مانا نیستانی٬ کاریکاتوریست ساکن پاریس که برخی از کاریکاتورهایش در نشریهی شارلی ابدو منتشر شده٬ با قربانیان حمله به دفتر این نشریه از «دور و نزدیک» آشنا بوده است. در این حمله که صبح چهارشنبه٬ هفتم ژانویه صورت گرفت ۴ کاریکاتوریست کشته شدند. به این بهانه گفتوگویی داشتیم با این کاریکاتوریست تا بیشتر از «شارلی ابدو» و ذهنیت تحریریهی آن مطلع شویم. این نشریه بارها با تهدید روبهرو شده و در سال ۲۰۱۱ نیز هدف حملهای قرار گرفت که باعث آتشسوزی در ساختمان آن شد. چه عاملی باعث شده که این نشریه با وجود تمام خطرهایی که با آن روبهرو شده٬ باز هم کاریکاتور یا کارتونهایی را در ضدیت با اسلام منتشر کند؟ چرا تندروهای اسلامگرا به کاریکاتور یا کارتونهای ضد اسلامی واکنشهای شدیدی نشان میدهند؟ و سوال آخر آنکه٬ مانا نیستانی چطور به چنین کاریکاتورهایی مینگرد؟
آنچه میخوانید٬ متن کامل این گفتوگوست:
شما مدتی با نشریهی «شارلی ابدو» همکاری و با کاریکاتوریستهای این نشریه آشنایی داشتید. این هفتهنامه عموما کاریکاتور یا کارتونهایی در ضدیت با مذهبهای مختلف منتشر کرده٬ برخورد همکاران شارلی ابدو با تهدیدها و حوادثی که پیشتر با آن مواجه شدهاند٬ چطور و با چه ذهنیتیست؟
اوایل ورودم به فرانسه٬ زمانیکه مهمان شهرداری پاریس بودم٬ آنها من را به دفتر این نشریه بردند و با تعدادی از اعضای تحریریه ملاقات داشتم. اگرچه به خاطر تفاوت سبک کار و نگاهمان نتوانستیم که برای مدت طولانی همکاری داشته باشیم اما تعدادی از کارهای من را در مجلهشان چاپ کردند.
کارتونیستهای کشتهشده در این حمله را از دور و نزدیک میشناختم. شارب کسی بود که دو سال پیش در جشن "اومانیته" با او میزگرد مشترکی داشتم. موضوع این میزگرد کارتون و آزادی بیان بود. او که انسان فرهیخته و قابل احترامی بود٬ دربارهی آزادی بیان نظری کاملا روشن و مشخص داشت و از حرف خود کوتاه نمیآمد. پیشتر که دفتر این نشریه مورد حمله قرار گرفت حرف دستاندرکارانش این بود که ما با همه از جمله مسیح هم شوخی میکنیم. ما ضد مذهب هستیم و حق ماست که در کشور فرانسه در ضدیت با مذهب هر طور که بخواهیم حرف بزنیم. این نشریه در واقع همین رویه را نیز دنبال میکرد. چند روز پیش به مناسبت کریسمس و سال نوی میلادی شوخی بسیار تندی با مسیح و مریم کرده بود. ضدیت با مذهب روند همیشگی و ثابت شارلی ابدو بود.
همانطور که اشاره کردید٬ پیش از این نیز این نشریه مورد حمله قرار گرفته بود. در برخوردهایی که با کاریکاتوریستها و تحریریهی این نشریه داشتید٬ با توجه به گسترش بنیادگرایی اسلامی آیا هیچ وقت این موضوع بیان شد که در حوزههای اسلامی وارد نشوند؟ خصوصا که تهدیدها و حملات قبلی نیز از سوی اسلامگرایان تندرو صورت گرفته بود.
اتفاقا در همان جلسهای که از آن صحبت کردم٬ آقای شارب میگفت که ما به هیچوجه از باور و اعتقادی که داریم٬ عقب نخواهیم نشست. چرا آنچه را که به آن باور داریم٬ میتوانیم و باید بیان کنیم به دلیل ناراحت شدن یا رنجیدن گروهی خاص ترک کنیم و به آن نپردازیم؟ او به هیچوجه زیر بار این قضیه نمیرفت و متوجه نمیشد که چرا اجازهی شوخی کردن با دیگر مذاهب را دارد اما نباید به یک مذهب خاص نزدیک شود یا دربارهی آنها چیزی بگوید. شارب میگفت که این وظیفهی ماست که باورهایمان را بیان کنیم و حتما باید این کار را انجام دهیم.
شارب به نکتهی جالب دیگری هم اشاره کرد؛ این حرف او هیچوقت از یادم نمیرود. او گفت که در همان سال تقریبا ۱۲ شکایت قضایی از این نشریه شده بود که یازده مورد آن مربوط به گروه های مسیحی و تنها یکی از آنها به گروههای اسلامی تعلق داشت. شارب نتیجهگیری کرده بود که این مساله نشاندهندهی آن نیست که منتقدان ما بیشتر مسیحیان هستند٬ بلکه نمایانگر آن است که مسلمانان عادت ندارند که اعتراضهای خود را از راههای قانونی پیگیری کنند. بلکه ترجیح میدهند که به خیابانها آمده و بمب منفجر کنند یا واکنشهای شدیدی نشان دهند.
البته این نشریه تنها در ضدیت با مذهب خلاصه نمیشود.
