کشتار وحشیانه مردم در سوریه با شدت هرچه تمامتر ادامه دارد و کشورهای غربی به فکر حرکت بعدی خود برای رویارویی با این بحران هستند. «ایرانوایر» در این مورد با دونفر از کارشناسان منطقهای که ایران و سوریه را بهخوبی میشناسند و رویدادهای هر دو کشور را از نزدیک دنبال میکنند، به گفت و گو نشسته است. دکتر «نادر هاشمی» و «دنی پوستل» که هر دو از اعضای برجسته مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه «دنور» در ایالت «کلرادو»ی امریکا هستند، به تازگی کتاب خود با عنوان «معمای سوریه» (چاپ انتشارات مؤسسه فنآوری ماساچوست، 2013) را منتشر کردهاند. این کتاب چکیدهای از مقالههای پژوهشگران و کارشناسان برجسته در زمینه چگونگی حل این مناقشه پیچیده است. در این گفتوگو که با تبادل پست الکترونیک انجام شده، هاشمی و پوستل افزون بر پرداختن به تاثیرات منطقهای درگیری در سوریه، به بررسی این مساله میپردازند که چگونه یک جنبش اعتراضی غیرفرقهای در این کشور، به یک جنگ فرقهای داخلی تمام عیار با 100 هزار کشته تبدیل شد؛ آماری که هر روز بر تعداد آن افزوده میشود. آنها همچنین به بررسی موضوع نقش ایران در شرایط به شدت پیچیده کنونی سوریه پرداختهاند و اینکه آیا گنجاندن ایران در هر فرآیند بالقوه دیپلماتیک، بیشتر از آن که مفید باشد، مضر خواهد بود یا نه.
درست است که هیچ یک از قیامهای مردمی در جهان عرب، از زمان آغاز آن در ژانویه 2011 تاکنون، مسالمتآمیز و بدون خونریزی نبوده اما پرسش اینجاست که چرا باتلاق سوریه در مقایسه با سایر اعتراضهای مشابه، خونینترین، طولانیترین و ویرانگرترین قیام مردمی در یک کشورعربی بوده است؟ آیا میتوان رویارویی رقبای پرقدرتتر در پشت صحنه رخدادهای سوریه را دلیل اصلی این موضوع دانست؟
بله، ابعاد منطقهای این درگیری به خودی خود دلیل طولانی شدن جنگ در سوریه را توضیح میدهد. این درگیری به میدان نبرد بزرگتری میان ایران و متحدان آن از یک سو، و عربستان سعودی و متحدان این کشور از سوی دیگر تبدیل شده است.
در مقایسه با سایرانقلابهای «بهارعربی»، خونریزی و خشونت به مراتب بیشتری را در سوریه شاهد هستیم که عمدهترین دلیل آن، وحشیگری بیرحمانه رژیم اسد در سرکوب مخالفان خود است. نوع رفتار رژیمهای خودکامه در منطقه خاورمیانه متفاوت از یکدیگر است و در این میان، سوریهِ تحتِ حاکمیتِ اسد در آخرین حد طیف سرکوب معترضان قرار دارد.شاید بتوان گفت که تنها عراق تحتِ حاکمیتِ صدام حسین سابقه بدتری در این زمینه داشت. وقتی به ماهیت این رژیم فکر میکنیم، ناخودآگاه توصیف مرحوم «اقبال احمد» از مفهوم «دولت نئوفاشیست» به ذهنمان میرسد.
واکنش اسد به اعتراضهای عموما مسالمتآمیز مردم در طول شش تا هشت ماه اول شورشها در سوریه با آنچنان خشونتی همراه بود که نهادهایی مانند سازمان عفو بینالملل، دیدهبان حقوق بشر و کمیسیون ویژه تحقیق سازمان ملل متحد این اقدام دولت سوریه را جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت توصیف کردهاند. در این میان، برخورد مغرضانه رژیم حاکم بر سوریه با هویت فرقهای نیز در ادامهدار شدن درگیریها و خونینتر شدن آن مؤثر بوده است.
جدا از ابعاد منطقهای این جنگ، ابعاد جغرافیای سیاسی (ژئوپولیتیکی) مهم دیگری نیز در این میان مطرح است. اما به نظرمن، مهمترین مساله در درگیریهای سوریه، بعد داخلی آن است به شکلی که نباید بدون اشاره به ریشههای داخلی این درگیری، به بحث جدی در مورد سوریه پرداخت.
به نظر شما اوباما با بمباران محدود سوریه ممکن است به چه هدفی برسد؟ فکر نمیکنید که این استراتژی بیشتر از آن که نشاندهنده نگرانی واقعی رییس جمهور آمریکا در زمینه نقض حقوق بشر در سوریه باشد، برای احیای «اعتبار آمریکا» و نمایش قدرت بازدارندگی نیروهای نظامی این کشور در منطقه است؟
- سیاست جدید اوباما درحمله هوایی یا موشکی محدود به سوریه، بیشتر به خاطر حفظ آبروی خود اوست تا نجات جان انسانها. ضمن آن که این اقدام به جای تضعیف اسد، احتمالا او را در انجام اقدامات خود جسورتر خواهد کرد. به همین دلیل است که خود من مخالف چنین حملهای هستم. پایان دادن به درد و رنج جانکاه انسانها درسوریه باید در اولویت اقدامات جامعه جهانی باشد و این مهم تنها زمانی محقق میشود که مسوول ایجاد این درد و رنج را سرجایش نشاند.
جدا از متوقف کردن ماشین کشتار اسد، برای پایان دادن به درگیریهای جاری در سوریه باید به دنبال پیدا کردن یک راه حل سیاسی مناسب بود که مردم سوریه بتوانند – پس از 43 سال حکومت بیرحمانه یک خانواده بر کشورشان – آزادانه برای آینده خود تصمیم بگیرند. راه حل سیاسی مورد نظر، افزون بر تضمین حفاظت از حقوق اقلیتها، باید دربرگیرنده طرحی برای بازسازی سوریه پس از جنگ و آشتی ملی باشد. به نظر ما طرح مورد توافق در کنفرانس ژنو (که از سوی گروه اقدام سوریه شامل پنج عضو دایمی شورای امنیت و برخی کشورهای همسایه سوریه در سیام ژوئن 2012 برگزار شد)، نقطه شروع خوبی است.
ایران به طور مشخص چه نقشی در درگیریهای سوریه ایفا میکند و اصلیترین انگیزههای جمهوری اسلامی در اتخاذ سیاستهای خود در قبال سوریه کدام هستند؟
- ایران در این درگیریها دخالت گستردهای دارد. رهبری جمهوری اسلامی با حمایت از رژیمی که (به گفته سازمان ملل متحد و سازمان عفو بینالملل) مرتکب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت بر ضد مردم کشورش شده، از اعتبار اخلاقی بسیار ناچیزی برخوردار است. مسلما میتوان جمهوری اسلامی را بزرگترین حامی اسد در میان کشورهای جهان دانست. ما از چند و چون دخالت ایران در رخدادهای سوریه چیز زیادی نمیدانیم چرا که هم ایران و هم سوریه، هر دو جوامع بستهای هستند که اطلاعات موثق زیادی در مورد آنها وجود ندارد. اما در ماه فوریه سال جاری، «مهدی طائب»، یکی از روحانیان برجسته در ایران با بیان این که «سوریه سی و پنجمین استان [ایران] و استانی استراتژیک برای ما محسوب میشود» از عمق و وسعت روابط جمهوری اسلامی با رژیم اسد پرده برداشت. این نظر دقیقا بازتاب دهنده سمت و سوی سیاست گذاریهای همراستا با امنیت ملی ایران بوده و از سوی دفتر مقام معظم رهبری و بسیاری از جناحهای تندرو پشتیبانی و حمایت میشود.
با این حال، روشن است که روحانی و وزیر امور خارجه او، محمد جواد ظریف در تلاش برای ترسیم مسیری متفاوت و یافتن راه حلی دیپلماتیک برای پایان دادن به این مناقشه و بازتاب دیدگاههای اصلاحطلبان و مصلحتگرایان نزدیک به اردوگاه رفسنجانی هستند. حالا اینکه آنها تا چه حد موفق خواهند شد را باید منتظر بود و دید. خود من درباره موفقیت این تلاشها تردید دارم چون وقتی حرف مسایل مرتبط با امنیت ملی به میان میآید این خامنهای است که حرف آخر را میزند و رها کردن اسد بدون گرفتن امتیازی در ازای آن، در راستای منافع جمهوری اسلامی نیست.
به نظر شما رهبری ایران تا چه حد بر بشار اسد نفوذ دارد؟ آیا درباره نفوذ ایران بر روسیه از سوی برخی از تحلیلگران غربی اغراق شده است؟
- واقعهای که در روز نهم ژانویه 2009 (20 دی 1391) اتفاق افتاد پاسخ روشنی به این سوال است. در این روز تعداد 48 ایرانی که از سوی ارتش آزاد سوریه به گروگان گرفته شده بودند و به باور گروگانگیران، از اعضای سپاه پاسداران انقلاب ایران بودند، با دوهزار و130 فعال و مبارز مخالف دولت سوریه مبادله شدند. چرا باید رژیم اسد به چنین معامله نابرابری درباره تبادل زندانیان تن دهد و اصولا چرا نباید خواستار بازپسگیری سربازان خود به جای اتباع ایرانی باشد؟ تنها پاسخ قابل قبول این است که جمهوری اسلامی خواهان بازپسگیری نیروهای خود بود و وجود روابط بسیار نزدیک میان دو رژیم و دامنه نفوذ ایران در سوریه، زمینههای تسهیل مبادله گروگانها را فراهم کرد. مخالفان رژیم سوریه از این واقعیت که اسد با تبادل تنها 48 اسیر ایرانی در برابر دوهزار و130 اسیر سوری مجبور به پرداخت بهای سنگینی در قبال اذهان عمومی شد، برای صدمه زدن به مشروعیت رژیم اسد نهایت استفاده را کردند. این اتفاق، نفوذ تهران بر دمشق را به نحوی آشکار بیان میکند.
کوتاه سخن این که، هر چه درگیریها در سوریه طولانیتر شود و هرچه رژیم اسد بیشتر منزوی شده و تحت فشار مضاعف بینالمللی قرار گیرد، بشار اسد بیش از پیش به حمایت نزدیکترین دوستان و متحدان مورد اعتماد خود متکی خواهد شد و جمهوری اسلامی به عنوان بزرگترین حامی رژیم اسد در صدراین لیست قرار دارد.
به نظر شما آیا لفاظیهای فرقهای در سوریه به یک پیشگویی خودسازنده تبدیل شده و اگر چنین است، پیامدهای منطقهای آن چه بوده و مقصر اصلی در زمینه شکلگیری چنین لفاظیهایی کیست؟
- شورش سوریه در ابتدای شکلگیری قطعا غیرفرقهای بود. مخالفان سوریه تاکید داشتند که چشماندازشان از سوریه پس از اسد، جامعهای مبتنی بر شهروندی برابر و حفاظت از حقوق اقلیتهاست. این شعار هنوز هم موضع رسمی ائتلاف ملی سوریه است. رژیم اسد که حاکمیت و اقتدار خود را در معرض یک چالش جدی میدید، شروع به ترویج فرقه گرایی کرد. اسد برای ایفای این نقش، همزمان در نقش آتشافروز و آتشنشان ظاهر شد. حضور «جبهه نصرت» و سایر گروههای تندروی سلفی در سوریه، به دستاویزی تبلیغاتی برای رژیم اسد تبدیل شده، تبلیغاتی که از سوی جمهوری اسلامی و حزبالله تکرار میشود. با این حال، عربستان سعودی به دلیل دامن زدن به نفرت فرقهای در سراسر منطقه، قطعا شایسته سرزنش است. عربستان مرکز ایدئولوژیک متعصبترین و سختگیرانهترین تفسیرها از اسلام سنی است و کشوری است که در آن مخالفت با تشیع شکلی هنری به خود گرفته است. البته ممکن است در این زمینه کمی زیادهگویی کرده باشم اما موضوع اینجاست که تا زمانی که عربستان سعودی از این سیاست خود دست برندارد، این مشکل به آلوده کردن حوزه سیاست در کل جهان اسلام ادامه خواهد داد.
