صدایش حزن عجییبی دارد، وسط حرفهایش چند بار بغضش میترکد و و با ته لهجه کرمانشاهی میگوید: «پسر گلم را زیر خاک کردند.» تازه از مراسم ختم پسرش برگشته و ترجیع بند تمام حرفهایش این جمله است: «به خدا قسم به قرآن قسم پسر من هیچ گناهی نکرده بود.» این ها را مادر شهرام امیری میگوید، مادری که این روزها بارها با رسانهها حرف زده و بارها تاکید کرده که جمهوری اسلامی چیز زیادی درباره پرونده پسرش به آنها نگفته است.
شهرام امیری سال 88 برای انجام مراسم حج راهی عربستان سعودی شد اما یکباره ارتباط او با خانوادهاش قطع شد، مرضیه امیری میگوید: «کلی پیگیری کردیم اول که به ما جوابی نمیدادند، بعد گفتند در مراسم حج گم شده، بروید دم سفارت عربستان و تظاهرات کنید و بگویید پسرمان در حج گم شده، بگویید بچه ما را پس بدهید، ما هم رفتیم دم سفارت عربستان همینها را گفتیم بعد به وزارت امورخارجه و سازمان حج و زیارت رفتیم . مسئول سازمان حج به ما توضیح داد که در مراسم حج بوده و یک روز گم شده اما دو سه ماه بعد گفتند پسر شما در امریکاست.»
رسانهها خبر ناپدیدی شدن شهرام امیری در مراسم حج را منتشر کرده بودند که یکباره ویدئوهایی از امیری در آمریکا منتشر شد . مادرش میگوید: « ماهر چه ما شنیدیم از جمهوری اسلامی شنیدیم نه از پسرم شنیدم نه از کس دیگری هیچ چیز نشنیدیم. شهرام اصلا از خارج با خانه تماس نگرفت.» پیشتر پدر شهرام امیری در گفت و گو با سحام نیوز از فشارهای نهادهای امنیتی برخانواده شهرام برای بازگرداندن او به ایران خبر داده بودند اما مادر شهرام امیری این موضوع را تکذیب میکند و به «ایران وایر» میگوید: «نه چنین چیزی نبوده اگر هم چنین چیزی گفته شده اشتباه گفته شده. چون ما هیچ اذیتی نشدیم» البته او یکباره حرفش را نصفه و نیمه رها میکند و میگوید: «ما از زن و بچهاش خبر نداشتیم آنها تهران بودند و ما کرمانشاه اما ما اذیت نشدیم.» او تاکید میکند که شهرام امیری بدون هیچ اجبار و فشاری، با تمایل قلبی خودش به ایران برگشته: «پسرم اصلا با ما تماس نمیگرفت و به دلخواه خودش برگشت. خودش از آنجا با وزارت اطلاعات تماس گرفته بود و گفته بود من کار خلافی نکردهام واقعا هم کاری نکرده بود. آنها هم در جواب گفته بودند برگرد ما به تو امان میدهیم و میدانیم تو کار خلافی نکردی. پسر من هم برگشت . استقبال در فرودگاه هم به خاطر همین امانی بود که وعدهاش را داده بودند.»
به گفته مادر شهرام امیری، خانواده او از طریق وزارت امورخارجه مطلع شدهاند که شهرام امیری به ایران برمیگردد: «از طرف وزارت امورخارجه با ما تماس گرفتند و گفتند پسرتان امروز برمیگردد و برای استقبال به فرودگاه بیایید.» شهرام امیری مدتی بعد از حضور در ایران آزاد بوده اما یکباره دستگیر میشود و به مکان نامعلومی منتقل میشود و خانوادهاش را گاه گاهی برای ملاقات به آن مکان میبردند. پدر شهرام امیری آبان ماه سال گذشته در گفت وگو با بی بی سی اطلاع داد که حدود یکسال است ملاقاتهای خانواده شهرام امیری قطع شده است. مرضیه امیری میگوید:« بعد از این که پدر شهرام با بی بی سی و من و تو و... مصاحبه کرد و گفت پسرم ناپدید شده و یکسال است ملاقات نداشتیم زنگ زدند و گفتند برای ملاقات بیایید، رفتیم تهران برای ملاقات، ملاقات انجام شد اما پدر شهرام را همان روز بازداشت کردند و چهل و پنج روز در زندان بودند به او گفته بودند برای چه با رسانههای خارجی صحبت کردهای .»
آنها علت دستگیری پدر شهرام را متوجه شده اند اما به گفته مرضیه امیری هیچوقت درباره علت دستگیری پسرشان اطلاع درستی به آنها داده نشده: «هیچ وقت به ما نگفتند جرم پسرما چه بوده، هربار سوال کردیم گفتند ایشان مهمان ما هستند و ما از ایشان مراقبت میکنیم. هیچ حکمی هم برای پسر من صادر نشد. من در اینترنت خواندم که ده سال زندان برایش دادهاند ، گفتم شما که میگویید مهمان است، پس این حکم چیست؟ در جوابم گفتند نه چنین حکمی صحت ندارد. حالا میگویند پسر من جاسوس بوده. خب اگر پسر من واقعا جاسوس بود باید قبل از اینکه اعدامش کنند، موضوع را رسانهای می کردند و میگفتند اینجرمش این است و ما داریم به این جرم محاکمهش میکنیم و حکمش هم اعدام است چرا دزدکی اعدامش کردند؟ چرا ما وقتی می پرسیدیم جرمش چیست؟ می گفتند: هیچی نگویید، اصلا پسر شما زندانی نیست. الان یکدفعه جاسوس شد.»
او یکباره سراغ حرفهای پسرش میرود و میگوید: «به خدا خودش چندین بار در ملاقاتها به ما گفت که من به اینها میگویم من به نفع ایران صحبت کردم و هیچ ضرری به کشور نزدم اما اینها حرفهای من را برعکس میکنند و از من میخواهند پای آن برگهها را انگشت بزنم. مثلا او میگفته من با اختیار خودم برگشتم اما انها توی برگهها مینوشتند که به اجبار پسرم را برگرداندهاند بالاییها هم فکر کردهاند لابد اینها راست میگویند و پای اعدام پسر من را مهر زدند.»
او هنوز حرفها و جملات پسرش را در آخرین ملاقات فراموش نکرده، لحظهای که او را در آغوش گرفته، بوسیده و خداحافظی کرده: «من خودم را ازشدت ناراحتی به در و دیوار میکوباندم او فقط مرا گرفته بود و میگفت: خوشحال باش که من از این اسارت راحت میشوم. جا و غذایم بد نیست اما تنهایی بیچارهام کرده.»
مرضیه امیری تاکید میکند که شهرام در تمام این سالها در انفرادی و تنهایی به سر میبرده : «بچه من از تنهایی خسته شده بود و بی گناه بود توی همین آخرین ملاقات هم دوباره گفت که من هر کاری کردم به نفع ایران بوده اما قاضی اصلا من را محاکمه نکرد. تندروها ما را به خاک سیاه نشاندند. من نه از جمهوری اسلامی ناراحتم نه از رهبرم اما این تندروها پسر من را خواباندند سینه قبرستان. همانهایی که حرفهایش را عوض میکردند و امضا میگرفتند. شهرام من با پای خودش آمد اگر کاری کرده بود خب عقل که داشت برنمیگشت اما با پای خودش امد و گردنش را هم خم نکرد و تا آخرین لحظه گفت: من هیچ ضرری به ایران نزدم.» .
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر