونه اش را به خاطر دارم. آقای فرامرز پایور را دعوت کرده بودند بوشهر برای سخنرانی. به آقای پایور هم نشانی مرا داده بودند. یک نفر سوالی پرسید چند قدمی من. آقای پایور پرسید آقا چرا صحبت می کنید؟ من برگشتم پشت سرم را نگاه کردم ، گفت با خود توام . شما آقای سیاهپوست! همان آقا سیاهه. من گفتم آقای استاد شما را وسیله قرار داده اند . به نظرم بهتر بود ساز می زدید. من متاسفم که شما اول به رنگ پوست من اشاره می کنید. پرسیدم این جالب بود اگر من شما را مثلا  آقای کچل خطاب کنم؟ همان لحظه داخل سالن بلوایی شد . مسائل حاشیه ای زیادی برای من که جوان بودم و سری پرشور داشتم ایجاد می کردند.

 

این فشارها و محدودیت‌ها برای شما بیش از دیگران بود، چرا؟

شما وقتی دنبال حقیقتید با محدودیت مواجه می شوید ، اینها با روشن شدن حقیقت مخالفند. از زمانی که من روی موسیقی جنوب ایران متمرکز شدم و واقعیتش را از طریق رقص و ریتم و وجود زن و عدم حصرآن و توجه به باورها و اشاعه اشعار و ترانه هایی که از سینه های مردم برمی خواست و تاریخچه داشت، کشف کردم ، درگیر سانسور شدم.

 

اولین اجراهای شما در جشنواره خیلی مورد توجه قرار گرفت و شما حتی به عنوان تیم منتخب جشنواره هم جایزه گرفتید، چطور شد که یکباره ورق برگشت و مجوز دادن به شما سخت شد؟

در جشنواره های فجر بسیاری شرکت کردم در ششمین جشنواره هم به عنوان تیم برگزیده انتخاب شدیم. آنها از تفکر من و فلسفه موسیقی جنوب هیچ ایده ایی نداشتند، احتمالا از نوع ریتم خوششان آمده و گفته اند یک جایزه ای هم به اینها بدهیم بروند رد کارشان. در دوازدهمین جشنواره فجر شرکت کردم . یک سری موزیسین های برجسته سنتی هم به عنوان داور جشنواره شرکت داشتند .آنها برای تعیین زمان اجرا چراغی روی صحنه گذاشته بودند . به این معنا زمانی که چراغ روشن می شد، گروه اجرا کننده باید اجرایش را تمام می کرد. به نظر من این مسئله توهین بزرگ و خنده داری بود . بعد از اجرا چراغ را روشن کردند من به بچه های گروه گفتم هر چقدر هم  چراغ را روشن کنند شما از صحنه خارج نمی شوید تا زمانی که من بگویم. من کارم را طراحی کرده بودم،  برایش وقت گذاشته بودم، برنامه ریزی کرده  بودم، اجرا در طبقه سوم تالار وحدت بود . وقتی ما برای ماندن روی سن پافشاری کردیم از حراست چند نفری را فرستادند روی سن و دست مرا کشیدند تا از صحنه بیرونم کنند ولی من مقاومت کردم تا در این کش و واکش پیراهنم پاره شد.بعد از آن تا سال 2001 اجازه ندادند روی صحنه بروم . در این سال بود که با وساطت سفارت فرانسه و در زمان دولت خاتمی دوباره اجرا داشتم.

 

از داوران جشنواره فجر گفتید که یکسری موزیسین‌های برجسته سنتی بودند، فکر می‌کنید چرا به موسیقی سنتی همیشه بیشتر از موسیقی نواحی در ایران توجه شده؟

به موزیسین های موسیقی سنتی به عنوان صاحبان موسیقی ملی نگاه می شود. در حالی که آن موسیقی ملی نیست. موسیقی تهران است. موسیقی جنوب یا بلوچ یا آذری یا لری نیست. از زمان رضا شاه این طور عنوان کرده اند که موسیقی اصیل و واقعی ایران این مدل موسیقی و گل سرسبد است، امتیازات فوق العاده ای به آن داده اند . من هم می گویم موسیقی جذابی است اما موسیقی ملی نیست.

 

خودتان زمانی که مجوز نداشتید و فعالیت موسیقی نمی‌کردید دنبال چه کاری رفتید؟

از آن جایی که با وجود آن شرایط دیگر نمی توانستم موسیقی کار کنم در یک کارخانه کشتی سازی به نام «شرکت صنایع دریایی» به عنوان غواص مجبور به کار شدم. شرایط زندگی ام بسیار دشوار شده بود. بچه داشتم و خیلی روزها حتی کرایه تاکسی نداشتم. در گرمای دهشتبار بوشهر کولر نداشتیم. با یک پنکه سر می کردیم و پسرم آن روزها چهار ساله بود. از بوشهر ما را فرستادند به منطقه ای به نام «خون سرخ» در بندرعباس. باید می رفتیم به عمق ده متری زیر آب غواصی می کردیم، وارد یک لوله بزرگ می شدیم و یک سری لوله های کوچک را به همدیگر وصل می کردیم. حقوقی که به من می دادند ماهی سه یا چهار هزار تومان بود. عملا با جانم بازی می کردم، هیچ کس این کار را قبول نمی کرد. یک روز یک غواص ایتالیایی که ناظر اجرای کار بود که من گاهی با او انگلیسی حرف می زدم، از من پرسید انگلیسی را از کجا یاد گرفته ای؟ گفتم من موزیسین هستم و در بسیاری از جاهای دنیا مثل فرانسه ، آمریکا و آلمان برنامه اجرا کرده ام، حتی در کانادا در دانشگاه درس داده ام، پرسید پس این جا چه می کنی؟این سوال مثل پتکی به مغزم خورد. من هم از خودم پرسیدم اینجا چه می کنم؟  شب‌اش از چرایی این سوال خوابم نمی برد صبح از آنجا استعفا دادم. با خودم فکر کردم تحت هر شرایطی من یک موسیقیدان باقی می مانم.

 

شما تجربه کار در ایران و خارج از ایران را دارید اگر بخواهید فعالیت یک موسیقی‌دان را در ایران و خارج از ایران مقایسه کنید تفاوت معناداری وجود دارد؟

زمانی که در ایران زندگی می کردم سیستم و جامعه مرا مجبور می کرد توفانی باشم، مجبور بودم برای کوچکترین حقم ، برای مجوز گرفتن، برای کنسرت دادن و برای هر چیز ساده ای باید می جنگیدم. بعد از مهاجرت فهمیدم آن روحیه جنگنده خاص آنجا بوده و این‌جا جایگاهم تغییر کرده در ایران نوعی نظام، یا بهتر است بگویم بی نظامی حاکم است که هنر را طبق اصول و معیارهای خودش تعریف می کند. این موضوع که شما بایستی تابع اصول آنها باشید ، برای انسان آزادی که در پی خلاقیت هنری است جور در نمی آید. حتی اگر باور کنیم که اصول مورد پافشاری، برای اجرای نظم است،  باز هم این نظم اجباری می تواند با بن مایه و اساس باورمندی یک هنرمند در تضاد باشد. چون بسیاری از آرتیست ها با نظم عادی سنخیت و هماهنگی ندارند.  برخی هنرمندان به کلی مخالف خلق آثارشان در یک چهارچوب یا فرم و قالب مشخصند. آنها می پرسند چرا زیبایی را باید در یک چهارچوب محدود خلاصه کرد؟ زیبایی می تواند و باید چهره های متفاوتی داشته باشد. هر انسانی می تواند فلسفه  و جهان متفاوتش را بیافریند و حکومت ایران مانند بسیاری از حکومت های یک بعدی، به چنین تکثری در هنر باورمند نیست. مگر اینکه یک هنرمند خودش را با شرایط مورد نظر حکومت تطبیق دهد.

 

الان حتی در حوزه موسیقی سنتی هم محدودیت‌های زیادی داخل ایران وجود دارد. مثلا برای اجرای کنسرت در شهرستانها مشکل وجود دارد، برای نوازندگان زن هم همینطور اما موزیسیون‌ها تن به سانسور می‌دهند، کنسرت‌هایشان را با محدودیت اجرا می‌کنند و دستمزدشان را می‌گیرند...

بسیاری جاها من هم می توانستم با چاپلوسی و مدارا کارم را پیش ببرم . اما جای مدارا نبود. می شدی یک عروسک خیمه شب بازی برای استفاده پروپاگاندای حکومتی که هر وقت دلشان بخواهد تو را بالا ببرند و هر وقت هم بخواهند تو را بکشانند پایین . مثلا  آخرین باری که در جزیره کیش برنامه اجرا کردم گفتم جلوی دوربین برنامه اجرا نمی کنم . وقتی صدا و سیما دوربین را روشن کرد، از صحنه آمدم پایین و طبق قرارداد، دستمزدم را ندادند. آقای خمینی می گفت «هنر واقعی، هنری است که در خدمت مکتب باشد» شعاری که استالین هم می داده لابد. من به عنوان یک هنرمند نمی توانم بپذیرم که حکومتی ، باورش را به من دیکته کند. این فلسفه از آغاز کارم بوده است تا امروز .

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

افزایش فشار بر خوانندگان زیر زمینی و دعوای تتلیتی‌ها و تودلی‌ها

۲۲ شهریور ۱۳۹۵
شیما شهرابی
خواندن در ۵ دقیقه
افزایش فشار بر خوانندگان زیر زمینی و دعوای تتلیتی‌ها و تودلی‌ها