این نشریه همه را میرنجاند. نه تنها تمام گروههای مذهبی را بلکه دربارهی سیاستمداران نیز همینگونه است. شکل طنزی که این نشریه استفاده میکند٬ طنزی پاستوریزه٬ مودب٬ اخلاقی و ملاحظهکار نیست. بسیار تند و با استفاده از انواع و اقسام شوخطبعی٬ هجو و هر آنچه در دست داشت٬ حرف خود را بیان میکند. روش و منش این نشریه چنین است.
اما خبر حمله به این نشریه٬ غیرمنتظره نبود. پیشتر هم اتفاق افتاده بود.
درست است که با توجه به حملههای قبلی و بارها تهدید٬ این حمله غیرمنتظره نبود اما با اینحال شوکآور بود. خبر کشته شدن ۴ کاریکاتوریست که به این شکل سلاخی شدند٬ خیلی من را تکان داد و تا چند لحظه کامل بیحس بودم و باور نمیکردم که دیگر این آدمها بین ما نیستند. فقط همین را میتوانم بگویم که خیلی ناراحت و متاسفم.
به نظرتان چرا در نسبت با کارتون و کاریکاتور تا این اندازه حساسیت وجود دارد؟ شاید هزاران مقاله و تحلیل گفته و نوشته شود که مذهب را به شکل کامل زیر سوال ببرد اما چنین واکنشهایی به دنبال نداشته باشد.
من هم هنوز به نتیجهی قطعی نرسیدهام که آیا به این دلیل است که تصویر راحتتر ارتباط برقرار میکند یا به خاطر زبان تند و تیزتر٬ ظریف تر و سریعتری که کاریکاتور و کارتون دارد٬ مورد چنین حساسیتیست. کاریکاتور و کارتون در زمانی بسیار کوتاه پیغام بسیار تندی را به مخاطب میدهد. آیا این خاصیتها بهانهی بهتری برای واکنش افراطگرایان است؟ اضافه بر این٬ ممکن است که هزار و یک مسالهی پشتپردهی دیگر وجود داشته باشد که ما از آن بیخبر هستیم. این مسایل سیاسی و پر از جزییات و زوایای پیشبینی نشده است که باید مورد تحقیق قرار بگیرد. در خیلی از خیابانهای پاریس سربازان مسلح و مسلسل به دست حضور دارند٬ دفتر نشریه شارلی ابدو نیز دو پلیس محافظ داشت٬ از آنجایی که بارها هم مورد تهدید قرار گرفته٬ در نتیجه هدف مشخصی برای تروریستها بوده٬ باید پرسید چطور همچنان دولت فرانسه از تامین امنیت همچین نشریهای عاجز است که تروریستها در روز روشن و بدون مزاحمت به دفتر این نشریه وارد شدند٬ کار خود را انجام دادند و در نهایت گریختند. ترورهای اینچنینی سابقهی طولانی در فرانسه دارد. اعضای پکک بیشتر از یک سال پیش در دفترشان به سادگی کشته شدند. چطور ممکن است که چنین اتفاقاتی رخ دهد و از دید مقامها و نیروهای امنیتی فرانسه خارج شده و به آسانی انجام پذیرد؟
آنچه در ظاهر به نظر میرسد٬ این است که حملهی امروز به شارلی ابدو بهانهجویی نیروهای افراطی احیانا اسلامگراست اما اینکه آنها بازیچهی دست چه کسانی هستند را نمیدانیم.
نظر خود شما دربارهی کارتون یا کاریکاتورهایی که مذهب و اسلام را زیر سوال میبرد٬ چیست؟
شاید خود من چنین طرحهایی را نکشم. هرکسی برای خود پرنسیپ و ضوابطی در کار دارد که احساس میکند با دنبال کردن خط خود میتواند تاثیر بیشتر و بهتری بر جامعه بگذارد. شاید من برای خودم چنین کاری را دوست نداشته باشم و احساس کنم که مخاطبی که من دارم و خیلی از آنها هم مذهبی هستند٬ با حملهی تند و با تمسخر مذهب٬ جذب نشود و تحت تاثیر قرار نگیرد؛ در نتیجه راه دیگری را برای تاثیرگذاری انتخاب کنم. ممکن است راه شارلی ابدو با راه انتخابی من٬ متفاوت باشد اما توفیری در اینکه نشریهی شارلی ابدو باید وجود داشته باشد٬ ندارد.
این نشریه باید اجازه داشته باشد هرچه میخواهد منتشر کند و هیچکس حق ندارد که تهدیدگر و مانع آزادی بیان آن باشد. وقتی از آزادی بیان صحبت میکنم٬ منظور آزادی تمسخر و توهین هم هست. جان آدمها مطلقا شوخی ندارد. در نتیجه اگر بزرگترین توهین دنیا نیز از سوی یک کارتونیست صورت گیرد٬ کسی حق ندارد که با گلوله جان او را مورد هدف قرار دهد. باید بپذیریم که همه باید زنده باشند و به جان یکدیگر احترام بگذارند٬ همه حق حیات داشته باشند و کسی به عنوان اعتراض جان دیگری را نگیرد. این توهین یا تمسخرها اگر به حدی باشد که پیگیری قضایی بخواهد٬ اعتراضها باید تنها از طریق قانون و دادگاه صورت گیرد. یعنی اگر قاعدهای و قانونی شکسته شده٬ تنها باید از طریق قانونی دنبال شود و نه تروریستی.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر