شمار زیادی از زنانی که به اتهامهای «قتل عمد»، «شبهعمد» یا «معاونت در قتل» در زندانهای ایران محبوس هستند، شوهران خود را کشتهاند. نگاهی به پرونده این زنان نشان میدهد که اختلافات شدید خانوادگی بر سر مسایل مالی، سبک زندگی، خشونتورزی مردان، عدم موافقت شوهر یا خانواده زن برای جدایی، رابطه خارج از ازدواج زنان یا شوهران، مشکلات اخلاقی و تعرض به فرزندان از عمدهترین دلایل شوهرکشی هستند. خشونت خانگی فقط زنان را هدف قرار میدهد؟ چرا شوهرکشی شایعترین نوع قتل در بین زنان است؟ چهطور میتوان با این پدیده مبارزه کرد؟
***
روایت یک شوهرکشی
«شهاب وکیلی مقدم»، ۳۰ ساله، متاهل و پدر دختری چهار سال و نیمه، روز ۲۰ فروردین ۱۴۰۱ در بوشهر توسط همسرش به شکلی فجیع به قتل رسید. یکی از نزدیکانش در گفتوگو با «ایرانوایر» درباره جزییات این فاجعه میگوید: «شهاب یک هایپرمارکت داشت. خواهرش در ماه رمضان فرنی و حلوا درست میکرد تا او در کنار اجناس دیگر مغازه، آنها را بفروشد. آخرین تماس آنها با هم، عصر روز ۲۰ فروردین بود. شهاب خوشحال بود و به آنها گفته بود بچه را خانه خاله همسرش گذاشتهاند و قرار است با همسرش تنها باشند. اما بعد از آن، دیگر هیچ تلفنی از خواهر و خواهرزادههایش را پاسخ نداده بود.»
به گفته این فرد نزدیک به مقتول، از آنجایی که شهاب بعد از درگذشت والدینش، در خانه خواهرش زندگی میکرد و با فرزندان او بزرگ شده بود، خواهرش حکم مادری برای او داشت: «صبح روز ۲۱ فروردین، خواهرش پیامی برای شهاب میفرستد که تو امروز باید یک کار مالی انجام میدادی، چرا جواب نمیدهی؟ دقایقی بعد همسر شهاب تلفن را جواب میدهد و میگوید شهاب خواب است و حالش خوب نیست، وقتی بیدار شد، تماس خواهد گرفت. چند دقیقه بعد هم پولی که باید شهاب به حساب میریخت، واریز میشود و خواهرش فکر میکند همه چیز امن و امان است.»
این آرامش خیال اما چندان طول نمیکشد: «گویا همسر شهاب همان شب که گفته بودند قرار است تنها باشند، با داروی خوابآور شهاب را بیهوش کرده و با ساطور چند ضربه به سرش زده بود که بر اثر همان ضربه اول، شهاب کشته شده است. یکی از همسایهها با خواهر شهاب تماس میگیرد و میگوید تعداد زیادی ماشین پلیس مقابل خانه برادرش هستند. ماموران پیکر مثله شده شهاب را در خانه پیدا کرده بودند. علاوه بر آن، طناب، کیسههای بزرگ زباله و چند ساک هم در محل کشف شده بود که گویا برای خروج جسد از محل بعد از مثله کردن میخواسته است استفاده کند اما همسرش نتوانسته بود به تنهایی این کار را انجام دهد.»
در اخبار اولیه این قتل آمده بود که «م. و»، همسر شهاب با همددستی مردی که با او رابطه داشته، دست به قتل همسرش زده است. اما منبع نزدیک به این خانواده میگوید در کلیه اعترافات، متهم به قتل تاکید کرده که تنها بوده است: «همسر شهاب در مورد انگیزه اقدام به قتل گفته که عاشق شده و چون مشکل جدی هم با همسرش نداشته، نمیتوانسته است درخواست طلاق بدهد. در ماجرای قتل هم برای جابهجایی جسد، به مردی که با او رابطه داشته، تماس گرفته بوده تا به او کمک کند اما مرد وقتی صحنه قتل را دیده، گفته است من نیستم! همسر شهاب به پدرش زنگ میزند و از او کمک میخواهد. اگر پدر همسرش ماجرا را به پلیس اطلاع نداده بود، احتمالا دستگیر نمیشد.»
بسیاری از این قاتلان برای این که رد پای خود را پاک کنند، جسد را به طرق مختلف از بین میبرند. حال این که خود این عمل، جرمی مجزا است که «جنایت بر میت» نامیده میشود. طبق ماده ۷۲۷ «قانون مجازات اسلامی»، هر گاه شخصی به طور عمدی، جنایتی بر میت وارد سازد یا او را هتک کند، علاوه بر پرداخت دیه یا ارش جنایت، به ۳۱ تا ۷۴ ضربه شلاق تعزیری درجه شش محکوم میشود.
خانواده شهاب از شوک ناشی از اتفاقی که افتاده است، خارج نشدهاند. منبع نزدیک به این خانواده میگوید: «اتهام همسر شهاب، هم قتل است و هم جنایت بر میت. خانواده شهاب شوکه شدهاند و میگویند جدا از اختلاف نظرها و مشکلات نرمال همه زندگیهای مشترک، ما هیچ نشانهای که احساس کنیم همسر شهاب تا این حد از زندگی خسته است که برای خلاصی دست به جنایت بزند، ندیدهایم. حتی عید امسال برای تولد ۳۰ سالگی شهاب یک تولد سورپرایز گرفته بود. شهاب هم موقع ازدواج با او، مقابل همه مخالفتهای خانواده ایستاده بود. آنها میگویند اصلا نمیدانیم چه شده است و چه باید بکنیم.»
آیا خشونت خانگی فقط خشونت مردان علیه زنان است؟
«مهرداد درویشپور»، جامعهشناس و استاد «دانشگاه ملاردالن» در سوئد که سالها در زمینه خشونتهای مبتنی بر جنسیت تحقیق و پژوهش کرده است، خشونت خانگی را اینگونه تعریف میکند: «بیش از ۹۰ درصد خشونتهای خانگی حتی در سطح جهانی، خشونتهای مردان علیه زنان هستند. این نوع خشونتها، از جمله قتلهای خانوادگی، خشونتهای روانی، فیزیکی، اقتصادی و جنسی، بخشی از نظام مردسالار قدرت هستند که عموما با هدف کنترل زنان و سکسوالیته آنها عموما از سوی مردان اعمال میشوند. از قتلهای ناموسی گرفته تا خشونت و قتلهایی که به اسم حسادت و بی وفایی زنان و به قصد مجازات زنان روا داشته میشوند، بر این پایه استوار هستند. با این همه، درصد ناچیزی از خشونتهای خانگی و خانوادگی وجود دارند که قربانیان آنها مردان هستند. این چه در روابط مردان همجنسگرا دیده میشود و چه در روابط دگرجنسخواه؛ مثلا در برخی از تحقیقاتی که در کشورهای غربی نظیر نروژ انجام شده است، محققان با خشونت زنان علیه مردان هم روبهرو بودهاند. اما این شکل از اعمال خشونت بیشتر جنبه روانی دارد؛ یعنی پرخاش، تهدید، تحقیر و امثال آن. خشونت زنان علیه مردان حتی در میان زنان سفیدپوست طبقه متوسط دگرجنسخواه که مردان جوان مهاجر را از کشورهای آفریقایی در پروسه ازدواج به اروپا آوردهاند و نسبت به آنها از برتری قدرت برخوردارند، دیده شده است که آنها را مورد تحقیر و توهین قرار میدهند.»
به باور مهرداد درویشپور، گرچه خشونت خانگی بخشی از نظام نابرابر قدرت جنسیتی مردسالار است که بیشتر توسط مردان علیه زنان رخ میدهد اما از وجوه دیگری هم نشات میگیرد: «از جمله، موقعیت طبقاتی، موقعیت اتنیکی، گرایش جنسی، تواناییهای جسمی، سن و امثال اینها.»
این جامعهشناس تقلیل خشونت خانگی به خشونت مردان علیه زنان را مساله برانگیز توصیف می کند و میگوید: «خشونت زنان علیه مردان هرچند ناچیز، میتواند بخشی از مکانیزمهای اعمال قدرت باشد. قتل مردان توسط زنانی که با افراد دیگری خارج از ازدواج رابطه دارند و گمان میکنند خلاصی از دست شوهر ساده نیست و تصمیم میگیرند آنها را از سر راه بردارند، در این دستهبندی میتواند قرار بگیرد.»
«صبا آلاله»، روانشناس بالینی نیز در تایید گفتههای درویشپور در خصوص پدیده شوهرکشی و شیوع آن به «ایرانوایر» میگوید: «وقوع پدیده شوهرکشی در ایران باید در بستر جغرافیا، فرهنگ، طبقه اجتماعی و مواردی از این دست مورد بررسی قرار بگیرد، چون هر کدام از این فاکتورها میتوانند چرایی بروز این پدیده را تغییر بدهند. اما اگر بخواهیم یک تحلیل کلی از این موضوع ارایه دهیم، باید به بحث نابرابری جنسیتی تاکید ویژه کنیم.»
این روانشناس با اشاره به اعترافات زنانی که همسران خود را کشته یا در کشتهشدن آنها مشارکت و همراهی کردهاند، میگوید: «مرور اعترافات این زنان نشان میدهد اغلب آنها به دلایل مختلف با شوهران خود اختلاف طولانیمدت داشتهاند. ناتوانی در حل مسایل خانوادگی، ریشه اصلی اینگونه جنایتها محسوب میشود. بسیاری از این متهمان به قتل اگر پیش از شروع رابطه ممنوعه، از مشاوران و روانشناسان کمک میگرفتند، میتوانستند مشکلات خانوادگی خود را حل کنند و در مواردی که گرهها باز شدنی نبودند، طلاق میتوانست آنها را از این شرایط رهایی بخشد. اما بازخوانی این پروندهها نشان میدهد مخالفتهای مرد یا اعضای خانواده زن با طلاق نهتنها بحران را حل نمیکند بلکه آن را تشدید میکند.»
چرا شوهرکشی شایعترین اتهام زنان متهم به قتل است؟
یکی از پرتعدادترین دلایلی که زنان متهم به قتل برای از میان برداشتن شوهرانشان بر میشمرند، رفتارهای خشونتآمیز و سوء استفاده جنسی از فرزندان است. «زهرا اسماعیلی»، یکی از زنان متهم به قتل بود که بهمن ۱۳۹۹ در زندان «رجایی شهر» اعدام شد.
طبق گفته وکیلش، او به جرم قتل همسر خود، «علیرضا زمانی»، از مدیران کل وزارت اطلاعات، به اعدام (قصاص نفس) محکوم شد.
زهرا در اعترافات خود از مشکلات اخلاقی شدید همسرش صحبت کرده و گفته بود قصد تعرض به دختر او را داشته است.
از سوی دیگر، در پرونده این قتل آمده بود که مقتول پیش از آن که در ۲۵ تیر ۱۳۹۷ به قتل برسد، همسر و دخترش را بارها مورد ضرب و شتم قرار داده بود. ظاهرا قتل علیرضا زمانی توسط فرزند اسماعیلی و با اسلحه کمری مقتول انجام شده بود. زهرا اسماعیلی با گردن گرفتن مسوولیت قتل، تلاش کرد دخترش را از زندان نجات دهد. اما در نهایت، فرجامخواهی او در دیوان عالی کشور رد شد و درخواست اعاده دادرسی او نیز به استناد ماده ۴۷۷ «قانون آیین دادرسی کیفری»، با بیتوجهی تمام مورد رسیدگی قرار نگرفت و حکم به مرحله اجرا درآمد.
فرزند زهرا اسماعیلی نیز به اتهام معاونت در قتل، به پنج سال زندان محکوم شد.
ماده ۱۲۶ قانون مجازات اسلامی اتهام معاونت در قتل را مشمول سه گروه میداند: «هر کس دیگری را تحریک یا ترغیب یا تهدید یا تطمیع به ارتکاب جرم کند و یا به وسیله دسیسه و فریب و نیرنگ موجب وقوع جرم شود یا هر کس با علم و قصد وسایل ارتکاب جرم را تهیه کند و یا طریق ارتکاب آن را با علم به قصد مرتکب ارایه دهد و یا هر کس عالماً و عامداً وقوع جرم را تسهیل کند، معاونت در جرم محسوب میشود.»
مهرداد درویشپور در دستهبندی انواع شوهرکشی در ایران، یک دسته از قتلها را عکسالعملی از سر ناتوانی و استیصال تعریف میکند و در تشریح آن میگوید: «به این معنی که زن به شدت و به صورت دایمی تحت فشار روحی و روانی و خشونت فیزیکی یا جنسی است. مدام در زندگی تهدید میشود که سرپرستی کودکانش را از دست خواهد داد، به رسوایی و قتل تهدید میشود و از آنجا که در جامعه ایران امکانات قانونی، اجتماعی و اقتصادی برای این که زنی بتواند به راحتی جدا شود، وجود ندارد و مدام فکر میکند که پس از جدایی نخواهد توانست زندگی در خوری برای خودش ایجاد کند، به کشتن شوهر به عنوان ابزاری برای خلاصی از آن وضعیت نگاه میکند.»
آیا میتوان جلوی افزایش شوهرکشی را گرفت؟
این جامعهشناس تاکید میکند که این صحبتها توجیه پدیده شوهرکشی نیستند بلکه توضیح این مسالهاند که به راهحلی برای کاهش دادن این معضل میپردازند: «فرض کنید در جامعه امکانات درخوری برای جدایی زنی که در زندگی با مردی در رنج است، فراهم شود. نه طلاق نکوهش شود، نه زن با نگرانی از دست دادن حضانت کودکان و تامین هزینههای معیشت و نگاه منفی جامعه روبهرو باشد. این یعنی بهبود موقعیت زنان و کاهش نابرابریهای جنسیتی در نظام خانواده و تلاش برای کاهش دادن وابستگی زنان به مردان. این روندی است که میتواند منجر به کاهش این پدیده در جامعه ایران شود که زنان در آن به شدت با سنتها و قوانین پدرسالارانه دست و پنجه نرم میکنند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر