close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

سينماي زنان ايران داستان هزاران جنگ پنهان است (نگاهی به سینمای مستند ایران در جشنواره اُپن داکز)

۲۸ خرداد ۱۳۹۳
آيدا كُرمن‌زاده
خواندن در ۷ دقیقه
سينماي زنان ايران داستان هزاران جنگ پنهان است (نگاهی به سینمای مستند ایران در جشنواره اُپن داکز)
سينماي زنان ايران داستان هزاران جنگ پنهان است (نگاهی به سینمای مستند ایران در جشنواره اُپن داکز)

 جشنواره «اپن سيتي داكس» Open City Docs در لندن برنامه‌ای تدارك دیده با نام «سینمادوستی: مستندنگاری ایران». در این برنامه که از سه شنبه ۲۷ خرداد (۱۷ ژوئن) آغاز می شود، مجموعه‌ای از مستندهای ایرانی با موضوع عشق به سینما نشان داده خواهد شد.

 به جز نمایش چند فیلم كوتاه قرار است شاهد نمایش «جری و من» (مهرناز سعیدوفا)، «راننده و روباه» (آرش لاهوتی)، «نام من نگهدار جمالی است و وسترن می‌سازم» (كامران حیدری)،«انقلاب دزدیده شدۀ من» (ناهید سروستانی)، «نینجای ایرانی» (مرجان ریاحی) و «سپیده» (بریت مادسن) باشیم، كه البته به جز سه فیلم اول ارتباط بقیه با مضمون «سینمادوستی» یا همان «سینه فیلیا»،  چندان مستقیم و پیوسته نیست.

یكی از بهترین مستندهای دربارۀ سینما در سال‌ها اخیر، «جری و من»، ساختۀ فیلمساز و استاد دانشگاه ایرانی مقیم آمریكا مهرناز سعیدوفا است (مولف كتابی دربارۀ سینمای عباس كیارستمی با همكاری جاناتان رزنبام). این فیلم درباره تأثیر جری لوییس بر زندگی فیلم‌ساز است كه به یكی از مهم‌ترین بخش‌های منشور مستند امروز ایرانی یعنی مستندسازان دیاسپورا تعلق دارد. مثل دو فیلم دیگر برنامه یعنی «نگهدار جمالی» و «انقلاب دزدیده شدۀ من» از كلمۀ «من» در عنوان این فیلم استفاده شده كه تأكیدی است بر جنبۀ بسیار شخصی و اتوبیوگرافیك فیلم. اما همین فیلم بسیار شخصی نقشه‌ای بسیار هوشمندانه طرح كرده از فراز و فرودهای فرهنگ سینمادوستی در ایران و ثابت می‌كند كه چطور مسألۀ شخصی می‌تواند انعكاسی از هزاران پرسش بی‌پاسخ ماندۀ یك فرهنگ باشد. سعیدوفا توضیح می‌دهد كه چطور و چرا فیلم را ساخته. او تا آن لحظه‌ای صبر می‌كند كه نیاز به روایت كردن این داستان در وجودش لبریز شود. هرگز سفارش، رد یا قبول یك ایدئولوژی و تلاش برای اثبات یك نگاه خاص مورد نظر او نبوده و به همین خاطر فیلمش به جای محصور شدن در تنگنای ایدئولوژی، می‌تواند آزادانه بین زندگی شخصی، تاریخ نیم قرن اخیر ایران، تاریخ سینما و كنكاشی در كمدی لوییس حركت كند.

سينماي زنان ايران داستان هزاران جنگ پنهان است (نگاهی به سینمای مستند ایران در جشنواره اُپن داکز)

«راننده و روباه» ساختۀ آرش لاهوتی، در یك درمانگاه مخصوص بیمارانی با گرفتاری‌های روحی آغاز می‌شود. روی یكی از تخت‌ها درددل محمود فلاورجانی، راننده كامیونی كه از افسردگی مزمن رنج می‌برد را با تخت بغلی‌اش می‌شنویم. در گفتگویی دیگر روی چمن‌های حیاط آسایشگاه او به دوستانش از عشق‌اش به حیوانات می‌گوید. بعد از بیست و چند روز بستری بودن او مرخص می‌شود و به سر كارش كه باربری با كامیونی است برمی‌گردد، اما دلش پیش روباه تربیت شده‌ای است كه سال‌ها پیش از دست داده و آرزویش ادامه فیلم‌سازی با حیوانات است. فیلم‌هایی كه فلاورجانی ساخته، كه ظاهراً در فستیوال‌های مختلفی در ایران هم نمایش داده شده‌اند، فیلم‌های آماتوری و كوتاه‌اند با مضمون همزیستی حیوانات.

راننده و روباه داستان مبارزۀ فلاورجانی علیه افسردگی است، اما مثل خیل قابل توجهی از مستندهای اخیر ایرانی دربارۀ رویاپردازی و بهای سنگین آن هم هست. دربارۀ آدم‌های جداافتاده و حاشیه‌ای در اجتماع پرتناقض امروز ایران. مستندسازان نسل تازه، برخلاف داستانی‌سازانِ ایرانی، معمولاً از فاصله‌ای آگاهانه و كنترل شده این شخصیت‌ها را دنبال می‌كنند. در زندگی‌شان برای دراماتیزه كردن داستان دست می‌برند و همیشه چنین دریافت می‌شود كه وجه اشتراكی درونی بین شكست این قهرمانان با تلاش‌های خودشان به عنوان فیلمساز می‌بینند.

سينماي زنان ايران داستان هزاران جنگ پنهان است (نگاهی به سینمای مستند ایران در جشنواره اُپن داکز)

یك فیلم‌ساز خودساختۀ بی‌آیندۀ دیگر «نگهدار جمالی» است كه تمام زندگی‌اش مشغول ساخت وسترن‌هایی ارزان است. دوباره مضمون رویا و زنده نگه داشتن آن از طریق سینما موضوع «من نگهدار جمالی...» است. مثل «راننده و روباه» تمام مراحل سینما، از ساختن فیلم تا نمایش آن توسط نگهدار در مقابل دوربین كامران حیدری، یكی از با استعدادترین مستندسازان امروز ایران، تصویر شده است.

سينماي زنان ايران داستان هزاران جنگ پنهان است (نگاهی به سینمای مستند ایران در جشنواره اُپن داکز)

نگهدار جمالی كارگر سادۀ رویاپردازی است كه با تمام نداری‌هایش یك‌تنه سینما را به شكلی كه مطلوب اوست در شیراز زنده كرده. بازیگر فیلم‌های او آدم‌های عشقِ فیلم شهرند كه زندگی ساده یا حتی فقیرانه‌ای دارند. بین نگهدار و كامران حیدری هم شباهت‌ها اندك نیست. همان‌قدر كه نگهدارْ سینمای وسترن (و حتی فیلم‌های تارزانی!) را خوب می‌شناسد، حیدری هم به موضوع فیلمش، شخصیت نگهدار، تسلط دارد و هم به سینمایی كه نگهدار به دنبال خلق آن است. او به زیبایی چكیدۀ وسترن‌ها اسپاگتی را با بدمن‌های رنگین‌پوش شیرازی‌اش بازسازی می‌كند و نگهدار هم آن قدر باهوش هست كه در فیلمی با شركت همسرش (كه بعدا از او جدا می‌شود) سكانس آخر جدال در آفتاب (هنری كینگ، 1946) را روی رودخانه، به شیوۀ خودش و با حجاب كامل همسر روایت كند.

سينماي زنان ايران داستان هزاران جنگ پنهان است (نگاهی به سینمای مستند ایران در جشنواره اُپن داکز)

انقلاب دزدیده شدۀ من را مستندساز ایرانی مقیم سوئد، ناهید سروستانی، ساخته كه به دلیل سابقه‌اش در انقلاب 57 به عنوان عضو یكی از گروه‌های سیاسی چپ كنجكاوی خاصی به تاریخ معاصر ایران دارد. این‌جا او دوربین را سوی خودش چرخانده (اگر چه قبلاً در من و ملكه هم این كار را كرده بود) و به جستجوی هم سلولی‌هایش در سال‌های اوایل انقلاب رفته. زنان هم‌بند او – یا لااقل آن دسته‌ای كه از زندان‌ها جان سالم به در بردند – امروز همه در كشورهایی مثل سوئد، آلمان و یا آمریكا زندگی می‌كنند و جستجوی سروستانی برای پیدا كردن آن‌ها و شنیدن خاطراتشان جستجویی بین قاره‌ای می‌شود.

سينماي زنان ايران داستان هزاران جنگ پنهان است (نگاهی به سینمای مستند ایران در جشنواره اُپن داکز)

روایت این زنان از سال‌های انقلاب، اعدام‌های بی‌محاكمه و وحشت فلج‌كنندۀ شكنجه و حتی تجاوز طبیعتاً روایتی است تكان دهنده و سندی است از یك دوران تاریك. اما غافل‌گیری‌هایی هم در این بین وجود دارد مثل وقتی كه سروستانی می‌فهمد یكی از آن زنان چپی هم‌بند، كه حالا در آمریكا زندگی می‌كند، گرایش‌های مذهبی پیدا كرده و فیلم در صحنه‌ای نماز خواندن او را تصویر می‌كند. انقلاب دزدیده شده من در این نوع لحظات توأم با تردید و مشاهده‌گری محض موفق‌تر است تا زمانی كه لحنی احساساتی پیدا می‌كند. اورسن ولز می‌گوید دو چیز را هرگز نباید جلوی دوربین مستقیم نشان داد: عبادت به خدا و تصویر كردن سكس. به این فهرست می‌توان گریه كردن به یك تراژدی در مقابل دوربین را هم افزود. با وجود این كه تصور رنج‌هایی كه این زنان تحمل كرده‌اند بسیار سخت است، گریستن به مصائب، به جای شنیدن دقیق آن و به خاطر سپردنش، تأثیر صحنه را به مراتب كاهش می‌دهد. در تمام طول مستند ده ساعتۀ Shoah، دربارۀ اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها، هیچ كدام از بازماندگان هولوكاست كه دارند خاطراتشان را جلوی دوربین می‌گویند گریه نمی‌كنند (یا اگر چنین كرده‌اند كلود لانزمان، كارگردان فیلم، آن را در تدوین نگنجانده)، مگر بخش آخر كه یكی از بازماندگان كه با نازی‌ها همكاری داشته اما تصمیم گرفته با بقیه مردم به اتاق گاز برود (و توسط همان مردم رو به مرگ از تصمیمش بازداشته شده) برای چند لحظه عنان اختیار را از دست می‌دهد و به گریه می‌افتد. تأثیر آن چند ثانیه از دست دادن عنان اختیار در دل ده ساعت تصویر تأثیری است ابدی. سروستانی فرصت رسیدن به چنین لحظه‌ای را از دست داده است.

سينماي زنان ايران داستان هزاران جنگ پنهان است (نگاهی به سینمای مستند ایران در جشنواره اُپن داکز)

باعث خوشحالی است كه زنان، غایبان دیروز سینمای مستند، حضوری پررنگ در این برنامه و در سینمای امروز ایران دارند. به جز دو مستندساز دیاسپورا (سعیدوفا و سروستانی)، از ایران شهلا ریاحی با نینجای ایرانی در جشنواره حضور دارد. فیلم او روایتی است سرراست از همان‌چیزی كه عنوان فیلم می‌گوید، یعنی نینجاهای ایرانی. تنها تفاوت این‌جاست كه این‌جا نینجاها زن هستند و برای رسیدن به آرزویشان لازم است با سخت‌گیری‌های خانواده‌ها و یا شوهران متعصب بجنگند. فیلم لحظات گیرای خودش را دارد، اما به مراتب فیلم بهتری می‌شد اگر نینجاها بخشی از تكنیك‌های رزمی‌شان را روی مخالفان این ورزش (شوهران غیرتی!) پیاده می‌كردند، که البته می توانست خطرات خودش را نیز داشته باشد. یادآوری می کنم تصویربرداری این فیلم را «مهناز محمدی» انجام داده که اکنون به خاطر فعالیت در زمینه حقوق زنان در زندان اوین است.

سينماي زنان ايران داستان هزاران جنگ پنهان است (نگاهی به سینمای مستند ایران در جشنواره اُپن داکز)

فیلم‌های دیگر جشنواره عبارتند از «هزار و یك قطره اشك» ساختۀ فاطمه احمدی كه فیلم کوتاهی است دربارۀ زنان، مد، آزادی و خیلی چیزهای دیگر در بستری از تاریخ ایران و كاری است از نظر بصری دلفریب و مملو از خلاقیت. «سپیده» را زنی دانماركی به نام بریت مادسن دربارۀ دختر جوان ایرانی‌ای ساخته كه آرزوی فضانورد شدن دارد و او هم باید با تعصبات دوروبرش بجنگند. سینمای زنان ایران داستان هزاران جنگ پنهان است.

سينماي زنان ايران داستان هزاران جنگ پنهان است (نگاهی به سینمای مستند ایران در جشنواره اُپن داکز)

مایۀ شگفتی است كه سینما نه تنها در ایران انقلابی و سیاست‌های بعد از آن كه ترجیحشان به از ریشه بركندن سینما بود دوام آورد، بلكه عشق به سینما روز به روز در ایران پیچیدگی‌های بیش‌تری پیدا كرد. این نكته ایران را نه تنها از تمام كشورهای خاورمیانه متمایز می‌كند بلكه جایگاه خاصی هم در فرهنگ سینمادوستانه جهانی به كشور می‌دهد. برنامۀ «سینمادوستی» فرصتی است برای یادآوری آن عشق نامیرا به هنر سینما در ایران.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

تصویری

آندرس اینیستا

۲۸ خرداد ۱۳۹۳
آندرس اینیستا