همچنان که ایالات متحده به اقدام نظامی برعلیه سوریه نزدیکتر میشود، اهمیت مصالحهای دیپلماتیک با ایران بیش از پیش خود را نشان میدهد. اگر چه این تحلیل محل بحث است، ولی میتوان گفت انگیزه بزرگترین مدافعان مداخله امریکا، یعنی عربستان سعودی و اسراییل، رقابت استراتژیک با ایران است و نفع آنها در حل نشدن رویارویی ایران و امریکا بر سر مساله هستهای است. در حالی که هدف نهایی واشنگتن از حمله به سوریه نامشخص است، روشن است که هر چه پیش آید، مذاکرات هستهای با دولت اعتدالی تازه انتخاب شده ایران را، حتا پیش از شروع این مذاکرات، تحت تاثیر قرار خواهد داد. برای شناخت بهتر ابعاد گوناگون متغیر ایران در قمار بزرگ اوباما بر سر سوریه، به سراغ «رضا مرعشی»، مدیر پژوهش شورای ملی ایرانیان امریکا رفتیم که به تازگی برای شرکت در جلسهای برای پیشبرد دیپلماسی «مسیر دوم» در اسراییل بود. این جلسه از سوی موسسه «پوگواش»، برنده جایزه صلح نوبل که تلاش میکند خطرات درگیریهای نظامی را کاهش دهد، برگزار شده بود. مرعشی از حال و هوای حاکم بر اسراییل در شبی که احتمال میرفت فردایش امریکا به سوریه حمله کند، هراس حاکم در اسراییل و امریکا از پاسخ احتمالی ایران و این که مداخله در سوریه چه تاثیری بر مساله مهمتر امریکا، یعنی ایران خواهد گذاشت، سخن گفت.
- از دیدگاه واشنگتن، آیا این که اسد بر سر قدرت مانده خطر بزرگتری به حساب میآید یا سر برآوردن گروههای جهادی و مرتبط با القاعده؟
راستش را بخواهید در حال حاضر گفتنش سخت است. اگر یک یا دو هفته پیش از من میپرسیدید، به شما میگفتم از دید واشنگتن گروههای مرتبط با القاعده خطر بزرگتری بودند تا این که اسد بر سر قدرت بماند. زیرا بسیاری اوقات برقراری تعادل بین منافع امریکا و ارزشها کاری سخت میشود. البته همیشه تلاش میکنیم به هر دو دست پیدا کنیم. همه هم خدا را میخواهند و هم خرما را. با این وجود، واقعیت همیشه ما را وادار به انتخاب میکند و از هر ده بار، نه بارش منافع بر ارزشها پیشی میگیرند. در مورد سوریه، اسد دیکتاتوری بیرحمی است که برای سالهای متمادی سدی بر سر آرامش حاصل از اقتدار امریکا در منطقه خاورمیانه بوده است، ولی واقعیت این است که در برابر ابلیسهایی که میتوانند سر برآورند، او ابلیسی است که میشناسیم. کلکسیون جنگجویان افراطی القاعدهای که با اسد در سوریه میجنگند، به دنبال حمله به امریکا هم هستند.
اسد منافع و ارزشهای امریکا را به چالش میکشد؛ همان کاری که القاعده هم میکند ولی فقط دومی است که به ما اعلان جنگی آشکار داده است. اوباما این را میداند و به همین دلیل است که در تمام این مدت از ورود نظامی به مساله سوریه خودداری کرده است. حال که اوباما تصمیم به جنگ در سوریه گرفته است، معلوم نیست که میخواهد چه به دست آورد. او میگوید که هدفش سرنگونی اسد نیست بلکه بیشتر تنبیه اسد با حملههای برنده است. به دلایل گوناگون که کم اهمیتترینشان کشیده شدن امریکا به ادامه مداخله نظامی است، حرف زدن از حمله آسانتر از انجام آن است. براساس اطلاعاتی که در عرصه عمومی یافت میشود، به نظر میرسد که هدف اوباما بیشتر برقراری موازنه تازهای در سوریه است تا هیچیک از طرفین به پیروزی نرسند. از دید واشنگتن، یک اسد ضعیف ضربهای به تهران است و نمیتوان به شکلی از معارضین هم پشتیبانی کرد که سبب برتری دایم آنها شد. این استراتژی به شکل ترسناکی یادآور سیاست امریکا در طول جنگ ایران و عراق است؛ زمانی که به شکل پنهانی به هر طرفی که در حال باخت بود کمک میکرد تا هر دو طرف در انتها از پا درآیند.
- جنگ داخلی سوریه این مساله را پیچیدهتر میکند، ولی آیا واشنگتن هنوز هم ایران را شریکی بالقوه برای نفوذ القاعده میداند؟
این امر بستگی به آن دارد که تعریفمان از «واشنگتن» چه باشد. صاحبنظران و سیاستگذاران زیادی در حکومت امریکا هستند که مدتهاست اصرار میکنند امریکا لازم است با ایران بر سر موضوعات امنیتی منطقهای مانند سوریه، عراق، افغانستان و مقابله با نفوذ القاعده همکاری کند. ولی بخش رسمی «واشنگتن» به طور مدام مخالف همکاری با ایران بر سر این موضوعات بوده است. هم دولت بوش و هم دولت اوباما تلاش کردهاند همزمان با نفوذ ایران و القاعده مقابله کنند. سابقه دوازده سال گذشته این مطلب را تایید میکند و من معتقدم جنگی که در سوریه درخواهد گرفت ما را وادار به انتخاب خواهد کرد؛ این که اولویت ما مقابله با نفوذ ایران خواهد بود یا القاعده. نمیتوانیم همزمان دو کار بکنیم ولی شکی هم نداریم که همچنان تلاش خواهیم کرد این دو کار را با هم انجام دهیم؛ به قول چرچیل، همیشه میتوانید مطمئن باشید امریکا کار درست را انجام خواهد داد. البته پس از این که همه گزینههای دیگر را امتحان کرده باشد.
- آیا این نگرانی در واشنگتن وجود دارد که سپاه پاسداران به دنبال برنامه خود در سوریه است؟
صاحبنظران و سیاستگذاران زیادی در واشنگتن نیستند که بین آنچه سپاه پاسداران در سوریه در حال انجام آن است و سیاست کلی ایران درباره سوریه، تمایزی قایل شوند. تا همین اواخر هم اختلافات طولانی بر سر این موضوع در تهران به شکل آشکار مورد پذیرش قرار نگرفته بودند. گفتههای اخیر حسن روحانی و وزیرخارجهاش، جواد ظریف در محکومیت استفاده از سلاحهای شیمیایی، برخی - و نه اکثریت- مقامات واشنگتن را واداشته در پیش فرضهای خود در مورد سیاستگذاری در ایران تجدید نظر کنند. سخنان اخیر منتسب به آقای رفسنجانی هم بعد تازهای به مساله داده است. طنز ماجرا در این است که سیاست ایران نسبت به سوریه نقطه اشتراکی با بسیاری از دیگر سیاستهایش دارد؛ جناحهای اصلی در داخل حاکمیت ایران بر سر شیوه درست اقدام دچار اختلاف هستند و اقدامات بازیگران بیرونی نقش بزرگی در تقویت هر یک از جناحهایی دارند که از دل منازعه قدرت پیروز بیرون میآیند. به زبان ساده، اگر واشنگتن قصد تقویت عناصر میانهروتر را در تهران داشته باشد، راهی برای همکاری با ایران بر سر سوریه پیدا خواهد کرد. اگر واشنگتن به دنبال راه حلهایی در سوریه باشد که در تضاد با منافع ایران باشند و یا آنها را نادیده بگیرند، تندروها در تهران قدرت خواهند گرفت و پاسخ آنها اقداماتی خواهد بود تا سطح تنش را افزایش دهند. این به نوبه خود سبب خواهد شد تا ایران بسیاری از سیاستهای خود در مورد سوریه را که ناخوشایند ما بوده، تداوم بخشد.
- دریافت شما از فضای حاکم بر رسانههای اسراییل و در میان سیاستمداران اسراییلی چه بود؟ آیا آنها احتمال حمله به سوریه را فرصتی برای بیثبات کردن یک دشمن قدیمی میدیدند، یا نگران آشفتگی بودند که میتواند در پی حمله به وجود آید؟
حسی که من گرفتم ترکیبی از اعتماد به نفسی رویاپردازانه و نگرانی بود. از یک سو، خیلی از اسراییلیهایی که با آنها گفتوگو کردم این وضعیت را فرصتی برای بهرهگیری از بیثباتی منطقهای میدیدند؛ تحکیم قدرت ژنرالها در مصر، تحکیم تسلط اسراییل بر بلندیهای جولان، منحرف کردن نگاهها از مذاکرات صلح، امکان جدیدی برای دراز کردن دست ( و یک ائتلاف ممکن) به سوی عربستان سعودی و کشورهای خلیج فارس، و البته بیثبات سازی قدرت ایران در منطقه.
از سوی دیگر، برخی از اسراییلیها به درستی نگران آشفتگی منطقهای بودند - و این که چگونه حملههای نظامی بر علیه سوریه ( یا ایران) تقریبا به طور قطع سطح بیثباتی در منطقه را به سطوح جدیدی خواهد کشاند. آن چه همه بر سر آن اشتراک داشتند این بود که اسراییل باید با نورپایین حرکت کند تا توجهها را به خود جلب نکند. این نگاه در تضاد آشکار با موضع اسراییل در برابر ایران است که دولت اوباما را تشویق به حمله نظامی بر علیه هر دو دولت میکند. البته بیشتر به خاطر این که این کار از توان خودشان خارج است.
به همین خاطر است که حس اعتماد به نفس اسراییلیها و نگرانیهای آنها، همدیگر را نقض میکنند؛ نمیتوانند از بیثباتی منطقهای موجود بهره ببرند در حالی که همزمان استفاده از نیروی نظامی برعلیه ایران و سوریه را - با آگاهی به این که این کار بیثباتی منطقهای را فراتر از توان مهار و یا پیشبینی آنها خواهد برد - تشویق میکنند.
- در حال حاضر فاکتور ایران چه نقشی در مباحث مربوط به سیاستگذاری اسراییل نسبت به سوریه بازی میکند؟
بیشتر اسراییلیهایی که با آنها گفت و گو کردم انتظار داشتند حمله نظامی امریکا به سوریه منجر به تضعیف قدرت منطقهای ایران شود. این نشانی از کوتهبینی است، به دو دلیل: ایران در حال گسترش پیوندهای خود با اپوزیسیون چندپاره سوریه بوده است تا در صورت سقوط اسد، همچنان نفوذ قابل توجهی در سوریه داشته باشد. این راهبرد تا حدی شبیه همان کاری است که ایران پس از حمله امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ انجام داد و پیوندهای خود را با گروههای گوناگون سیاسی در عراق توسعه داد. دوم این که بیش از یک سال است که ایران علاقهمند به شرکت مذاکرات چندجانبه برای یافتن راه حلی سیاسی برای سوریه بوده است، البته در مقابل بهای مناسب. اگرچه ایالات متحده (و همچنین اسراییلیها و سعودیها) مانع حضور ایران بر سر میز مذاکره بودهاند، بسیاری از سیاستگذاران در تهران به شدت علاقهمند بودهاند که سر این مار(اسد) را بکنند تا بدنش (نهادهای حزب بعث که درلایههای زیرین کشورعمل میکنند) را به عنوان توافقی که از دل مذاکرات بیرون خواهد آمد، حفظ کنند.
با انتخاب روحانی، این تفکر جایگاه مهمی در ساختار قدرت در تهران پیدا کرده است. تا کنون هیچیک از بازیگران بینالمللی صاحب نفوذ در سوریه - امریکا، اتحادیه اروپا، روسیه، ایران و دیگران - آن قدری که به اقدامات مخرب که قربانیاش سوریهای بیگناه بودهاند، دست زدهاند، تلاشی برای پیشبرد دیپلماسی نکردهاند. هنوز برای یک بازنگری در جهت یک وضعیت برد-برد خیلی دیر نشده است.
- اسراییل بیشتر ترجیح داده در قبال بسیاری از خیزشهای «بهارعربی» سکوت اختیار کند. آیا از حمله شیمیایی هفته پیش تا کنون، حمایت از اقدام نظامی بر علیه سوریه زیاد شنیده میشود؟
حمایت اسراییل از اقدام نظامی امریکا تقریبا روشن است؛ برای نمونه، در دومین روز دیدارها، یک مقام برجسته اسراییلی به ما گفت که امریکا روز یکشنبه به سوریه حمله میکند و به جزییات عملیات نظامی نیز اشاره کرد. روز یکشنبه به ما گفته شد که برنامهها تغییر کرده بودند، ولی جزئیات بیشتری در اختیار ما قرار نگرفت. میتوانید فکر کنید من آدم دیرباوری هستم، ولی تردید دارم که رئیس جمهور ایالات متحده روز شنبه دستور یک حمله نظامی را صادر میکند و بیست و چهار ساعت بعد آن را لغو. درست مثل دیپلماسی واقعی، در دیپلماسی خط دو هم گندهگویی ها و سروصداهایی وجود دارد تا به ذهن کسانی که دور میز نشستهاند جهت دهد.
- نظر شما درباره اظهارات اخیر منتسب به اقای رفسنجانی در مورد کاربرد سلاحهای شیمیایی توسط اسد چیست؟ و اصلاح آن توسط دولت ایران؟ بازخورد آن در اسراییل چگونه بود؟
اظهارات رفسنجانی در مورد کاربرد سلاحهای شیمیایی توسط بشار اسد و متعاقب آن ویرایش آن موضعگیری توسط دولت ایران در زمانی که ما مشغول ملاقاتهایمان در اسراییل بودیم هنوز در خبرها نیامده بود. از آن روز تا به حال با برخی از دوستان اسراییلییام در تماس بودهام و از دید آنها حکومت ایران از عمد پیامهای ضد و نقیضی ارسال میکند تا جامعه بینالمللی را گیج و سردرگم کند. ضمن احترام به تمام دوستان اسراییلیام، فکر میکنم آنها رفسنجانی و مسوولان ایرانی را بیش از آن که باید، جدی میگیرند. گاهی سیاست در ایران را همان گونه که دیده میشود باید دید؛ اختلافهای جدی در میان سیاستگذاران اصلی ایران بر سر سیاست این کشور نسبت به سوریه وجود دارد. گفته آقای رفسنجانی در همین راستا باید دیده شود، فارغ از این که آنها چنین حرفی زده باشد یا خیر.
- در اسراییل که بودید، آیا چنین به نظرتان رسید که در صورت حمله نظامی امریکا به سوریه، اسراییلیها انتظار واکنشی قدرتمند از طرف ایران یا حزبالله را دارند؟ آیا اضطرابی عمومی حاکم بود؟
رویکرد اسراییل به این موضوع کاملا متناقض است: از یک سو انتظار دارند که امریکا به سوریه حمله کند و به همان اندازه منتظر واکنشی محکم از سوی ایران هستند و این را میتوان از اقدامات گسترده دولت اسراییل برای توزیع ماسک شیمیایی در سطح کشور متوجه شد. از سوی دیگر، این اضطراب عمومی در تناقض با بیانیههایشان است، یکی از غریبترین این بیانیهها این بود که حمله امریکا به سوریه شانس بهبود روابط دیپلماتیک با ایران را افزایش میدهد. اگر واقعا کسی این طور فکر کند معلوم است چندان توجهی به مواضع و اقدامات ایران نداشته.
- تبعات وضعیت موجود در سوریه و چشمانداز حمله نظامی به این کشور برای مذاکرات هستهای ایران چیست؟
اگر امریکا سوریه را بمباران کند، مذاکرات هستهای با ایران بسیار سختتر خواهد شد. اسراییلیهای هوشمند این را به خوبی میدانند، و دوستان اسراییلی صادق من به طور خصوصی اعتراف میکردند که این دلیل اصلیای بود که میخواستند واشنگتن به سوریه حمله کند. اگر تندروهای اسراییلی بتوانند تندروهای قدرتمند در واشنگتن را متقاعد کنند که تندروهای حاکم بر سوریه را بمباران کنند، آنگاه تندروها در تهران وادار خواهند شد دست به پاسخی متقابل بزنند. در نتیجه، میانهروها در هر چهار پایتخت از لحاظ سیاسی تضعیف میشوند، و امیدها برای دستیابی به راه حل برای مجموعهای از بحرانهای منطقهای دود میشود و به هوا میرود، هم به طور عینی و هم به طور استعاری.
- آیا در اسراییل هیچ خوشبینیای، چه بین مقامات و چه بین مردم معمولی، در مورد انتخاب روحانی وجود داشت؟
اسراییلیهایی که من با آنها صحبت کردم عموما به دو گروه تقسیم میشدند: آنهایی که روحانی را فرصتی برای حل صلح آمیز اختلافات می بینند و آنهایی که او را گرگی در لباس میش میبینند. اکثریت از گروه دوم هستند. با وجود پیام قدرتمندی که از دل رای میلیونها ایرانی برآمد، برخی اسراییلیها همچنان به سوبرداشتهایی آویزان شدهاند که این انتخابات کاملا نشان داد نادرستاند. برخی از این سوبرداشتها از این قبیلاند: روحانی یکی از آنهاست، همه مقامات ایرانی سر و ته یک کرباسند، رئیس جمهور در ایران نفوذی ندارد چون همه تصمیمات را رهبری میگیرد، خامنهای به خاطر تحریمها اجازه داد که روحانی پیروز شود.
مشکل این سوبرداشتها همان بنیانی است که بر آن بنا شدهاند: ناتوانی برخی اسراییلیها از دیدن برخی پیشفرضهایی که تحلیلشان بر آنها بنا شده است و مانع از این میشود که وقتی تحلیلشان غلط از آب درمیآید بتوانند آن پیش فرضها را تصحیح کنند.
اگرچه بیشتر اسراییلیهایی که با آنها گفت و گو میکردم همچنان در مورد تحولات سیاسی در ایران دچار سوبرداشت هستند، بقیه این آمادگی را داشتند که بپذیرند اتفاقی نامنتظره در ایران رخ داده است و این نکته را مورد تاکید قرار میدادند که باید تغییرات سیاسی منتج از انتخابات را پذیرفت تا بتوان با میانه روهایی در تهران، که تلاش میکنند اختلافات را به شیوهای صلح آمیز حل کنند، ارتباط برقرار کرد. شنیدن این سخنان از زبان برخی از مقامات فعلی و پیشین اسراییل مایه خوش بینی است. و این خوش بینی را میتوان در صورتی که رهبران در تهران و تل آویو مشتاق ریسک کردن به امید صلح را داشته باشند، علی رغم حملاتی که از سوی تندروها متوجه آنان خواهد شد، بدل به اقدامات عینی کرد.
- آیا سالاد اسراییلی خوردید، و اگر خوردید به آنها گفتید که این همان سالاد شیرازی است؟
در اسراییل سالاد شیرازی خوردم. وقتی یکی از دوستان اسراییلی من پرسید که آیا سالاد اسراییلی را دوست داشتم، گفتم که خبر نداشتم این نوع خاص از سالاد در سال ۱۹۴۸ [ سال تاسیس اسراییل] خلق شده بود. اسراییلیها جنبه شوخی شان خوب است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر