در گفتوگو با فرشته مولوی
پیش از آغاز بازیهای جام جهانی فوتبال، فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی معادلهایی برای بعضی از واژههای تخصصی فوتبال به تصویب رساند و از گزارشگران صدا و سیما خواست که از این واژهها استفاده کنند.
فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی واژههای تصویبشده را با بخشنامههایی به نهادهای دولتی ابلاغ میکند و صدا و سیما و مراکز دولتی هم موظفاند که از آن به بعد از این واژهها استفاده کنند. فرهنگستان حتی یک گام هم فراتر رفته و برای پیگیری این رویکردهای بخشنامهای به زبان، دفتری تأسیس کرده. یکی از وظایف این دفتر این است که واژههای فرهنگستان را به مجریان صدا و سیما تفهیم کند.
واژههای فرهنگستان اما معمولاً نامأنوساند و گاهی حتی مردم این واژهها را مسخره میکنند.
در مسابقات جام جهانی، مجریان از این واژهها استفاده نکردند. فرهنگستان هم اعتراض کرد. درباره رویکرد بخشنامهای به زبان و اینکه آیا میتوان به زور بخشنامه کلماتی را سر زبان مردم انداخت با فرشته مولوی گفتوگویی انجام دادهام. فرشته مولوی، نویسنده و ویراستار است.
خانم مولوی، ما از کی به فکر افتادیم که فرهنگستان داشته باشیم؟
فرهنگستان یکم در دورهی پهلوی اول (۱۳۱۴-۱۳۲۰) پا گرفت و کار کرد. در آن دوره نگاه اهل دانش و هنر و ادبیات به افق فرانسه بود که خاستگاه انقلاب و آزادیخواهی و روشنگری و فرهنگ مدرن مینمود. فرهنگستان یکم به برکت حضور آدمهایی هم باسواد و هم خواهان آبادی و تجدد اندیشیده و سنجیده کار کرد و واژههای خوب برساختهاش با شیوهی تحکمی رضاشاهی آسان جا افتاد. در دورهی پهلوی دوم نه دیگر از «برهان قاطع» رضاشاه خبری بود، نه فرهنگستان دوم درست کار کرد. فرهنگستان سوم (از آخر دههی ۱۳۶۰ تاکنون) بر پایهی پیشینهی دورهی پهلوی، اما در بستر رژیمی ناهمخوان با زمانهی مدرن استوار شده؛ گرچه در فهرست هموندانش سخنشناسی چون ابوالحسن نجفی و چند زبانشناس و ادیب نامآشنا دیده میشوند، در ساختاری برآمده از حکومتی خودکامه و ندانمکار کار میکند؛ با کُندیِ بوروکراتیکِ فرهنگستانی آهسته-پیوسته واژه میسازد، اما نه میتواند خودش را به شتاب روز برساند و نه میتواند در رواج واژههای برساخته گامی بردارد.
آیا با بخشنامه، فرهنگستان میتواند معادلهای کلمات انگلیسی را در زبان فارسی جا بیندازد؟
برای این که فرهنگستان پول ملت و وقت و انرژی خودش را به هدر ندهد، نیاز به سنجش کارآمدیِ هدف و وظیفهی آن و برنامهریزی درازمدت و سیاستگذاری کلانِ سنجیده است. تنها با کوشش تنی چند صاحبنظر در چارچوبی اداری و «زیر نظر» حکومتی تحمیلگر و بیاعتنا به مدیریت فرهنگستان کارآمد و سودمند نمیشود. ایران از مشروطه تا به حال هرچه بیشتر پی دموکراسی و آزادی دویده، خفت استبداد بر گردنش تنگتر شده. خانه از پایبست ویران است. بحث بر سر خوب بودن یا نبودن برابرنهادههای فرهنگستان برای شماری از سیل واژههای بیگانه نیست. حالا عرصهی کاربرد زبان نوشتاری در حد تنگ و مهارشدنی دورهی رضاشاهی نیست. صدا و سیمای معروف به «میلی» ساز خودش را میزند؛ رسانههای «امروز باز فردا بسته» فرصتی و رمقی و میلی به حرفهای شدن ندارند؛ و میلیونها آدم دستبهقلم و دستبهکیبورد هم شب و روز آنلاین در تیررسِ زبانِ جهانگیرِ انگلیسیاند. در این گیر و دار بخشنامه برای مشتی واژه چه سودی دارد؟
ملتهای دیگر هم فرهنگستان زبان دارند. آنها چه میکنند؟
آکادمی (زبان) فرانسه پیشینهای چند صد ساله دارد. گرچه جایگاه نامداران زبان و ادب فرانسه بوده و اتوریتهی رسمی در زمینهی دستور و واژگان و شیوههای کاربردی زبان فرانسه است، پیشنهادهایش قدرت قانونی و ضمانت اجرایی ندارد. اگر ما گرفتار استبداد و ندانمکاری نبودیم، میشد از همین آکادمی هم هنوز بیاموزیم. آکادمی فرانسه واژهنامه و فرهنگ و دستورنامه درمیآورد و از این راه، یعنی با فراهم کردن کتابهای مرجع پایه برای زبان و زبانآموزی، راهنمایِ کاربران زبان میشود. اگر ما گرفتار ناهماهنگیِ ویرانگر نبودیم، میشد توان مالی و برنامهریزی دولتی به شیوهای کارآمد صرف توانمندسازی زبان فارسی برای پذیرش علم و تکنولوژی امروزی بشود. شاخهای از برنامهریزی زبانی پاسخگوی مدرنیزه کردن زبان است تا زبان بتواند با بازیابی خاستگاههای خود و گسترش واژگانش آمادهی دربرگرفتن مفهومها و موضوعها و عرصههای معنایی زندگی مدرن بشود. در این راستا به جای نگاه به زبانهای اروپایی، میتوانیم پیگیر باشیم ببینیم دیگران در همگامی با شتاب سرسامآور واژههای نو چه کردهاند. برای نمونه، در جایی که ژاپن با تکیه بر وامگیری از انگلیسی کمبود واژگانی خود را در زمینهی علم و تکنولوژی جبران کرد تا از قافلهی تمدن پس نیفتد، مجارستان به شیوهای دیگر و بی وامگیری از زبان بیگانه چنین کرد. یافتن برابرنهاده برای واژههای همگانی در حالی و جایی که شتاب سیل مهارشدنی نیست، و بهویژه اگر تنها به نیت غربستیزی باشد، راهی به دهی نمیبرد.
آیا به نظر شما اصولاً واژهسازی فایدهای دارد؟
واژهسازی در هر شاخه از علم و تکنولوژی و فراهم آوری واژهنامههای تخصصی هم بایسته است و هم سودمند. همچنین گرفتاری دردناک زبان فارسی رسانهای بیشتر از بلبشو و نادرستی در نحو و دستور و شیوهی نگارش آب میخورد تا از واژه. فرهنگستان تا چه اندازه به این پرداخته است؟ زبان اداری که خانلری آن را زبان اجقوجق نامید، کی و به دست کی باید درست شود؟ کدام نهادی باید زبان حقوقی و قضایی گرفتار در چنگال فقه و سنت را دریابد و درست کند تا مردم بتوانند از آن سردربیاورند؟
نویسندگان و شاعران چه نقشی در گسترش زبان دارند از نظر واژگانی؟
زبان طبیعی، یعنی زبان گفتار و نوشتار مردم، از زندگی مایه میگیرد تا نیازهای زندگی را برآورده کند. هم زبان زنده و پویاست و هم شتاب دگرگونی در هر وجه از زندگی، از جمله زبان، بسیار بیش از پیش است. در این زمانهی ما هم دایرهی واژگانی زبان ناگزیر به گسترش روزافزون است. این هم روشن است که نه ترکیب گروههای دست اندرکار در این گسترش و در پویایی و بالندگی مجموعهی واژگانی زبان ثابت است و نه سهم آنها. سوای مردم که ستون بنیادی زبان گفتارند، همهی کسانی که زبان دستمایه و موضوع کارشان است، از نویسنده و مترجم و ویراستار و روزنامهنگار گرفته تا زبانشناس و دستوردان، هم در نگهداری و هم در توانمندی و گسترش واژگان سهم دارند. نویسنده و شاعر اگر بهراستی نویسنده و شاعر باشد، از ارزش و اهمیت زبان در کارش غافل نیست؛ رفتارش با واژه به رفتار گوهری با گوهر میماند؛ و بنابراین ناگزیر و آگاهانه هم دانش و هم حس زبانی خود را در کار با واژهها به کار میگیرد.
در این بین، نقش مردم و اهمیت زبان کوچه و بازار چیست؟
مردم چون زبان را برای ارتباط با یکدیگر و پاسخگویی به نیازهای روزمرهشان به کار میبرند، خواهینخواهی در چند و چون مجموعهی واژگانی زبان سهمی دارند. اگر نیازش باشد، به آسانی و با خوشذوقی واژهسازی هم میکنند.
نمونههایی از کلماتی که مردم ساختهاند سراغ دارید؟
شمار واژههای برساختهی مردم که خوب هم جاافتاده، کم نیست. نمونهی بسیاریادشدهی کهنه «سگدست»، و نمونهی نو «تهرانتو»ست. اما ربط و رابطه مردم با واژهها نه ساده است و نه همیشه درست یا سازنده یا سودمند.
نقش رسانههای شهروندی چیست در گسترش واژههای تازه؟
نمیشود ندیده گرفت که: در رسانهها پایبندی به روشمندی و قاعدههای کار حرفهای جدی گرفته نمیشود؛ حتا رسانههای برونمرزی در کماعتنایی به زبان و شلختگی و سهلانگاری در نگارش با هم مسابقه میدهند؛ بازار کتاب پر از ترجمههای نادرست و نامفهوم است. از سوی دیگر، روز به روز زبان گفتار زورش زیادتر میشود. زور مردم هم بیشتر از پیش شده؛ برخلاف گذشته، اینروزها دیگر عرصهی نوشتار در انحصار خواصِ نیست. سواد همگانیتر و فراگیرتر از پیش شده، اما آموزش رسمی زبان و ادبیات در مدرسه و دانشگاه از انقلاب به بعد در سرازیریِ تند افتاده و علوم انسانی هم که مغضوب شده. درهمین حال هر کس به هر سبب با هر میزانی از سواد مینویسد واز راه اینترنت و تلفن هوشمند واژگان شخصی خود را رواج میدهد. پس در نهایت این مردم هستند که فرمان به بقا یا فنای یک واژه میدهند. فرهنگستان اگر واژهای بسازد که آن واژه در عرصهای همگانی کاربرد داشته باشد، اگر حتا بههنگام و بهجا هم باشد، تضمینی در کار نیست که میان مردم جا بیفتد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر