مثل خیلی موجهای اینترنتی دیگر در فضای مجازی داخل ایران، این یکی هم بدون دیدن و دانستن اصل ماجرا، یکباره از سوی چند سایت و خبرگزاری، مطرح و از سوی مردم پی گرفته شد؛ ماجرای توهین به ناصر حجازی در مجموعهی تلویزیونی «سرزمین مادری/ Homeland».
اشتباه آنجا رخ داد که هیچکس به منبع اصلی خبرها توجه نکرد: تابناک، باشگاه خبرنگاران جوان و چندین و چند رسانهی اصولگرای تندرو، که از مدتها قبل دل پری از این مجموعهی شبکهی شوتایم و دیدهشدن گستردهاش در داخل ایران داشتند و میخواستند ثابت کنند «ضد جمهوری اسلامی» بودن یک اثر هنری، مساوی با «ضد ایرانی» بودن هم هست و چه گزینهای بهتر از ناصر حجازی، بهعنوان یکی از آخرین نمادهای ایرانی معاصر؟
اصل داستان
ماجرایی که با تیترهایی چون «شوخی زشت و زنندهی سریال آمریکایی هوملند با ناصر حجازی!»، «توهین سریال هوملند به ناصر حجازی» و «سوءاستفاده از نام ناصر حجازی در یک سریال خارجی» از آن استقبال شد، به قسمت چهارم از فصل سوم سریال «سرزمین مادری» که در ایران با همان نام اصلیاش یعنی «هوملند» شناخته میشود برمیگشت.
قصهی اصلی سریال دربارهی یک قهرمان جنگ آمریکا به نام نیکولاس برودی است که پس از هشت سال اسارت نزد القاعده، نجات پیدا کرده و به آمریکا برمیگردد اما یک مأمور امنیتی آمریکا به نام کری ماتیسون پیش از ورود او مطلع میشود که یک جاسوس از نیروهای خودی به آمریکا بازخواهد گشت؛ مأموری که متیسون پس از چند روز مطمئن میشود که برودی است.
فصل دوم سریال با حملهی اسرائیل به تأسیسات اتمی ایران آغاز میشود و فصل سوم داستان انتقامگیری نیروی امنیتی ایران از اسرائیلیها و حامیان امنیتی آنها یعنی سازمان سیا است. در این مسیر، معاون وزارت اطلاعات ایران برای پرداخت پول تروریستها در داخل خاک آمریکا، مالکیت یک تیم فوتبال در ونزوئلا را عهدهدار میشود تا از طریق حسابهای بانکی این تیم فوتبال، بتواند پولشویی کند و پول دولتی را به حساب تروریستها بریزد.
این همان جایی است که پای ناصر حجازی وسط کشیده شده. سول، رئیس کری و کسی که پس از انفجار در مقر سیا، به سمت رئیس موقت سیا انتخاب شده، دستور پیگیری این پرونده را میدهد و در توضیح مسأله، از کارمند محجبهی ایرانیاش که بازیگر نقش او نازنین بنیادی ستارهی ایرانی این روزهای سریالهای آمریکاییست، میشنود که نام مالک آن باشگاه، نامی ایرانی است: ناصر حجازی.
سول که پیشتر در قصه شنیدهایم مأمور آمریکاییها در دههی پنجاه در ایران بوده و سالها در تهران زندگی کرده، بلافاصله میگوید «اونو میشناسی؟» و دختر جوان میگوید «میدونم دروازهبان تیم ملی ایران در جام جهانی ۱۹۷۸ بوده» و سول تکمیل میکند «اون تو ایران یه افسانهس». در دو دیالوگ بعدی به فوت حجازی اشاره میشود و اینکه مجید جوادی (همان معاون وزارت اطلاعات ایران) احتمالا نام قهرمان فوتبالی جوانیهایش را وقتی میخواسته مالک یک باشگاه فوتبال شود، برای خودش انتخاب کرده است.
همهی جنجالها بر سر همین چند خط است. برای اینکه طرف آمریکایی قصه، نام پرآوازهی حجازی را میشناسد، و نویسندگان سریال، بلافاصله تاکید میکنند که حجازی در ایران یک اسطوره است. آنها حتی دقیقهای هم برای حفط تعلیق در قصه، که امری عادی است، به خودشان اجازه نمیدهند که با ندانستن کاراکترها دربارهی یک اسم مستعار، با اسم حجازی بازی کنند.
اشارهی نویسندگان سریال به نام حجازی در سریالی که اصلا در تفکیک مردم ایران با اعراب و با نظام جمهوری اسلامی است (این را قبلا در فصل دوم مجموعه و در جایی که دختر برودی میان بچههای آمریکایی کلاس به اعتراض بلند میشود و میگوید «ایرانیها عرب نیستند» هم دیدهایم) بیشتر به یک بزرگداشت از ناصر حجازی و یادآوری دروازهبان ملیپوش ایران در جام جهانی ۷۸ به مخاطبان غربی میماند، تا توهین و شوخی و سوءاستفاده از این نام.
واکنشها
سایت اصولگرای تابناک همان زمان در ادامهی موجی که خود و همفکرانش راه انداخته بودند به سراغ آتیلا حجازی رفت و با اضافهکردن تأکیدهایی نظیر اینکه «سریالی که مضامین ضد نظام ایران نیز در آن به شکل مشخص به چشم میخورد» از قول پسر ناصر حجازی نوشت: «این موضوع هم برایم جالب است، هم عجیب. به نظرم سازندگان این سریال با ایرانیها مشکل داشتهاند که از نام پدرم هم استفاده کردند. ما که کاری جز اعتراض در شبکههای اجتماعی نمیتوانیم انجام دهیم؛ اما امیدواریم که مسئولان این اقدام سازندگان سریال را محکوم کنند، چون تنها بحث پدر من نیست و نام ایران هم مطرح شده است.»
همزمان سایتهای اصولگرای دیگر هم به تسویهحسابهای شخصی خود با این سریال میپردازند. جملههایی نظیر «این سریال که برپایه اسلام هراسی و ایران هراسی ساخته شده»، «موج اهانت به مسؤولان و نمادهای ایرانی در سریال آمریکایی محبوب باراک اوباما تداوم دارد» و «از سریالی که از عوامل یهودی و اسرائیلی استفاده کرده، بیش از این انتظاری نمیرود» از جمله چیزهاییست که در آن چند هفته نوشته شده و بهواسطهاش سعی میشود روی رگ خواب «علاقه به هویت ایرانی» جوانان، برای اعتراض به سریالی که در ضدیت با نظام جمهوری اسلامی است، استفاده شود و دو هویت «ایرانی» و «اسلامی» (در اینجا که به نفع اهالی نظام است) یکی دانسته شود.
با این همه، اتفاقی که در نهایت افتاد، چیزی نبود که وانمود شد و بر سر آن جنجال راه افتاد. چیزی که امروز بیشتر در ذهن مانده شاید همان دیالوگ باشد وقتی توی صورت نازنین بنیادی جوان که خاطرهای از ایران پیش از انقلاب ندارد، نگاه میکند و با تأکید میگوید: He's a legend there
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر