ممنوعیت نمایش رقص در ایران، بهرام بیضایی را مجبور کرد تا در فیلم «گفتوگو با باد» به جای رقص، از حرکت دستها استفاده کند. اما این موضوع هیچگاه این کارگردان ایرانی را راضی نکرد: «مشکلِ اجرای آن برای مژده این بود که باید میرقصید بیآن که رقص به نظر بیاید؛ مشکلی که خیال میکنم هیچ رقصندهای در جهان آن را نمیفهمد.»
۲۹ آوریل (نهم اردیبهشت) روز جهانی «رقص» یا همان چیزی است که از آن به عنوان «زبان جهانی برای ایجاد صلح» نام برده میشود. مسوولان جمهوری اسلامی هرچند با استفاده از عبارت «حرکات موزون» در چند سال اخیر سعی در پذیرش مشروط آن کردهاند اما همواره رقص را با فسق و فجور مترادف میدانند.
«شاهرخ مشکین قلم»، بازیگر تآتر، نمایشنامهنویس و رقصپرداز ایرانی به «ایرانوایر» میگوید: «من معتقدم خود ما عامل تخریب فرهنگ رقص در جامعه بوده و هستیم. شهروندان عادی به همان اندازه روشنفکرها و مذهبیون، عاملی برای سرکوب رقص هستند. لازم به توضیح است که رقص الزاماٌ با شادی مترادف نیست. یک رقصنده وظیفه تولید شادی و نشاط در ذهن بیننده را ندارد. بیشتر آثار من، درگیر درد و غم جامعهای است که من و شما را در کف دارد.»
اضافه میکند: «ولی اگر شما میخواهید از راستای ممنوعیت طرب در حکومت اسلامی به ممنوعیت هنر و رقص برسید، به یقین میتوان گفت که این ریشه در خانوادههای سنتی دارد؛ وقتی میگویند دختر بلند صحبت نمیکند، دختر نمیخندد، دختر فریاد نمیکشد، یا نباید به خودتان اجازه دهید با صدای بلند در ماه رمضان بخندید و اگر در ماه محرم بخندید، دهانتان تا ابد کج میماند... این دروس اخلاقی که مدام بر سر جامعه میکوبند و تمیز و تعیین خیر و شر که همه ریشه در مذهب دارند و ریشه سنتها شدهاند، فقط مختص اسلام نیستند.»
برخی معتقدند که مسوولان جمهوری اسلامی «رقص» را به دلیل تداعی کردن مفاهیمی چون «رهاییبخشی» و «شادیآفرینی»، ممنوع اعلام کردهاند. شاهرخ مشکین قلم میگوید: «نباید همه چیز را به گردن دولتها و حکومتها انداخت. این فرضیه ساده لوحانهای است.»
او با بیان این که هدفش تبرئه استبداد حکومتی نیست، میگوید:« جامعهای که رقص را سرکوب میکند، در حقیقت رقاص را فردی مبتذل میداند؛ وقتی روشنفکران مجبورند به جای "رقص"، از واژههایی چون "حرکات موزون" استفاده کنند که البته همین مفهوم حرکات موزون در لایههای عمیق فرهنگی ما ناقص است و محور اصلی این سیستم خودسانسور و خودمحکوم به شمار میرود.»
برخی از جریانهای فکری و سیاسی در ایران رقص را مترادف با فحشا و منافی عفت میدانند. مشکینقلم میگوید: «اگر بگوییم فعالیتی با عنوان سرکوب رقص در ایران انجام میشود، قدری مضحک است چراکه خود ما حکومت دست نشانده و مسوول سرکوب خواستههای خودمان هستیم. رقص و بسیاری از جوانب هنر در عالم روشنفکری به طور مداوم مورد اجحاف قرار گرفتهاند؛ برای نمونه، بارها شنیدهام که برخی میگویند که کارهای "شاهین ن" [نجفی] مزخرف است یا "محسن ن" [نامجو] فقط جیغ میکشد و یا فلانی فقط قِر میدهد. روشنفکر ما سنتگرا، دین زده و خرافی است و شکستن هر چارچوبی را محکوم میکند. روشنفکر، تحصیلکرده و غیره هیچ گاه حاضر نیست، خجالت میکشد که فرزندش را به کلاس رقص بفرستد و او را رقاص معرفی کند.»
این معضل از دیدگاه مشکینقلم، به لایههای ژرف فرهنگی جامعه ارتباط دارد. او میپرسد:« چند ایرانی را میشناسید که به فرانسه و پاریس سفر کنند و در پی خرید البسه مارکهایی مانند شَنِل و غیره نباشند و فقط برای دیدن موزهها به پاریس آمده باشند؟ اگر بازدیدکنندگان موزهها، همسنگ خریداران اجناس مختلف شوند، آن هنگام میتوان گفت که تحولی در جامعه فرهنگی ما رخ داده است.»
هماکنون جوکهایی در ادبیات غیررسمی جامعه ایران رایج شدهاند که برخی از آنها دارای مضامینی توهینآمیزعلیه برخی از قومیتها و نشان دهنده نوعی بیماری اجتماعی در ایران هستند.
شاهرخ مشکینقلم در این زمینه میگوید: «به صورت غریزی، آدمی حس شادی و غم دارد. هر آدمی بدون در نظر گرفتن فرهنگش، در هر گوشه دنیا که باشد، دچار شادی و غم میشود. این که در ایران از هر تراژدی یک جوک میسازیم و به فلاکت روزگار خویش میخندیم و از انتخاب تحمیلی یک حاکم جبار مطلق به شعف آمده و در اماکن عمومی میرقصیم، هیچ ارتباطی با فرهنگ رقص ندارد. برای به دست آوردن این هنر، مثل همه علوم و هنرها، میبایست دارای جانمایه آن بود و مهمتر از آن، در راه تبلور کمال، آموخت. این که به بهانه انتخابات، فوتبال یا هلاکت حسین بیاییم در خیابان و بالا و پایین بپریم، مثل یک جوکِ جسمانی میماند. این رقصیدن نیست، نابهسامانی جامعه و نبود انسجام فرهنگی است؛ اضمحلال اندیشه و آرمانها است.»
«آرام بیات»، دانشآموخته هنرستان رقصهای ملی، محلی ایران است. پس از پایان تحصیلاتش در این هنرستان، فعالیت هنری خود را به عنوان معلم رقص در دبیرستانهای تهران ادامه داد. اما این روند دیری نپایید چرا که با وقوع انقلاب اسلامی، در یک تابستان پس از بازگشت از اردوهای رامسر، او و دوستانش باخبر شدند که «سینما رکس» آبادان را آتش زدهاند. پس از آن زمان بود که مدرسههای سراسر ایران در حالت اعتصاب به سر بردند.
او آن زمان در تهران بود. مدتی پس از وقوع انقلاب اسلامی، بیات و همکارانش به مدرسهها بازگشتند اما بعد از گذشت چند ماه، او و چند تن از مدیران را با عناوینی نظیر «ساواکی» و «رستاخیزی»، ابتدا با ارایه پیشنهاد کارهای جایگزین برکنار و کمکم از آموزش و پرورش اخراج کردند.
بیات مدتی به انجام کارهای دیگری مشغول شد تا این که در سال ۱۹۸۸، پس از اقامتی کوتاه در اروپا، به مونترال کانادا رفت. او از سپتامبر همان سال، کلاسهای آموزش رقص خود را با عنوان«خورشید خانوم» راه انداخت.
آرام بیات که امسال از سوی «بنیاد پاسارگاد» به عنوان هنرمند برتر انتخاب شده است، میگوید: «در تمام این سالها میدیدم که در ذهن نسل جدید، رقص در حال فراموشی و انقراض است. این امانتی است که در من به ودیعه گذاشته شده و باید در جایگاه اصلی آن گذاشته شود. با راه اندازی گروه خورشید خانم، کمکم غیرایرانیها نیز به جرگه شاگردان من پیوستند. برخی از شاگردان من رقصندههای حرفهای شدهاند و به شکل تخصصی میرقصند و شو اجرا میکنند. از نظر من، در همان بهمن ۱۳۵۷ که انقلاب به وقوع پیوست، رقص در ایران مُرد. همانطور که "هایده چنگیزیان" در یک مصاحبه اشاره کرد که در بهمن ۱۳۵۷، رقص را در یک سطل زباله نهادند و پشت در گذاشتند تا آشغالی آن را ببرد.»
به گفته این هنرمند، در آن شرایط بود که هنرستان موسیقی را بستند چون احساس کردند که به وجود آن احتیاجی نیست. اما مدتی بعد دوباره بازگشایی شد اگرچه نه با کیفیت و رویکرد گذشته.
بیات میگوید:«در مورد رقص در ایران باید گفت که متاسفانه هرگز صدای اعتراضی در این مورد بلند نشد. البته یک حرکتهای کوچکی این سو و آن سو مشاهده کردیم.»
مسوولان جمهوری اسلامی با تبلیغات آموزش پنهانی رقص در قالب کلاسهای ورزشی و نیز با آموزش رقص در مهدکودکها که از آن به عنوان آموزشهای «غیر اخلاقی و دینی» یاد میکنند، برخورد کردهاند.
از سال ۱۳۵۷ که رقص در ایران در شرایط خاص و محدودی قرار گرفت، جوی ایجاد شد تا کسانی که در این حوزه مثل او کار میکردند، خود به خود فعالیت در حوزه رقص را تعطیل کنند. پس از آن بود که آرام بیات متوجه شد فعالیتی در این حوزه انجام نمیشود.
او میافزاید: «البته یک سری عکسها و ویدیوهایی در این اواخر از اجرای رقص در ایران منتشر شده است اما بسیاری از این حرکات در واقع رقص نیستند؛ مثل همان حرکتهایی که در برخی مناسبتها در جشنهای دولتی به عنوان رقصهای محلی، آن هم به صورت مردانه انجام میدهند.»
بیات با بیان این که رقص تماماً حضور فیزیکی است، تاکید میکند: «در باور جامعهای که حضور فیزیکی زن را حذف میکند، رقص مفهومی ندارد.»
با وجود این که سالها است رقص در ایران جزو کارهای ممنوعه اعلام شده اما همچنان اشتیاق برای آموزش آن در کلاسهای غیررسمی وجود دارد.
این هنرمند معتقد است که «در عروسی خاله رقصیدن»، ادامه رویکرد و پرداختن به هنر رقص نیست. او میگوید:« یک سری کلاسهای آموزش رقص در داخل و خارج از ایران برگزار میشوند که باید گفت بیشتر به آموزش رقص عربی میپردازند و این موضوع، با رقص ایرانی و آموزش آن همخوانی ندارد.»
از دیدگاه مسوولان جمهوری اسلامی، رقصیدن و شادی کردن دختران و پسران با یکدیگر، مثل همان ماجرای آببازی که بارها با این رفتارها برخورد کردهاند، بیانگر نوعی نافرمانی مدنی است.
با وجود همه این محدودیتها، بسیاری از خانوادههای ایرانی از سه دهه پیش تاکنون در خانههای خود، آلبومهای موسیقی را تکثیر و توزیع و از هر بهانهای برای رقصیدن و شادی کردن استفاده میکنند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر