پیشینه قاچاق فیلم در ایران به نخستین سالهای پس از انقلاب اسلامی میرسد. در این فاصله 30 ساله، با تغییر و توسعه تکنولوژی تکثیر و توزیع فیلم، روش پخش این فیلمها نیز در ایران تغییر کرده و از نوارهای «بتامکس» و «ویاچاس» شروع شده و به «ویسیدی» و «دی وی دی» و امروز هم به «مموری استیک»(کارت حافظه) رسیده است.
در سالهای پیش از انقلاب، مردم ایران میتوانستند نسخههای دوبله شده آخرین و تازهترین محصولات سینمای جهان را با تاخیری اندک و گاهی همزمان با مردم امریکا و کشورهای اروپایی، بر پرده سینماهای تهران و شهرستانهای ایران تماشا کنند. اما بعد از انقلاب، به خاطر سیاستهای ضد غربی سران مملکت و تحریم فیلمهای خارجی، به ویژه فیلمهای امریکایی و اعمال سانسور، تماشاگران ایرانی از دیدن این فیلمها بر روی پرده سینما محروم شدند.
در سالهای نخست انقلاب، پیش از ممنوع شدن ویدیو در ایران، حکومت برای مـدتـى كـوتـاه مجوز تاسیس ويدیوكلوپهای رسمی و مجاز را براى توزیع فیلمهای ایرانی و خارجی به شکل سانسور شده صادر کرد که كسب و كار پرسودی برای صاحبان آن به ارمغان آورد. در نتیجه، استفاده از ويدیو که ابتدا تنها در میان اقشار مرفه و طبقههای بالاى جامعه رواج داشت، به سرگرمی اصلی اقشار محروم و متوسط جامعه تبدیل شد.
اما این روند دیری نپایید و حکومت برای مبارزه با «تهاجم فرهنگی غرب» و «ابتذال»، ورود دستگاههای ویدیو بـه داخـل كشور و به دنبال آن، فعالیت ویدیوکلوپهای قانونی را ممنوع اعلام كرد.
ممنوعيت ويدیو در ايران موجب شکلگیری و رشد سریع شاخهاى جديد از فعاليت قاچاق، یعنی قاچاق فیلمهای خارجی شد. كاهش برنامههاى سرگرم كننده و مـتـنـوع تلويزيون، تعطيلی و از بین رفتن رونق سينماها از يك سو و نبودن جايگزينى مناسب براى آنهـا، مـحـيـط را بـراى پخش نـوارهـاى ويـديویى قاچاق فیلمهای خارجی فراهم كرد.
طولی نکشید که در میانه دهه 60، ویدیو به وسیلهای فراگیر در جامعه ایران درآمد و به دنبال آن، نسخههای ویدیویی بتامکس فیلمهای خارجی به شکل سانسور نشده و پنهانی وارد زندگی ایرانیها شد. اگرچه داشتن دستگاههای ویدیو و تماشای این فیلمها جرم بزرگی به شمار میرفت و مجازاتهایی مانند جریمههای سنگین و شلاق در پی داشت.
فیلمهای بتامکس و ویاچاس به خاطر ترس از ماموران «کمیته» و سپاه، زیر لباسها مخفی میشد و به خانهها میرسید. 10 سالی طول کشید تا دستگاه ویدیو و ویدیوکاست از ممنوعیت بیرون آمد. تا پیش از سال 1371 که شورای عالی فرهنگی دستور تشکیل سازمانی برای تهیه قانونی نسخههایی از فیلمهای ایرانی و خارجی را داد، فیلم دیدن هم گرایشی غیرمتعارف محسوب میشد.
در این سال، «موسسه رسانههای تصویری» با هدف «مقابله با تهاجم فرهنگی»، تشکیل شد تا محدودیت انواع فعالیتهای ویدیویی رفع شود. این موسسه، فیلمهای روز دنیا را تهیه و نسخههای سانسور شده آنها را با دوبله فارسی، در قالب ویاچاس و بعدها به شکل سیدی و دیویدی منتشر میکرد.
«رسانههای تصویری» تا سال 1379 که موسسههای متعدد دیگری به کاری مشابه با آن پرداختند، تنها مرکز مجاز ویدیویی در ایران به شمار میرفت. به این ترتیب، نخستین مجاری رسمی دیدن فیلمهای خارجی شروع به کار کرد. هدف حکومت و وزارت ارشاد، از بین بردن شبکههای غیررسمی و قاچاق فیلمهای ویدیویی بود اما سانسور فیلمها گاه چنان شدت میگرفت که حتی فهم داستان و روابط بین شخصیتها هم مخدوش میشد. البته برعکس این موضوع هم اتفاق میافتاد؛ گاه صحنههایی از زیر چشم سانسورچیها دور میماند و باعث تفریح تماشاچیان میشد.
به هر حال، این روشها نتوانستند میل به تماشای نسخههای اصلی فیلمهای خارجی را در مردم از بین ببرند. در نتیجه، کسب و کار پخش نسخههای قاچاق و سانسور نشده فیلمهای خارجی دوباره رونق گرفت. اما نسخههای اصلی فیلمها، زیرنویس فارسی نداشتند و این معضل بزرگی برای بسیاری از مردم ناآشنا به زبانهای خارجی بود. تا این که زیرنویس کردن این فیلمها از سالهای 76 تا 80 باب شد؛ سالهایی که «محمدعلی زم» رییس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی بود.
آن زمان، در دل برگزاری کارگاههای فیلمنامهنویسی، جلسههای نمایش هفتگی فیلم هم در سالن کوچک حوزه هنری تهران برگزار میشد که نسخههای کمتر سانسور شده برخی از فیلمهای روز جهان را به صورت دوبله شده یا با زیرنویس فارسی پخش میکرد؛ سالنی که دو بار هنگام نمایش فیلم، آتش گرفت و برخی معتقدند که کار تندروها بوده است.
به هر حال، اگرچه این سالن تعطیل شد و با رفتن زم از حوزه هنری، بساط نمایش فیلمهای خارجی روز با زیرنویس فارسی هم برچیده شد، اما سنت زیرنویس کردن فیلمها ادامه یافت، از انحصار نهادهای حکومتی درآمد و به جایی رسید که امروز میتوان آنها را به طور رایگان از اینترنت دانلود کرد.
امروز، وضعیت توزیع و تماشای فیلمهای غیرمجاز ویدیویی در ایران خیلی با دهه 60 فرق دارد. حالا میتوان نسخههای قاچاق بسیاری از محصولات سینمای روز جهان را با زیرنویس فارسی در تهران، شهرستانها و حتی روستاهای ایران، به راحتی و با کمترین هزینه تماشا کرد؛ آن هم زمانی که هنوز روی پرده سینماهای امریکا یا اروپا هستند.
قاچاق فیلم در ایران، حرفهای است بسیار پردرآمد با مشتریهای فراوان؛ چه آن زمان که فیلمها روی کاستهای بتامکس و ویاچاس ضبط میشدند و چه امروز که میتوان 20 تا 30 تای آنها را در یک کارت حافظه کوچک قرار داد. رعایت نکردن قوانین کپی رایت گرچه ایران را در موارد بسیاری همچون شرکت در نمایشگاههای بینالمللی کتاب در انزوای فرهنگی قرار داده، اما سبب شده تا جدیدترین محصولات فرهنگی، با نازلترین قیمت به دست مردم برسد.
این که چگونه یک دیویدی از یک فیلم روز سینمای هالیوود، با قیمتی حدود دو هزار تومان به دست مشتری میرسد و در این بین، قاچاقچی فیلم هم به سود خود میرسد، سازوکار پیچیدهای ندارد. در بخشهای بعدی به زیر و بم این پدیده میپردازیم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر