»اون دو تا مست چشات/ منو خوابم میكنه...»، این صدای ابی نیست که میخواند؛ در خانهای كه میهمانشان هستم، همه با هم این ترانه را میخوانند.
گرچه ابی در ایران هواداران بسیاری دارد اما بیشتر این منطقه در حوالی كرج، عاشقانه او را دوست دارند؛ خوانندهای كه با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، همچون بسیاری از خوانندگان موسیقی پاپ کشور، راه مهاجرت در پیش گرفت تا صدایش همچون آنها كه ماندند، خاموش نماند. «ابراهیم حامدی»، مشهور به ابی، پیش از انقلاب خوانندهای سرشناس و محبوب بود. او و بسیاری از خوانندگان موسیقی پاپ ایران، گرچه در خارج از کشور به فعالیت خود ادامه دادند اما زندگی در مهاجرت برای آنها هم غم غربت و دوری از خانواده را به همراه داشت؛ غمی كه خود آنها بارها دربارهاش حرف زده و در ترانهها و آهنگهای خود بازتاب دادهاند.
اما چیزی كه كمتر به آن پرداخته شده، تاثیر این كوچ و شهرت به دست آمده از آن بر خانواده این خوانندههای ممنوع است؛ خانوادههایی كه در ایران و در میان مردمی زندگی میكنند كه مخفیانه به ترانههای آنها گوش میدهند. زندگی آنها چه گونه است؟ گزارش زیر حاصل گشتوگذار یك روزه ما در منطقه «کلاک» شهرستان کرج است؛ جایی كه بعضی از اعضای نزدیك خانواده ابی در آن زندگی میكنند.
تمام شب ابی
حتی آبوهوای اینجا هم با دیگر نقاط کرج فرق دارد. از مسافتی نهچندان دور به اینجا آمدهام؛ از روستای «قرقرک» که در قبرستان کوچکش، تن رنجور «فریدون فروغی»، خوانندهای که هیچگاه ایران را ترک نکرد و نتوانست برای آثارش مجوز نشر بگیرد و منزوی شد، مدفون است. «کلاک» از معدود مناطق کرج است که هنوز کوچهباغ دارد و بافت سنتی خود را حفظ کرده است. آنها که در اینجا زندگی میکنند، میگویند تنها جای کرج است که هنوز به معنای واقعی کلمه میتوان به آن نام «محله» اطلاق کرد.
در این منطقه، در خانه دوستی میهمان هستیم. در و دیوار خانه پر است از پوسترهایی از ابی. تمام شب را هم ابی گوش میدهیم. این كار برای اهالی این منطقه، طبیعی است همانطور كه میزبان ما توضیح میدهد: «ابی بچه محل ما است. مادر و پدرش مدتها همینجا زندگی میکردند. مغازه پدرش سر همین کوچه بود. خواهرش و خواهرزادههایش هنوز همینجا زندگی میکنند.»
ابراهیم حامدی كه حالا او را با نام ابی میشناسند، در سالهای پیش از انقلاب كمكم برای خود اعتباری به دست آورده بود و در حال طی كردن پلههای ترقی بود كه انقلاب شد و او هم مانند دیگر همصنفهایش، کشور را برای ادامه فعالیتهایش ترک کرد.
حامدی، مادری کرجی داشت که در منطقه کلاک این شهر زندگی میکرد. گرچه مادر امروز زنده نیست اما بسیاری از اقوام مادری او و خواهرهایش هنوز در همین منظقه زندگی میکنند. در منطقهای كه به قول میزبان ما، به بودن خانواده او در كنارشان افتخار میكنند.
كلاكیها آنقدر او را دوست دارند که وقتی در گفتوگویی از او شنیدند كه بچه میدان امامحسین تهران است، یک ناراحتی جمعی در این منطقه شکل گرفت. میگویند او نباید فراموش میکرده که اینجا محل مادریاش بوده است.
ابی برای کلاکیها تنها یک خواننده نیست، سمبل برتر بودن منطقهشان است. برای همین هم شادی خانواده ابی، شادی همه اهالی و غم این خانواده، غم همه است.
این روزها خواهرزادههای ابی به سوگ مرگ پدرشان نشستهاند. روی دیوار خانه یکی از خواهرانش که پارسال درگذشته است، پلاکاردهایی چسباندهاند که نشان از مرگ همسر او دارد. هممحلیها میگویند آقا تقی 15 روز پس از این که از دیدار ابی در دوبی بازگشت، فوت کرد.
میگویند فرشتهخانم، خواهر دیگر ابی و خانواده او مرتب به دیدار این خواننده میروند و تقریبا در همه کنسرتهایش شرکت میکنند؛ کنسرتهایی که اغلب در دوبی یا ترکیه برگزار میشود و ابی برای شرکت در آنها برای خانوادهاش بلیت و دعوتنامه میفرستد.
البته فقط خانواده ابی نیست كه از این منطقه به دیدارش میروند، مسیر «کلاک ـ دوبی» برای کلاکیها پل ارتباطی است كه آنها را به اسطورهشان میرساند.
همنفس با آقای صدا
میگویند تازگیها تب «ابیبازی» در کلاک پایین آمده. وقتی در كلاك باشید، این حرف كاملا بیمعنا است. كافی است خودرویی از خیابان رد شود و شیشه آن كمی پایین باشد تا صدایی جز صدای ابی از آن بیرون نیاید. در بیشتر مواقع، همصدایی راننده و سرنشینهای آن را هم با ابی میشنوید.
یکی از اهالی كه ابی را مثل بیشتر اهالی كلاك، «آقای صدا» مینامد، میگوید: «این كه چیزی نیست، قدیمها خیلی بهتر بود.»
او توضیح میدهد كه در گذشته، مناسبتهایی در این منطقه برگزار میشد و همیشه هم به یك طریقی، ربطی به ابی پیدا میكرد: «چهارشنبههای آخر سال، خانواده ابی دستگاه پخش صدا میآوردند توی کوچه و بزن و برقص بود. اصلا همه این خانواده صدای خوبی دارند. مادر مرحومش هم صدای ششدنگی داشت. حتما میدانید که حالا امیر، یکی از خواهرزادههای ابی به دوبی رفته تا به کمک دایی خود، خواننده شود. ماشاالله بقیهشان هم خوشصدا هستند و میخوانند.»
بسیاری از كسانی كه در محدودیتهای دهه 60 عاشقی کردهاند، حتما گرفتار صدای یکی از پیشکسوتهای لسآنجلس بودهاند؛ یکی «داریوش» را میپرستیده، یکی دلسپرده «قمیشی» بوده و دیگری با ابی شب را به صبح میرسانده اما ماجرا برای نوجوانهای کلاکی دهه 60 و 70 فقط به ابی ختم میشده است. حالا جوانها برای کمتر خوانندهای اینگونه تب میکنند. حتی در همین کلاک هم که ابی شیفتههای بسیار دارد، دیگر کسی ابیباز تماموقت نیست. اما اهالی نشان از کسی میدهند که هنوز همان عشق سابقش به آقای صدا را حفظ کرده است:«وقتی عازم دبی بودیم، چندین نفر قول گرفتند که از ابی برایشان امضا بگیرم و بیاورم. اسمها را لیست کردم و او برای تکتک آنها عکسی امضا کرد و با خودم آوردم.» او 40 سال دارد و به قول اهالی كلاك، یك ابیباز به تمام معنا است؛ كسی كه در همه این سالها، همچون بسیاری از همنسلانش که فقط ابی گوش میدادهاند، همچنان به این كار وفادار مانده است.
از آخرینباری که این عشق ابی، به دیدار محبوبش رفته، 10 سالی میگذرد. گرچه حالا در دهه چهارم زندگیاش به سر میبرد اما هنوز مثل همان نوجوانیهایش، ابیباز است. فیلمهای دیدارش با ابی را نشانم میدهد و با تب و تاب فراوان از چندمین دیدارش با او میگوید. همه بلیتهای کنسرتهای این خواننده را برای یادگاری نگه داشته است. میگوید بچههای محل برای این که یکی از بلیتها را از او بگیرند، سر و دست میشکنند. سالها پیش که او جوانتر از امروز بوده، کاری کرده که حالا آن را با هیجان تعریف میکند: «همین کوچه پایینی، زمینی داشتیم که فروختیم تا بتوانیم با دو سه نفر از دوستانم که پول نداشتند، برای کنسرت ابی به ترکیه برویم.»
شب زده برگرد
در سالهای اخیر و با گسترش فضای امنیتی پس از اتفاقات سال 88 در ایران، خانواده برخی از کسانی که به نحوی مجبور به ترک وطن شدهاند، دچار مشکلاتی بودهاند. گاه نهادهای امنیتی از اعمال فشار بر خانوادهها استفاده کردهاند تا بتوانند فعالیتهای اپوزسیون مستقر در خارج از کشور را محدود کنند. آخرین اتفاقی که در این راستا افتاد، مربوط به خانواده یکی از کارکنان بیبیسی فارسی بود. این ماجرا تا جایی پیش رفت که مدیر این شبکه طی بیانیهای نسبت به این قضیه معترض شد و آن را غیرانسانی عنوان کرد.
البته ماجرا برای تبعیدیهایی که فعالیت سیاسی چندانی ندارند، فرق دارد. یکی از بستگان ابی میگوید: «همه همین سوال را میپرسند که آیا برای شما از سوی دولت ایران دردسر درست شده؟ جواب ما همیشه همین بوده که تاکنون فشاری از این بابت به ما وارد نیامده. چرا باید محدودیت ایجاد شود؟ مگر ابی آنجا چه میکند؟ یا ما اینجا چه میکنیم؟»
حالا ابی بیش از 35 سال است که پا به کلاک نگذاشته است. هر چند خانواده او گاهگاه به دیدن او میروند. برخی از هممحلیهای خانوادهاش هنوز امیدوارند او نیز بتواند روزی مانند «حبیب»، دیگر خواننده كوچ كرده، برای زندگی و فعالیت به کشور بازگردد. این اشتیاق و امید را نزد اهالی كلاك به وضوح میتوان دید چرا كه مدام از این امید سخن میگویند؛ بهویژه وقتی همصدا با ترانهای از او میشوند كه باعث شهرت این خواننده در ایران پیش از اتقلاب شد:
«کدوم خزون خوش آواز
تو رو صدا کرد ای عاشق
که پر کشیدی بیپروا
به جستوجوی شقایق
کنار ما باش که محزون
به انتظار بهاریم
کنار ما باش که با هم
خورشید و بیرون بیاریم»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر