خوانندگان کتابهای مارکز در ایران در سالهای اخیر فقط شیفتگان رئالیسم جادویی نبودهاند. فقط کتابخوانهای حرفهای نبودهاند که مارکز خوانی را با «صد سال تنهایی»، رمدئوس خوشگله و سرهنگ آئورلیانو شروع کنند و بعد پای فیلم «عشق سالهای وبا» بنشینند و «پاییز پدر سالار» را بخوانند و از دیکتاتوری متنفر شوند. اتفاقات سیاسی- اجتماعی این سالها باعث شد حتی خیلی از آنهایی که کتابخوان حرفهای نیستند سراغ مارکز بروند. اسفند 89، میرحسین موسوی به دخترانش توصیه کرد که اگر میخواهند از حال و روزش با خبر شوند، «گزارش یک ادم ربایی» مارکز را بخوانند. چند روز بعد از انتشار این توصیه در سایتهای غیر رسمی و وبلاگها، هر دو ترجمهی کتاب، در بازار نایاب شد. نسخه اینترنتی کتاب بارها دانلود شد و جملههایی از کتاب برگزیده و در قالب ایمیلهای جمعی فرستاده شد.
خیلی از آنهایی که به کتابفروشی رفته بودند و در قفسهها دنبال «گزارش یک آدمربایی» میگشتند، کتابخوانهای حرفهای نبودند؛ میخواستند از حال و روزگار میرحسین موسوی باخبر شوند. مارکز در این کتاب ماجرای ربودن، زندانیکردن و در نهایت رهاکردن تعدادی از چهرههای سرشناس کلمبیا در اوایل دههٔ ۱۹۹۰ را روایت میکند و میرحسین موسوی روزهای حصر را شبیه روزگار شخصیتهای کتاب دیده بود.
«خاطره دلبرکان غمگین من» هم یکی از همین کتابهای مارکز است که فقط مارکز خوانها سمتش نرفتند. تبلیغی که حسین صفارهرندی، وزیر ارشاد وقت، برای این کتاب کرد(!) جمعیت زیادی را روانهی بازار کتاب کرد تا نسخههای زیرزمینی را که از دسترس ماموران جمع آوری کننده دور مانده بود، با چند برابر قیمت پشت جلد تهیه کنند.
نام اصلی این کتاب « خاطرات روسپیان غمگین من» بود که کاوه میر عباسی مترجم این کتاب در داخل ایران به خاطر دریافت مجوز از ارشاد نام «خاطره دلبرکان غمگین من» را برای آن برگزیده بود. «خاطره دلبرکان غمگین من» حکایت روزنامه نگار پیری است که در نودمین سالگرد تولدش تصمیم می گیرد بکارت دختر روسپی چهارده ساله ای را زایل کند اما هنگامی که فرد مورد نظر خود را می یابد متوجه می شود که دختر روسپی بر اثر مواد مخدری که رئیسه روسپی خانه به او داده است، به خواب رفته و نمی تواند از خواب برخیزد. او سراسر شب را با خاطرهی روسپیانی میگذراند که زمانی همبستر او بودهاند.
کتاب «خاطره دلبرکان غمگین من» با ترجمهی کاوه میر عباسی در زمان وزارت محمد حسین صفارهرندی و در اوایل دولت محمود احمدینژاد مجوز دریافت کرد و منتشر شد اما تنها سه هفته پس از انتشار این کتاب، سایت تابناک، منتسب به محسن رضایی در گزارشی با عنوان «رسوایی تازه وزارت ارشاد» از انتشار این کتاب انتقاد کرد. نکتهی جالب گزارش سایت تابناک در این بود که آشکارا به رابطهی برادرانهی احمدی نژاد و فیدل کاسترو اشاره کرده بود وعلاقهی کاسترو به مارکز را به عنوان دلیل دریافت مجور انتشار این کتاب در دولت احمدی نژاد، ذکر کرده بود: «برخی نیز معتقدند سیاست جدید در نگاه به آمریکای لاتین، باعث شده تا رمان این نویسنده آمریکای لاتین که به شدت مورد علاقه فیدل کاسترو رهبر کوبا است، در دولت کنونی مجوز دریافت کند؛ هرچند سراسر آن به روایت دقیق مسائل سخیف جنسی و غیراخلاقی پیرمردی پس از ایجاد رابطه با پانصد فاحشه اختصاص یافته است.»
صفارهرندی بلافاصله به این گزارش پاسخ داد و و ازغفلت وزارتخانهی تحت امرش عذرخواهی کرد: « فردی که عامل این غفلت بوده از کار برکنار شد و برای اینکه چنین امری بار دیگر تکرار نشود، اقدامات لازم صورت گرفته است.» او از لفظ «قبیح» در توصیف این کتاب استفاده کرد و گفت: «میان ۵۰ هزار کتابی که سالانه منتشر میشود، ممکن است از این اتفاقات نیز رخ بدهد، سعی داریم همین احتمالات را نیز برطرف کنیم چرا که نمیشود این اقدامات را توجیه کرد.»
«خاطره دلبرکان غمگین من» همانروز از کتابفروشیها جمع آوری و مجوز انتشار و توزیع آن لغو شد. اما مردم کنجکاو را روانهی بازار کرد تا نسخههای تک مانده را خریداری کنند. چندی بعد ترجمهی امیر حسین فطانت از این کتاب با عنوان «خاطرات روسپیان سودازدهی من» توسط ناشر کتاب در امریکا به صورت پی دی اف و به طور رایگان منتشر شد.* ایرانیانی زیادی این کتاب مارکز را از روی صفحات کامپیوتر خواندند و بسیاری اولین کتاب پی دی اف زندگیشان را تجربه کردند. مارکز، فقط نویسندهی نسلهای کتابخوان ایران نبود، مارکز نویسندهی همهی ایرانیانی بود که نسبت به اتفاقات اجتماعی و سیاسی اطرافشان حساس بودند.
--------
*خاطرات روسپیان سودازده من را از اینجا بخوانید (نسخه پی دی اف)
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر