انیس پرتو، شهروندخبرنگار ایرانوایر
۱۲ ساله بودم و یک شب فهمیدم باید عروس شوم. مادرم فقط به من گفت: «تو قرار است زن پسر عمویت بشوی و باید به من قول بدهی به حرف شوهرت گوش کنی و همیشه از تو راضی باشد.»
مادرم شب عروسی به من گفت: «زن و شوهر به هم محرم هستند و هیچ کاری بینشان کار بدی نیست، پس به حرف شوهرت گوش کن و هر کاری خواست انجام بده.»
***
ازدواج در کودکی در ایران طی دو سال اخیر رشد صعودی به خود گرفته است. هرچند فعالان حقوق کودک تلاش دارند جهت مبارزه با این معضل اجتماعی در ایران دست به اقدامات آگاهیبخش بزنند ولی از سوی دیگر به دلیل محدود بودن امکانات آنها و همچنین عدم کمک دولت و سیستم قضایی در ایران، به نظر میرسد توفیق چندانی حاصل نشده و این چالش بزرگ رو به رشد است.
با استناد به تحقیق مجموعه «فکتنامه» در مورد توزیع جغرافیایی کودکهمسری در ایران، وضعیت در همه جای کشور یک شکل و همگن نیست. تجزیه و تحلیل دادههای سازمان ثبت احوال نشان میدهند آمار کودکهمسری در شمال شرق، جنوب شرق و شمال غرب ایران بحرانیتر از سایر مناطق کشور است.
مسوولان دولتی در ایران تلاش دارند تا معضل ازدواج در کودکی را امری غیرمهم جلوه دهند یا آن را تکذیب کنند؛ به عنوان نمونه، در سال ۱۳۹۷ طرح مربوط به ممنوعیت کودکهمسری مورد مخالفت کمیسیون قضایی مجلس شورای اسلامی قرار گرفت. در آن زمان، «حسن نوروزی» درباره کودکهمسری و مخالفت این کمیسیون و پیگیری طراحان این طرح گفت: «متوجه نمیشوم چرا عدهای اصرار دارند مغایر شرع مقدس اسلام، سن ازدواج را بالا ببرند.»
حسن نوروزی، نایب رییس وقت کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس بعد راجع به کودکهمسری گفت: «کودکهمسری به موارد ازدواج بچههای ۹ یا ۱۰ ساله اطلاق شود و دختر ۱۳ ساله دیگر کودکهمسر نیست.»
یک روانشناس در مورد مقوله ازدواج در کودکی به «ایرانوایر» میگوید: «اگر قرار باشد من با دکترای روانشناسی راجع به میزان زمان استراحت بین دو وقت کشتی نظر بدهم، قطعا سنگ روی سنگ بند نمیشود. در مورد مقوله کودکهمسری هم کدامیک از اعضای کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس به روانشناسی کودک و نوجوان و فیزیولوژی آنها علم و اشراف کامل دارند که به صراحت راجع به این مساله صحبت میکنند؟ کودکان امروز چه در شهرها و چه در روستاها با نیازها و خواستههای خودشان خیلی بیشتر از قبل آشنایی دارند. دختر ۱۲ یا ۱۳ ساله اصلا آمادگی زندگی زناشویی و تشکیل خانواده را ندارد. این کودکان در تشکیل زندگی مشترک، دچار بحران خود کمبینی میشوند و در موارد بسیاری، این حس بی ارزشی تمام عمر با آنها باقی میماند و به شکل سلسلهوار این احساس را به فرزندان و نسل بعد از خود انتقال میدهند.»
این روانشناس همچنین توضیح میدهد: «متاسفانه این تصمیمات و مخالفت نکردنها نسبت به پدیده کودکهمسری توسط مسوولان کشور بههیچ وجه ریشه تفکری و اعتقادی ندارد و صرفا بر پایه مسایل سیاسی است. آقایان گمان میکنند اگر مخالف این باشند که دختر بالغ شده به تعبیر اسلام، یعنی ۹ ساله ازدواج کند، قرآن خدا غلط میشود. اگر ذرهای کار علمی پشت این حرفها بود، مشخص میشد که بلوغ برای دختران و پسران بسته به ژنتیک، خلق و خوی، جغرافیای محل سکونت و چندین عامل دیگر متفاوت است و اصلا نمیتوانیم یک سن ثابت بلوغ برای دختران و یا پسران در نظر بگیریم.»
در کشورهای مختلف، قوانین برای سن ازدواج گوناگون هستند. «صندوق کودکان سازمان ملل متحد» (یونیسف) در بند اول برنامه جهانی خود برای پایان دادن به ازدواج کودکان اشاره میکند که حداقل سن ازدواج باید ۱۸ سال باشد.
یونیسف دختران و پسران زیر ۱۸ سال را از نظر جسمانی، روحی، روانی و احساساتی دارای ظرفیتهای لازم برای ازدواج نمیداند.
برخی از فعالان اجتماعی ازدواج زودهنگام کودکان را به مثابه نوعی خشونت جنسی علیه کودکان تعریف میکنند.
«فرشید یزدانی»، مدیر «انجمن حقوق کودکان» معتقد است: «ازدواج کودکان نه تنها خشونت جنسی که تلفیقی از خشونت جنسی، جسمی، روحی و روانی است. ممکن است کودکی که ازدواج میکند، اعتراض نکند اما این به معنی رضایتمندی نیست. او در فرهنگی رشد کرده است که بلد نیست اعتراض کند. اما کودکی که مسوولیت زندگی مشترک را میپذیرد، ناگزیر است کار کند و کار یکی از مصادیق بارز خشونت علیه کودکان محسوب میشود.»
حکایت شبی که هدی دیگر کودک نبود
«هدی» ۱۹ ساله است و یک دختر پنج ساله دارد. او که قربانی ازدواج در کودکی است، زندگی خود را برای «ایرانوایر» این گونه توصیف میکند: «من در یکی از روستاهای اطراف یزد به دنیا آمدم و بزرگ شدم.»
میخندد و ادامه میدهد: «البته قبل از این که بزرگ شوم، ازدواج کردم. در روستای ما سن ازدواج برای دختران ۱۲ تا ۱۳ سال بود. البته هنوز هم هست. سن ازدواج برای پسران هم ۱۶ تا ۱۸ سال. من هم از ۱۱ سالگی دو تا خواستگار داشتم؛ پسر همسایه بغلی و پسر یکی از عموهایم. در ۱۲ سالگی زن پسرعمویم شدم.»
هدی لبخند تلخی میزند و میگوید: «مادرم وقتی به من موضوع را گفت که فردا شب قرار بود بیایند برای بلهبرون. چون فامیل بودیم، خواستگاری رسمی هم نداشتیم. مادرم فقط به من گفت تو قرار است زن پسر عمویت بشوی، باید به من قول بدهی به حرف شوهرت گوش کنی و همیشه از تو راضی باشد.»
در ادامه میگوید: «راجع به زندگی هیچ چیز نمیدانستم؛ هیچ چیز. مادرم شب عروسی به من گفت زن و شوهر به هم محرم هستند و هیچ کاری بینشان کار بدی نیست، پس به حرف شوهرت گوش کن و هر کاری خواست، انجام بده.»
مکث میکند و میگوید: «نمیگویم شوهرم مرد بدی است اما انگار وارد دنیای دیگری شده بودم. همه چیز برایم عجیب بود. مدام میترسیدم کاری کنم که شوهرم ناراحت شود و به پدرم بگوید و پدرم از دستم ناراحت شود.»
یک سال بعد هم حامله شدم. راستش خیلی خوشحال شدم، احساس میکردم یک همبازی، یک دوست قرار است به دنیا بیاید. واقعا هم بعد از تولد دخترم خیلی شرایط بهتر شد. اما الان دو سال است که تلاش میکنیم بچهدار شویم و بچه دیگری بیاوریم اما نشده است. شوهرم بداخلاقی میکند و مادر و پدرم هر وقت ما را میبینند، بغض میکنند و پدرم به شوهرم میگوید: «عمو جان شرمندهات هستم!»
زندگی ام از ۱۳ سالگی جهنم شد
«ریحانه» ۲۴ ساله است و یک دختر ۹ ساله دارد. او در مورد کودکهمسری میگوید: «لعنت بر کسانی که اجازه دادند این حماقتها انجام شود. من و خانوادهام در اسلامشهر زندگی میکنیم. از وقتی یادم هست، پدرم به شدت دستش تنگ بود و همیشه من و خواهر و برادرم به مراعات و قناعت از طرف بزرگترها نصیحت میشدیم. ۱۳ سالم بود که اولین خواستگار برایم آمد. از طرف یکی از همسایهها معرفی شده بود و در یک تراشکاری کار میکرد. ۱۱ سال از من بزرگتر بود اما آنقدر پدر و مادرم خوشحال بودند که اصلا جایی برای فکر کردن و تصمیم گرفتن نبود.»
ریحانه این طور صحبتهایش را ادامه میدهد و میگوید: «با همه بچگی و کم عقلی، خیلی زود فهمیدم که اعتیاد دارد و خُلقش مدام عوض میشود. دست بزن هم داشت. من از ترس پدر و مادرم با هیچکس حرف نمیزدم. سال اول زندگی ما جهنم بود و مدام به خودکشی فکر میکردم. سال دوم یک کمی اوضاع بهتر شد و فهمیدم که باردار هستم.»
ریحانه با بغض می گوید: «هر شب گریه میکردم و با خدا حرف میزدم تا بچه به دنیا آمد. همسرم هم از کار بیکار شد. برای سیر کردن شکم بچهام، هر روز اضطراب داشتم و خانوادهام هم از همه جا بیخبر بودند.دخترم سه ساله بود که یک روز همسرم را با تریاک گرفتند. به پنج سال حبس محکوم شد. اینجا بود که همه وجودم را ترس گرفت. دو ماهی گیج بودم ولی بعد در یک کارگاه خیاطی که آشنای صاحبخانهمان بود، مشغول به کار شدم و یک سال بعد هم طلاق گرفتم.»
ریحانه در پایان صحبتهایش میگوید: «با این که شوهرم خیلی به من بد کرد اما از او کینهای ندارم؛ مخصوصا بعد از این همه سال. الان هم گهگاهی میآید دخترمان را میبیند و میرود ولی هیچ وقت پدر و مادرم را به خاطر بلایی که سرم آوردند، نمیبخشم.»
«سمیه رنگین کمان»، پژوهشگر حقوق خانواده در پژوهشکده خانواده «دانشگاه شهید بهشتی» درباره دلایل گسترش این پدیده معتقد است عرف و رسوم محلی، تعصبات خانوادگی، سرپوش گذاشتن بر روابط خارج از ازدواج، انگیزههای مذهبی، ترس از دست دادن موقعیت خوب ازدواج، عدم امکان تامین هزینههای فرزند، فقر خانواده، دریافت وجه در مقابل ازدواج، بیسوادی، اختلالات روانی والدین، بیسرپرست یا بدسرپرست بودن طفل، ناتنی بودن یکی از والدین و دخالت آشنایان، به ویژه برادر، مهمترین علل افزایش کودکهمسری در ایران هستند.
تازهترین آمار منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران حاکی از ازدواج ۹هزار و ۷۵۳ دختر ۱۰ تا ۱۴ ساله در بهار سال ۱۴۰۰ است که در مقایسه با آمار فصلی دو سال اخیر، یک رکورد به شمار میرود. این آمار نشان از رشد ۳۲ درصدی ازدواج دختران ۱۰ تا ۱۴ سال نسبت به دوره مشابه در بهار سال ۱۳۹۹ دارد.
طبق همین آمار، ۴۵ هزار و ۵۲۲ دختر ۱۵ تا ۱۹ سال نیز در این بازه زمانی ازدواج کردهاند. این آمار تنها مربوط به ازدواجهای ثبت شده در سازمان ثبت احوال است. به نوشته خبرگزاری «ایسنا»، اغلب ازدواجهای کودکان ثبت نمیشوند و همین امر دلیل نبود آمار دقیق در این حوزه است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر