close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

تب و تاب جشنواره کن- یادداشت اول

۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
محمد عبدی
خواندن در ۴ دقیقه
اتاق آبی
اتاق آبی
آقای ترنر
آقای ترنر
گریس موناکو
گریس موناکو

جشنواره کن با همه هیاهویش به عنوان بزرگ ترین جشنواره سینمایی جهان که گفته می شود دویست هزار نفر از اهالی سینما و مطبوعات را یکجا گرد می آورد، روز چهارشنبه چهاردهم مه افتتاح شد تا شصت و هفتمین دوره اش را جشن بگیرد.

ویروس کن

می گویند جشنواره کن ویروس دارد و کسی که یک بار به این جشنواره بیاید، مبتلا می شود و دوباره به این شهر کوچک ساحلی در جنوب فرانسه برمی گردد؛ شهری که پس از جشنواره سوت و کور می شود.

این ویروس شاید بخشی اش برمی گردد به هیاهوی جشنواره و هزاران خبرنگاری که از سراسر جهان اخبار این جشنواره را پوشش می دهند( و خود بخود مردم را راغب می کنند برای پیگیری) و بخشی اش به تجمل و فرش های قرمز مشهورش( و این که تنها جشنواره ای است که در نمایش های رسمی شبانه اش بدون کت و شلوار و پاپیون نمی توان وارد شد؛ و البته حتی رنگ کت و شلوار هم مهم است تا آنجا که من یک بار اختتامیه جشنواره را از دست دادم چون کت و شلوارم سفید بود و آقای جلوی در با لبخند گفت:«خیلی قشنگه، اما نمی تونی بری تو!»)

این ویروس واگیردارتر می شود، زمانی که آب و هوا هم خوب باشد. امسال در این سه روز اول، آب و هوای مشهور کن- که نه سرد است و نه گرم؛ و البته آفتاب زیبای مشهوری دارد- بر خلاف دو سال گذشته که هوا غالباً بارانی بود، به یاری برپا کنندگان جشنواره آمده است.

این ویروس البته بیشتر اثر می کند اگر خیلی خوش شانس باشی تا بتوانی در یکی از میهمانی های شبانه بزرگ جشنواره شرکت کنی و خوب اگر این اتفاق بیفتد، مثل مهمانی افتتاحیه امسال، نیکول کیدمن متین و موقر را در یک قدمی ات می بینی که به همه لبخند می زند و زیبایی و طراوات را هدیه می کند به تمام جهان.

فیلم افتتاحیه

"گریس موناکو" با بازی نیکول کیدمن در نقش گریس کلی، بازیگر هالیوود- و هیچکاک- که با سینما وداع کرد تا جزو خانواده سلطنتی موناکو بشود- فیلم پرسر و صدایی است که حواشی اش بر اصل می چربد. اگر لایه های مختلف هیاهوی فیلم- مثلاً در این باره که خانواده سلطنتی موناکو از داستان فیلم راضی نیستند؛ یا این که تنها حضور نیکولی کافی است تا جلسه مطبوعاتی فیلم به شلوغ ترین جلسه مطبوعاتی کن بدل شود- چیزی نمی ماند جز یک فیلم هالیوودی که توانایی پرداختن به احساسات و درونیات یک زن را ندارد و در عوض تصویری کلیشه ای از یک "قهرمان" تصویر می کند که علاقه اش به سینما را فدای نجات موناکو می کند. نمی دانم اگر شارل دوگل کشور بدون ارتش موناکو را در اوایل دهه شصت اشغال می کرد چه اتفاقی می افتاد، اما تماشای "مارنی" هیچکاک با بازی گریس کلی می توانست شگفت انگیز باشد!

مایک لی و ترنر

"آقای ترنر" ساخته مایک لی درباره نقاش برجسته، ویلیام ترنر، به رغم تحسین های چند منتقد بریتانیایی، از آن فیلم های است که نمی شود فهمید چرا ساخته شده! فیلم هیچ شباهتی به باقی آثار مایک لی ندارد و در عوض فیلمی است به شدت اغراق آمیز درباره نقاشی که مرتب غر می زند و هیچ کس و هیچ چیز برایش ارزش ندارد.

اما روشی که مایک لی برای روایت انتخاب می کند به شدت متحجر است؛ بازی های تئاتری بسیار کلیشه ای که برای گفتن هر جمله- آن هم با صداهای بسیار بلند- چندین حرکت زائد صورت می گیرد تا نمی دانم فیلمساز به چه هدفی برسد. تمام بازیگران به همین شیوه بازی می کنند و دیالوگ ها هم به شدت تصنعی است. در نتیجه یک فاصله بسیار عظیم و گسترده بین تماشاگر و شخصیت ها وجود دارد؛ در عین حالی که صحنه های طولانی و دیالوگ ها معمولی و متداوم آنها، هیچ چیز به شخصیت ها اضافه نمی کنند و مشخص نیست که ادامه تماشای این فیلم طولانی و خسته کننده چه ضرورتی دارد؟

ماتیو آمالریک و اتاق آبی

آن سوتر اما- در بخش "نوعی نگاه" که معمولاً فیلم های هنری تری را شامل می شود، تا بخش مسابقه که هزار اما و اگر غیرهنری دارد- فیلم تازه متیو آمالریک، بازیگر مشهور فرانسوی( از جمله در فیلم مرجان ساتراپی؛ "مرغ و خورش آلو") یک تریلر نسبتاً جذاب درباره دو زوج و روابط پیچیده شان است؛ دو نفر از آنها از دنیا رفته اند و دو نفر دیگر گرفتار در دستان پلیس هستند و متهم به قتل همسرانشان.

آمالریک به سبک و سیاقی که دوست دارد، این قصه را به شیوه داستان های "جن و پری" روایت می کند؛ یعنی از شخصیت ها فاصله می گیرد و بعدی کارتونی به آنها می بخشد و اتفاقات را ذره ذره گره گشایی می کند تا در پایان در یک اتفاق نادر، حقیقت نامکشوف می ماند و تنها دو عاشق را به زندان می فرستد تا باقی عمر خود را در آنجا بگذرانند، بی آن که چندان تاکید شود که گناهکار هستند یا نه.  

همین نگاه مفرح از تلخی فیلم می کاهد و فضای جذابی خلق می کند که آن را با سینما پیوند می زند: بازجویی ها به نوشتن فیلمنامه و مرور آن شبیه می شوند و تک تک جمله ها مرور می شوند تا گویی وقایعی که اتفاق افتاده، اصلا فیلمی بیش نیست و متیو آمارلیک بازیگر فیلم در واقع همان متیو آمارلیک کارگردان است. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

تصویری

سايه مستدام

۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
سايه مستدام