close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

پدرم همیشه می‌گفت دخترک من دنیا را فتح می‌کند

۲۰ شهریور ۱۳۹۲
فائقه اشکوری
خواندن در ۹ دقیقه
پدرم همیشه می‌گفت دخترک من دنیا را فتح می‌کند

شکموها بلغارستان را با سوسیس و پنیر سنتی‌، ورزش‌کارها با کشتی و وزنه برداری و بسیاری این کشور را با دختران زیبا و شکننده آن می‌شناسند. کم‌تر کسی را می‌توان چون «استانکا زلاتوا» پیدا کرد که همه این خصوصیات را یک‌جا در خود داشته باشد؛ دختر 30 ساله کشتی‌گیری که زیباست ولی شکننده نیست. ناخن‌هایش را بلند نمی‌کند و برخلاف بسیاری از زنان بلغاری، سیگار نمی‌کشد. در گزارش تلویزیونی، دست در دست مردم روستای خود با آهنگی بسیار شبیه «کردها»ی ایرانی می‌رقصد. روبه‌رویش که بنشینید، بفهمی نفهمی، می‌شود او را در مردم‌داری، نسخه دخترانه «پسر خاله» مجموعه عروسکی کلاه قرمزی دانست.

پدرم همیشه می‌گفت دخترک من دنیا را فتح می‌کند

استانکا درمسابقه‌های جهانی، برای کشور خود مدال درو می‌کند، بر چشم و در دل مردمش جا دارد، عاشق سنت‌هاست و اگر نام او را به فارسی هم در گوگل جست‌وجو کنید، می‌بینید که در رسانه‌های فارسی زبان هم غریبه نیست.

آخرین روز مرداد، درست پس از رقابت‌های کشتی آزاد نوجوانان جهان که از 26 تا 28 مرداد در سوفیا، برگزار شد -و تیم کشتی ایران با کسب مقام سوم به نیمه نهایی جهان راه یافت- با «استانکا زلاتوا» قرار می‌گذارم. پیش از این هم صاحب آن چشمان نافذ و چهارستون استوار را دیده بودم که از یاد نرفتنی است ولی با هم حرفی نزده بودیم. نمی‌دانستم کیست. از حسن تصادف‌های بلغار این است که اعضای تیم ملی هر رشته‌ای احتمال دارد در سالن کناری، در همان مجموعه ورزشی تمرین کند که شما برای سلامتی و اوقات فراغت ثبت نام کرده‌اید. وقتی اتفاقی دیدمش، خیس تمرین بود و حوله‌ای بر دوش، پابرهنه و بی خیال در میان طبقه‌ها راه می‌رفت.

اما در روز قرار، خانم تمام عیاری را از دور می‌بینم که ابراز علاقه رهگذران را بی‌تکلف و با لبخند پاسخ می‌دهد. «فیلیپ»، مترجم بلغاری که هم فارسی می‌داند و هم انگلیسی، ما را برای اولین بار هم‌کلام می‌کند. او سوم شدن تیم کشتی ایران را تبریک می‌گوید.

استانکا بلغاری را با لهجه‌ای تند و بم، جدی ولی معصومانه بر زبان می‌آورد. در ابتدای گزارشی ویدیویی که تلویزیون ملی بلغار در زمستان 2011  با نام «استانکای ما» تهیه کرده، می‌گوید که زندگی برایش به مفهوم مبارزه است، هرچند که دیگران در آن داستان دختر شاه پریان را ببینند.

اما استانکا زلاتوا کیست؟ می‌گوید:«یک آدم معمولی، اهل دهکده‌ای دور در بلغار که گذشته و ریشه‌اش را فراموش نکرده است.»

 و چرا از میان بسیاری از رشته‌های ورزشی که محبوب زنان است، کشتی را انتخاب کرده است؟ با لبخند می‌گوید:«رشته کشتی زنان تازه و دو دهه است که تاسیس شده. درهمه جای دنیا جوان و ناشناس است. این جا هم اوایل پدر و مادرم با انتخابم هیچ موافق نبودند. می‌گفتند زمخت و مردانه است. اولین مدال را که گرفتم، همه چیز درست شد. پس از آن، همیشه مرا تشویق کرده‌اند.»

از قول پدرش در همین گزارش ویدیویی می‌گوید:«پدرم همیشه می‌گفت دخترک چشم آبی من دنیا را فتح می‌کند.»

استانکا زلاتوا پس از تمرین در ورزش‌های مختلف، در انتها سر از کشتی درآورد:« تا کلاس هشتم در مدرسه ورزش درس خواندم. رشته هنرهای رزمی پنج‌گانه را انتخاب کرده بودم که شامل ترکیبی از شنا، سواری، تیراندازی، شمشیربازی و شیوه‌های فرار است. مدرسه‌های ما فقیرند و امکانات زیادی نداریم. یک روز مربی‌ از من پرسید نمی‌خواهی کشتی‌گیر شوی؟ آن زمان 15 ساله بودم و حتا نمی‌دانستم چنین رشته‌ای وجود دارد.»

این کشتی‌گیر بلغاری برنده دو مدال المپیک، پنج مدال جهانی وپنج مدال اروپایی است. دو سال پیاپی هم در سال‌های 2006 و 2007 به عنوان بهترین کشتی گیر زن در جهان شناخته شده است. وی در المپیک لندن با دریافت نقره در جایگاه دوم جهان ایستاد. مدال‌های پرشمار زیر 20سالگی خود را حساب نمی‌کند و می‌گوید پیروزی‌هایش را مدیون مربی‌هایش است؛ دو تن از برجسته‌ترین آن‌ها «دیمیتر دیمیتروف» که درگذشته است و پس از آن، «سیمیون اشتروف» که هنوز مربی اوست. نام‌های بزرگ دیگری در تاریخ کشتی بلغارهست که می‌گوید به گرد پای آن‌ها هم نمی‌رسد و برای او باعث افتخار است که در کنار این بزرگان بایستد.

پدرم همیشه می‌گفت دخترک من دنیا را فتح می‌کند

استانکا از بلندپروازی‌هایش می‌گوید؛ از این که می‌خواست رشته‌ای را ادامه دهد، در آن افتخار کسب کند و به بلندترین قله‌های آن دست یابد. اما همان ابتدا اعلام می‌کند که با این همه، بزرگ‌ترین چالش او پیشرفت و کسب افتخار نبوده است، بلکه می‌خواسته در زندگی به چیزهای زیادی برسد و هم‌چنان انسان باقی بماند. تاکید می‌کند:«اول شدن سخت است، اول ماندن سخت تر. هنگامی‌که بالای سکو می‌روم به یاد می‌آورم که پایین آمدنی در کار است.»

دو دهه پس از فروپاشی رژیم کمونیستی، بلغارستان هنوز روند و سنت تربیت ورزش‌کار حرفه‌ای را کم و بیش حفظ کرده است. هراز چند گاه، گروهی بلغاری در مسابقه‌های بین المللی شنای موزون، استاندارد بهتری به جا می‌گذارند؛ زنی رکورد جهانی پرش ارتفاع را چند سانت بالا می برد و مردی در لیگ فوتبال حرفه ای اروپا، تماشاچیان بین المللی را وادار می‌کند روی نقشه به دنبال کشور«بلگاریا» بگردند.

 استانکا در میان اسطوره‌های مدال آور سرزمینش جزو 10 ورزش‌کار برتر بلغاری است. او سه بار در سال های ;2007، 2010 و 2011 به عنوان بهترین ورزش‌کار بلغاری انتخاب شده است. رد قاطعانه و بی‌درنگ دعوت آذربایجان در اواخر 2010 برای شرکت در المپیک لندن از سوی این کشور، پس از رد پیشنهادهای ازبکستان و قزاقستان برای تغییر ملیتش، به محبوبیت او افزود.

چند جوان شیشه آب‌جو به دست در پارک «بوریسووا»، در مرکز «سوفیا»، ظهر یک روز تعطیل (در فاصله تهیه این گزارش)، می‌خندند و می‌گویند: «کشورهای مشترک المنافع می‌خواستند از شباهت آوایی نام استانکا که بسیار شبیه زبان خود آن‌هاست، سوء استفاده کنند و او را به نام خودشان ثبت کنند.اما با این که بلغارستان کشور فرار نخبه‌هاست، استانکا نرفت.»

«آسیه»، زنی 35 ساله و مدیر شرکت تعمیر لوازم خانگی می‌گوید که او«خاکی»است؛ خاکی یعنی فروتن و بی‌ادعا.

موج مصاحبه‌ها، گزارش‌ها و کلیپ های رسمی و غیر رسمی منتشر شده از استانکا تا پس از المپیک 2012 ادامه یافت، حتا پس از آن که امید طلایی مردم را به مدال نقره تقلیل داد. با جست وجوی نام وی به زبان بلغاری، کلیپ‌های زیادی در دسترس قرار می‌گیرند(Станка Златева).

استانکا می‌گوید سکوهایی که آرزو داشته را بالا رفته، به افتخاراتی که می‌خواسته دست یافته و شاید المپیک آینده، آخرین المپیکی باشد که شرکت می‌کند. «وقتی بدن کم بیاورد نشان هشدار خداحافظی است. وقتی قدرت بازسازی بدن فروکش کند، باید از ورزش حرفه‌ای کنار کشید». می‌گوید:«ورزش مانند بیماری پوستی است، شروع می‌شود و آدم را در بر می‌گیرد. کاریش هم نمی توانی بکنی». سکوت چهره‌اش نشان می‌دهد که چگونه ابرستاره‌ای از سکوهای جهانی به زمین می‌آید. مکث می‌کند و می‌گوید:«برای هر ورزش‌کاری خداحافظی با حرفه‌اش سخت‌ترین لحظه تصمیم‌گیری است.»

استانکا درباره زمان فراغت از تمرین می‌گوید که به روستای‌شان می‌رود؛ جایی در کوهستان و دور از پایتخت. در آن جا به خانواده‌اش کمک می‌کند، خودش شراب و سوسیس خانگی به نام «سوجوک» درست می‌کند و گوشت دود می‌دهد. چنین اعترافی کاملا از ژست مدرن جوانان بلغاری به دور است.

 در صحنه‌ای از یک گزارش تلویزیون ملی بلغار که در حال آشپزی است، خیلی خودمانی می‌گوید:«همه چیز می‌خورم و می‌نوشم، هیچ پرهیزی ندارم! با "سوجوک" هم دوپینگ می‌کنم» و می‌خندد.

پدرم همیشه می‌گفت دخترک من دنیا را فتح می‌کند

 او اما سخت کار می‌کند. هر روز به غیر از یک‌شنبه‌ها تمرین دارد. می‌گوید:« یک‌شنبه‌ها خدایان هم استراحت می‌کنند!» و ادامه می‌دهد که از تشویق مردم روحیه می‌گیرد:«اوایل خجالت می‌کشیدم. اما بعد دیدم که حضور من برای آن‌ها شادی آورده است. وقتی برایشان مدال می آورم، برخی از آن‌ها می‌خندند و برخی گریه می‌کنند که نام بلغارستان در صحنه جهانی درخشیده است. مردمم مرا تشویق می‌کنند و روحیه می‌دهند.»

می‌گوید:« حساب پهلوانی را باید از ورزش جدا کرد. بلغاری‌ها هم داستان‌های پهلوانی دارند ولی در صحنه جهانی نمی‌شود بنا بر اصول جوانمردی، به عمد باخت. با این همه در رقابت‌های کشتی مردمی و منطقه ای، ما هم صد درصد نمی جنگیم تا روحیه حریفان حفظ شود. ولی من اگر به عمد ببازم همه خیلی زود می فهمند و ماجرا لو می‌رود. تفاوت سطح را نمی‌شود پنهان کرد.»

دماغش را چین می اندازد و می‌گوید کشتی گیران ایرانی نام‌های مشکلی دارند:«من کشتی ایران را می‌شناسم، همیشه مسابقه‌های ایران را می بینم و روی آن‌ها مطالعه می‌کنم. از رقابت‌های ایران خیلی چیزها یاد می‌گیرم.»

تلفن خود را در می آورد و دوست فیس بوکش را نشان می‌دهد که نام خیلی سختی برای حفظ کردن دارد:« رضا یزدانی!» ادامه می‌دهد:«او در المپیک بدشانسی آورد و مدال اول را نگرفت ولی قهرمان بی‌نظیری است. ایران در تمام رده‌ها کشتی گیرهای استثنایی دارد. هرگاه به مسابقه کشتی می‌روم، می‌بینم که ایرانی‌ها خیلی خوب می‌جنگند. پیشینه سنت کشتی در ایران کم‌تر از بلغارستان نیست و می‌دانم که کشتی در ایران ورزشی مردمی است که خیلی‌ها دوستش دارند.»

درباره غیبت زنان ایرانی از سالن‌های ورزشی می‌گوید:«یک بار در مسابقه‌های کشتی دیدم که از حضور زنان در سالن جلوگیری کردند و این عجیب است چون کشورهای اسلامی‌دیگری مانند مصر و ترکیه نه تنها چنین محدودیت‌هایی ندارند بلکه زنان کشتی‌گیرهم تربیت می‌کنند. باعث تاسف است. همین الان مربی کشتی زنان سوئد، مردی ایرانی است که کشتی گیرهای خوبی تربیت کرده و پیروزی‌های زیادی هم دارند.»

 استانکا می‌گوید که شرایط زنان ایرانی به آن بدی نیست که رسانه‌ها تعریف می‌کنند:«رسانه‌ها تیترمی‌زنند که زنان ایرانی بر اساس قانون اجازه ندارند از خانه بیرون بروند.» دستش را به سوی صورتش می برد و می‌گوید:«آن وقت مردم گمان می‌کنند زنان ایرانی «فرجه» (روبنده) می‌پوشند! ولی این تصویر درستی نیست. من در فیلم‌ها و بعضی مستندها دیده‌ام که زنان ایرانی تحصیل‌کرده‌اند و در حرفه‌های مختلفی مشغول به کارهستند. این مزیت بزرگی است.»

ادامه می‌دهد:« برای من ساده است که بگویم زنان باید آزاد باشند و محدودیت‌ها برداشته شود ولی می‌دانم که به خاطر قوانین اسلام، این محدودیت‌ها خیلی جدی است و چنین چیزی به سادگی تغییر نمی‌کند. خود زنان تحلیل درستی از شرایط دارند و می‌دانند که چه باید بکنند. در انتها راه خود را پیدا می‌کنند.»

او ناخودآگاه شرایط را با بلغارستان مقایسه می‌کند:«در این جا، در میان اکثریت مسیحی ارتدوکس، بلغاری‌هایی زندگی می‌کنند که با فشار حکومت عثمانی مسلمان شده بودند و تا امروز(نواده‌های آن‌ها) مسلمان باقی مانده‌اند. ما به مذهب همدیگر هیچ کاری نداریم. مذهب تعیین کننده چیزی نیست. مگر نه این که ما همگی مذهب خود را به ارث برده‌ایم؟»

این قهرمان کشتی زنان می‌گوید:«با پیش زمینه‌ای که در ایرانی‌ها می‌بینم، پیداست که وقتی قوانین محدود کننده ورزش در ایران سبک شود، ورزش ایران ناگهان پیشرفت می‌کند و سرزمین شما زنان و مردان ورزش‌کار بزرگی به خود خواهد دید.»

استانکا زلاتوا، قهرمان سکوهای جهانی، وقت امضا دادن برای یادگاری، می‌نویسد که دختری ساده از روستایی دور با امکاناتی اندک را همیشه به یاد دارد، برای همین خودش باقی می‌ماند و به نام کشور و مردمش، به پیشنهادهای میلیونی کشورهای دیگر نمی‌اندیشد، سپس نامش را پای امضایش می‌نشاند.

آن روز استانکا تا آخر گفت‌وگو نگفت که چند میز آن سوتر، با گروهی قرار دارد. جلوی دوربین که امضا می‌کرد به اسپانسرهای منتظر علامتی داد که یعنی گفت‌وگوی ما دیگر تمام شده است.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

تائید حکم اعدام چهار تن از مجریان بسیجی قتل های زنجیره ای...

۲۰ شهریور ۱۳۹۲
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۴ دقیقه
تائید حکم اعدام چهار تن از مجریان بسیجی قتل های زنجیره ای کرمان