درتلاش برای پیدا کردن یک راه حل دیپلماتیک منطقهای، آیا ایالات متحده باید نام ایران را هم در فهرست مذاکرات چند جانبه، در کنار سایر بازیگران منطقه مانند ترکیه و عربستان سعودی بگنجاند؟
- بله، بخشی از الزام گفته شده به این دلیل است که دستیابی به هر راهحل طولانی مدت برای بحران سوریه نیازمند حضور رهبرانی است که بتوانند نقش حمایتی خود را در منطقه به خوبی ایفا کنند. گمانهزنیها و امیدواریهایی مطرح است که شاید مذاکرات میان ایران و ایالات متحده بر سر سوریه به کاهش تضاد و تنش میان ایران و غرب بیانجامد. همه اینها درمقطع کنونی تنها گمانهزنیهایی است که شکل میگیرد. با توجه به این که ایران و رژیم اسد معتقدند دست بالا را در این جنگ در اختیار دارند، خود من روی این موضوع حسابی باز نمی کنم. بسته به نتایج حاصل از تغییر سیاست جدید اوباما در قبال سوریه، فرصتهای جدیدی ممکن است ایجاد شود.
با توجه به این که نمایندگان مجلس بریتانیا با شرکت نیروهای نظامی انگلیس در هرگونه حمله ائتلافی دیگر به رهبری امریکا علیه سوریه مخالفت کردهاند، به نظر شما بازی پایانی آمریکا در برابر رژیم اسد چگونه خواهد بود؟ آیا همانگونه که برخی مفسران میگویند، ایالات متحده واقعا در زمینه تغییر رژیم سوریه عجولانه تصمیم گرفته است؟
- این گفته که ایالات متحده در زمینه سرنگونی رژیم اسد تصمیم عجولانهای گرفته واقعا خندهداراست و با واقعیت موجود همخوانی ندارد. در دو سال و نیم گذشته که نیروهای اسد مشغول قصابی هزاران غیرنظامی و ارتکاب جنایت علیه بشریت بودند و تعداد کشتهشدگان پیوسته درحال افزایش بود به حدی که هماکنون به بیش از 100 هزار کشته رسیده است، دولت اوباما در عمل هیچ اقدام مؤثری انجام نداد. «دکستر فیلکینز»، خبرنگار کهنهکار آمریکایی در روایت پیچیده خود از پشت صحنه درگیریها در مورد سیاست اوباما در قبال سوریه که در ماه می منتشر شد، فاش میکند که چگونه دو اردوگاه مستقر در درون تیم سیاست خارجی اوباما – واقع گرایان محتاط و مداخلهگرایان لیبرال – چگونه علیه هم موضعگیری میکنند؛ جدالهایی که نتیجه آن دو سال و نیم انفعال آمریکا در مورد سوریه بود. وجود این دو جبهه در واقع بیانگر طرز فکر دوگانه خود اوباما است و اصولا به همین دلیل رییس جمهوری آمریکا آنها را کماکان در دولت خود حفظ کرده است. اوباما مدتها میان مداخله بشردوستانه ]استفاده از نیروی نظامی برای پایان دادن به نقض حقوق بشر[ مورد نظر «سامانتا پاور» (نماینده ایالات متحده در سازمان ملل متحد که کتابش با عنوان «مشکل جهنمی: آمریکا و عصر نسلکشی» به شدت اوباما را تحت تاثیر قرار داد) و رئالیسم میانه مورد علاقه «چاک هیگل» (وزیر دفاع ایالات متحده که انتخابش برای نومحافظهکاران و بیشتر نخبگان آمریکایی نامیمون بود) گیر کرده بود.
استفاده آشکار از سلاحهای شیمیایی در ماه اوت سال جاری به تغییر سیاست اوباما در قبال سوریه منجر شد.(این مساله جای بحث زیادی دارد که چرا باید این اتفاق میافتاد تا آمریکا متوجه گذشتن رژیم اسد از «خط قرمز» در سوریه شود که البته اینجا مجال پرداختن به آن نیست). از هرزاویه به سیاست کنونی اوباما – که بسته به معادلههای به شدت سیال جغرافیای سیاسی، هر روز دگرگون میشود – نگاه کنیم، به راحتی میتوان حدس زد که اوباما مشتاق آغاز جنگ یا منتظربهانهای برای حمله به سوریه بوده است. این را به مردم سوریه بگویید که مصرانه از جامعه بینالملل برای متوقف کردن ماشین کشتار اسد تقاضای کمک میکنند و ببینید نظر آنها دراین مورد چیست. ضد مداخلهگرایان که چنین بحثهایی را مطرح میکنند در قالبی گیر کردهاند که برای حد و اندازه بحران سوریه کوچک است. این مدل، مدل عراق است. جنگ عراق در واقع جنگی بود که دولت بوش و نومحافظه کاران برای راه اندازی آن از مدتها پیش نقشه داشتند و منتظربهانهای برای شروع آن بودند و استادانه دروغهایی را برای توجیه حمله به عراق از خود ساختند. شرایط امروز سوریه کاملا برعکس شرایط آن روزهای عراق است. با این حال، سایه عراق در بحث سوریه سنگینی میکند به شکلی که نه تنها در میان ضد مداخلهگرایان و چپگرایان، بلکه در میان جامعه بینالملل و شهروندان کشورهای غربی نیز مساله حمله به سوریه با شک و تردیدهای جدی همراه است. رای منفی پارلمان بریتانیا در زمینه همکاری نیروهای انگلیسی با ایالات متحده در حمله نظامی احتمالی به سوریه، ارایه دیدگاههای نمایندگان مخالف در کنگره آمریکا و همچنین نتیجه نظرسنجیهای عمومی از مردم آمریکا همگی گواهی بر این مدعا است.
کتاب شما با عنوان «معمای سوریه» به تازگی در ایالات متحده انتشار یافته و قرار است به زودی در انگلستان هم منتشر شود. لطفا کمی در مورد این کتاب و انگیزه خود از ویرایش این مجموعه مقالههای متنوع و گسترده توضیح دهید .
- از همان روزهای اول قیام مردم سوریه در بهار سال 2011 ما درباره سرکوب وحشتناک جنبش اعتراضی عمدتا مسالمت آمیز (آن روزها) از سوی رژیم اسد تحقیق کرده و گزارشهایی منتشر میکردیم. هنگامی که مرکز مطالعات خاورمیانه در پاییز سال گذشته میلادی در دانشگاه دنور تاسیس شد، اولین کاری که آماده انجام آن شدیم، برگزاری یک کنفرانس بزرگ بینالمللی در زمینه بحران سوریه بود. در این رابطه هرچه به دستمان میرسید را مطالعه میکردیم و تصمیم گرفتیم از پژوهشگران و کارشناسان برجسته (برای شرکت در کنفرانس) دعوت کنیم. ما نه تنها از کارشناسان مسایل سوریه (جاشوا لندیس و توماس پیرت) بلکه در زمینه جغرافیای سیاسی منطقه (محمد ایوب)، از فعالان جامعه مدنی سوریه (رفیف جوجاتی و رضوان زیاده)، فعالان حقوق بشر(کنت راث و ریچارد فالک) وسیاستگذاران (سفیر کریستوفر هیل و مایکل ایگناتیف) هم دعوت کردیم. برخی از مطالب این کتاب مباحثی است که در این کنفرانس مطرح شد اما خلاصه مقالههای دیگران را هم در بر میگیرد؛افرادی مانند مری کالدور، آنه ماری اسلاتر، ولی نصر، مارک لینچ ، چارلز گلس، افراجلبی، شادی حمید، استیفان زانز ، اصلی بالی و عزیز.
کتاب در جستوجوی یافتن پاسخی برای تنها یک پرسش است: «راه حل پایان دادن به کابوس جاری در سوریه چیست؟»
طیف گسترده ای از نظرات و موضعگیریها در میان نوشتههای نویسندگان مقالهها وجود دارد. برخی از نویسندگان موافق مداخله بشر دوستانه (حمله نظامی) در سوریه بوده( برخی مخالف اعمال زور هستند و برخی معتقد به مسلح کردن شورشیان سوریه)، برخی دیگر استدلالهایی در مخالفت با این طرح دارند؛ برخی مدافع اتخاذ یک استراتژی دیپلماتیک تهاجمیاند و برخی دیگربه دنبال یافتن مسیری غیرخشونتآمیز.این در حالی است که عدهای نیز در مورد کاری که باید انجام داد به شدت تردید دارند. به همین دلیل «معمای سوریه» را به عنوان نام کتاب برگزیدیم. تصویر انیمیشن پشت جلد این کتاب بیانگراعتقاد ما به این نکته است که پیچیدگی و ابهام در درگیریهای سوریه مشکلات بسیار زیاد و پیچیدهای را ایجاد کرده که هیچ پاسخ روشنی برای آن وجود ندارد. ما مقالههایی را که بیشترین تفکر، پژوهش و دقت در نگارش آنها به کار گرفته شده بود را انتخاب کرده و در این کتاب قرار دادیم. این تنها کتاب در نوع خود است؛ کتابی که به شکل مستقیم به بررسی سردرگمیهای اخلاقی و سیاسی درهسته مرکزی بحران سوریه میپردازد. این کتاب عمیقترین لایههای بحران سوریه را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد آنهم با استدلالهایی متضاد که از نظرما همگی بسیار ارزشمند هستند.
---------------------------------------------
نادر هاشمی مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه واستادیار روابط بینالملل در حوزه سیاست خاور میانه و جهان اسلام در دانشکده مطالعات بینالمللی «ژوزف کوربل» دانشگاه دنور است. او نویسنده کتاب «اسلام، سکولاریسم و لیبرال دموکراسی: رسیدن به یک تئوری دموکراتیک برای جوامع مسلمان» (انتشارات دانشگاه آکسفورد، 2009)، نویسنده همکار کتاب «خیزش دوباره مردم: جنبش سبز و مبارزه برای آینده ایران» (انتشارات ملویل هاوس،2011) و نویسنده همکار کتاب «معمای سوریه» ( انتشارات مؤسسه فنآوری ماساچوست، 2013) است.
دنی پوستل معاون مرکز مطالعات خاورمیانه دانشکده مطالعات بینالمللی «ژوزف کوربل» دانشگاه دنور و نویسنده کتاب «بررسی بحران مشروعیت در تهران: ایران و آینده لیبرالیسم (انتشارات پریکلی پارادایم، 2006) است. او همچنین نویسنده همکار کتاب «خیزش دوباره مردم: جنبش سبز و مبارزه برای آینده ایران» (انتشارات ملویل هاوس،2011) و نویسنده همکار کتاب «معمای سوریه» ( انتشارات مؤسسه فنآوری ماساچوست، 2013) است.
اسکندر صادقی بروجردی دانشجوی سال آخر دکترا در کالج «کویین»، دانشگاه آکسفورد است که موضوع پایان نامه خود را «تاریخ سیاسی و روشنفکری ایران مدرن» انتخاب کرده است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر