شهر کن این روزها تنها میزبان عاشقان سینما و آنهایی نیست که برای دیدن فیلم به سواحل لاجوردی کوته آزور در جنوب فرانسه هجوم آورده اند بلکه آدم های زیادی با انگیزه های متفاوت هرساله به کن می آیند، از پولدارهای کله گنده صاحب کشتی های تفریحی گرفته تا دختران و پسران جوان آمریکایی و اروپایی که برای تفریح تابستانی، کن را انتخاب کرده اند و شب ها هم تا صبح در پارتی های شبانه می نوشتند و می زنند و می رقصند و یا کنار هتل کارلتون و هتل ماژستیک که محل اقامت سلبریتی های کن است، می ایستند و منتظر می شوند تا آنها را شکار کرده و از آنها امضا بگیرند. هوای کن هم نسبتا گرم است و عده زیادی ترجیح می دهند که بروند ساحل و برهنه روی شن ها دراز بکشند و یا در آب شنا کنند. اما برای من و آنهایی که فیلم دیدن به نوعی حرفه و وظیفه آنهاست، کن مفهوم دیگری دارد چرا که آنها کمتر فرصت استفاده از هوای پاک و آفتاب و ساحل زیبای کن را دارند و مجبورند از صبح تا شب، از این سالن به آن سالن رفته و فیلم های مورد علاقه شان را تماشا کنند. برنامه روزانه بخش مطبوعات جشنواره هر روز از ساعت 8 و نیم صبح شروع می شود که معمولا اختصاص به نمایش یکی از فیلم های بخش مسابقه دارد و اگر دیدن آن را از دست بدهی باید تا روز بعد صبر کنی تا بلکه تکرار آن را در سالنی دیگر ببینی. روز سوم جشنواره روز مهمی است چرا که یکی از مهم ترین فیلم های بخش مسابقه یعنی « خواب زمستانی» ساخته نوری بیلگه جیلان، به نمایش درمی آید.
«خواب زمستانی»، یک درام چخوفی فوق العاده است. فیلم سه ساعت و 16 دقیقه است اما آرام و یک ضرب پیش می رود و برخلاف نظر برخی از دوستان منتقدم در کن، اصلا خسته کننده نیست بلکه همه جزئیات آن دوست داشتنی است، از شخصیت ها بگیر تا لوکیشن منحصر به فرد و درام خانوادگی جذابی که آرام جلو می رود. دنیای جیلان، آدم ها و روابط سرد و تلخی جاری بین شان به شدت برایم یادآور نمایش های چخوف به ویژه ایوانف بود. نمایشنامه نویس میان سالی که با زن جوانش، هتلی را در ارتفاعات سرد و پر برف آناتولی را اداره می کند و در محیطی ساکت و آرام نمایشنامه ها یا مقالاتش را برای روزنامه ها می نویسد. اما در زیر این آرامش ظاهری، طوفانی برپاست و جیلان، به ما اجازه می دهد تا از خلال گفتگوهای آیدین(نام شخصیت نویسنده در فیلم) و رابطه او با زنش، خواهرش، مسافران هتل اتللو، معلم و ملای ده، این طوفان را حس کنیم و درباره وجدان، اخلاق، مذهب و صداقت بیندیشیم. خواب زمستانی به اعتقاد من تا الان بهترین فیلم جشنواره است.
اما فیلم «اتاق آبی» ساخته متیو آمارلیک که در بخش نوعی نگاه نشان داده شد، نئونوآری زیبا و پیچیده است که بر مبنای داستانی از ژرژ سیمنون، نویسنده داستان های جنایی فرانسوی ساخته شده. متیو آمارلیک که یکی از بازیگران خوب سینمای فرانسه است با فیلم "در سفر" نشان داد که کارگردان خوبی هم هست. اتاق آبی، فیلم خوش ساختی است و سبک روایی و درونمایه جنایی اسرارآمیز آن که بر محور عشق و خیانت بنا شده، فیلم های موج نویی دهه شصت فرانسوی به ویژه کارهای لوئی مال و شابرول را به یاد می آورد. آمارلیک، از معدود بازیگران- کارگردان هایی است که می تواند هنگام ساختن فیلم، هم از خودش خوب بازی بگیرد و همه صحنه را خوب کارگردانی کند. نشانه های یک سینماگر مولف را می توان در او دید.
من قصه سیمنون را نخواندم اما گفته اند که آمارلیک تا حد زیادی به قصه وفادار بوده و همان خط روایی آن را دنبال کرده و داستان قتل هایی را می گوید که اگرچه نشانه هایی روشنی از عاملان آن در دست است اما ارتکاب آن از دید ما مخفی می ماند و بازجویی میشل ( با بازی آمارلیک) که تا سکانس نهایی فیلم گسترش می یابد، گره های آن را به تدریج باز می کند.
در بخش نوعی نگاه فیلم خوب دیگری هم نشان داده می شود به نام «پارتی گرل» که فیلم مستند تاثیرگذاری است و سه کارگردان فرانسوی یعنی ماری آماچوکلی، کلر برر و ساموئل تیس آن را ساخته اند. روایتی بسیار صمیمی و سمپاتیک از زندگی زنی که در کاباره ای در منطقه مرزی بین آلمان و فرانسه کار می کند و حرفه اش لاس زدن با مشتری ها و نوشیدن مشروب و احتمالا سکس با آنهاست. او با اینکه سنی از او گذشته اما همچنان سرشار از میل به زندگی و لذت است. آشنایی با یکی از مشتریان کاباره به نام میشل که معدنکاری بازنشسته است و به او پیشنهاد ازدواج می دهد، مسیر زندگی آنژلیک را تغییر می دهد. او ازدواج با میشل را انتخاب می کند اما خیلی زود می فهمد که نه تنها میشل را دوست ندارد بلکه با این ازدواج آزادی هایش را از دست می دهد و فیلم روایتی گیرا از این موقعیت دراماتیک است. « پارتی گرل» از نظر شیوه کار مستند، یادآور فیلم درخشان جاناتان دمی به نام «ریچل ازدواج می کند» است. اینجا نیز همانند آن فیلم، عروسی میشل و آنژلیک باعث می شود که وارد زندگی گذشته آنژلیک و رابطه گسسته او با فرزندانش شویم اگرچه شخصیت های این فیلم برخلاف «ریچل ازدواج می کند» همه واقعی اند.
هنوز به نیمه جشنواره هم نرسیده ایم. فردا فیلم های مهمی نمایش داده می شود از جمله فیلم «سن لورن» ساخته برتران بونلو(درباره زندگی ایو سن لورن، طراح مشهور لباس و مد فرانسوی)، «افسانه های وحش» ساخته دامیان زیفرون از آرژانتین و «شگفتی ها» ساخته آلیس روهرواچر از فیلمسازان زن بخش مسابقه.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر