close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

گفت و گوی اختصاصی با نوری بیلگه جیلان، برنده نخل طلای جشنواره کن

۵ خرداد ۱۳۹۳
محمد عبدی
خواندن در ۵ دقیقه
خواب زمستانی
خواب زمستانی
خواب زمستانی
خواب زمستانی
خواب زمستانی
خواب زمستانی
خواب زمستانی
خواب زمستانی
نوری بیلگه جیلان
نوری بیلگه جیلان
نوری بیلگه جیلان
نوری بیلگه جیلان
محمد عبدی و نوری بیلگه جیلان
محمد عبدی و نوری بیلگه جیلان

نخل طلای جشنواره کن می توانست نصیب "داستان های وحشی" یا "لویاتان" هم بشود، اما انتخاب نوری بیلگه جیلان به عنوان برنده نخل طلای امسال هم- برخلاف سال گذشته- انتخاب بسیار مطبوعی است؛ یکی از بهترین فیلمسازان زنده دنیا که کمال گرایی اش در تصویر شگفت انگیز است و پرسش های اصلی و اساسی و بشر را درباره مفهوم زندگی، اخلاق، نیکی و بدی، دروغ و وجدان با تماشاگر قسمت می کند.

سبک او سبک ایستایی است بر مبنای نماهای بلند که همه به قاب نقاشی- یا عکاسی؛ حرفه ای که دوست دارد و با آن شروع کرد- بسیار نزدیک است. شخصیت های او آرام به نظر می رسند و در لحظه یا لحظاتی با پرسش های اصلی و اساسی درباره مفهوم زندگی شان روبرو می شوند.

در "خواب زمستانی"، آیدین به عنوان یک نویسنده در یک دیالوگ طولانی درباره مفهوم بدی و خوبی با خواهرش با تردیدهایی مواجه می شود که در دیالوگ دوم آنها به اوج می رسد: خواهرش با شدیدترین لحن واقعیت زندگی او را در برابرش قرار می دهد.

نوری بیلگه جیلان اما شخصیت هایش را محکوم نمی کند، ما آیدین را درک می کنیم، همان طور که همسرش را؛ هم با مستاجر احساس همدری می کنیم و هم خواهری که شاید رسالتش تلنگری است به برادرش.

"خواب زمستانی" به شدت ادامه فیلم تحسین شده قبلی است: "روزی روزگاری در آناتولی"، با همان میزان جزئیات شگفت انگیز؛ اما در نهایت کامل تر و دیدنی تر از آن فیلم. هرچند کماکان به گمانم "سه میمون" کامل ترین فیلم اوست: جهان فیلم به هزار توی پیچیده ای گام می گذارد که انتهایی ندارد و صحنه پایانی( که مرد بر بستری از طبیعت خشن اما زیبا، توخالی و فرو خورده به ناکجاآبد و آینده ای محتوم و نامعلوم چشم دوخته) تماشاگر را با احساس غریبی از پیچیدگی روابط انسانی- مشابه با احساسی که از تماشای آثار اسلاف بزرگ سینما، از برگمان و بونوئل تا آنتونیونی و حتی وودی آلن نصیب ما می شود- از سینما بیرون می فرستد، با جهان قدرتمندی که تا مدت ها در ذهن باقی می ماند. فیلمساز همه فیلم را به شکل حساب شده ای در هاله ای از نور و رنگ بخصوص- که باید به مدد فیلتر به وجود آمده باشد- قرار می دهد که هر کادر آن با رجوع به نقاشی های کلاسیک- از پیتر بروگل تا فرانسیس بیکن قرن بیستمی- معنا می یابد و احساس دورنی شخصیت ها را با ما قسمت می کند.

  در جشنواره کن امسال فرصتی فراهم شد برای یگ گفت و گوی اختصاصی با نوری بیلگه جیلان، هرچند کوتاه:

فکر می کنید می شود گفت که شما در سینما به دنبال راهی برای بیان فلسفی هستید؟

بله، همین طور است. سینما برای من یک نوع ابزار است که من با آن تلاش می کنم تفکرات نه چندان روشنم را بیان کنم. بنابراین تلاش می کنم به این نقطه برسم که از طریق این ابزار بتوانم تفکراتم را ارائه دهم. به همین دلیل می توانم بگویم بله، نکته ای که گفتید درست است و به دنبال راهی برای بیان فلسفی در سینما هستم.

به نظر می رسد که تمام شخصیت های اصلی شما به شکلی به خود شما بر می گردند، یعنی به نوعی شما دارید درباره خودتان حرف می زدید. فکر می کنم دغدغه ها و سوالات شخصیت اصلی به شکل مستقیمی دغدغه ها و وسوالات شماست در برابر دنیا. می خواهم بگویم سینمای شما به شکلی شخصی هم هست. قبول دارید؟

نه... البته من تلاش می کنم که خودم را بشناسم، اما برای این کار باید به دیگران نگاه کنی. برای همین سعی می کنم که نگاهم کلی تر باشد. به کل جامعه بشری نگاه می کنم که خب البته شامل من هم هست. من از روحم کمک می گیرم تا طبیعت بشر را درک کنم. سعی می کنم نوع بشر را بشناسم و طبیعت ارتباط انسانی را درک کنم. اصلاً طبیعت زندگی را درک کنم...

درباره تاثیرپذیری شما از چخوف بسیار حرف زده شده...

تمام این پانزده سال چند داستان کوتاه چخوف در ذهن من بوده اما حالا خودم را در راه پیدا کردن یک بیان سینمایی برای آن راحت تر حس می کنم. قبلاً به خودم زیاد اعتماد نمی کردم، اما حالا وقتش فرا رسیده. حالا از نظر تکنیکی و فیلمسازی، خودم را در ساختن این دنیا خیلی راحت تر حس می کنم. البته چیزهای خیلی زیادی در فیلمنامه اضافه می کنم ولی برای من نقطه شروع همان چند داستان کوتاه چخوف است.

می دانم که منتظر شما هستند و باید همین الان مصاحبه را تمام کنیم، اما یک چیز برایم سوال شده: زبان "سه میمون" به شدت سینمایی بود و همه چیز در تصویر اتفاق می افتاد، اما در دو فیلم آخر دیالوگ خیلی مهم شده. چه اتفاقی افتاده؟ این تغییر چطور رخ داده؟

نمی دانم... من تغییر می کنم... شاید دوباره به همان شیوه قبلی برگردم.... نمی دانم واقعاً.

اما فکر نمی کنید این مقدار دیالوگ طولانی می تواند مخاطب را خسته کند؟

اگر از دیالوگ کم هم استفاده کنی، آنها خسته می شوند. فکر می کنم حتی آنها دیالوگ را ترجیح می دهند.حتی می توانم بگویم آنها قطعاً دیالوگ را ترجیح می دهند. اما فیلم خیلی طولانی است. به همین دلیل خسته می شوند. اگر این فیلم طولانی نبود، آنها دیالوگ را ترجیح می دادند. فکر می کنم بدون دیالوگ بیشتر خسته می شوند. اما برایم مهم نیست!

 

 زندگی نوری بیلگه جیلان در یک نگاه اجمالی:

متولد 1959 در استانبول ترکیه. آغاز عکاسی از 15 سالگی و توجه به سینما از 22 سالگی.  سفر به لندن و کاتماندو پس از فارغ التحصیلی در رشته الکترونیک برای یافتن هدف زندگی. بازگشت به آنکارا. تصمیم به فیلمسازی طی دوره سربازی. نمایش اولین فیلم کوتاهش در جشنواره کن سال 1995.

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

تصویری

اعدام مه‌آفرید خسروی، یکی از متهمان پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی

۵ خرداد ۱۳۹۳
اعدام مه‌آفرید خسروی، یکی از متهمان پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی