زمزمهاش مدتهاست شنیده میشود؛ برخی میگویند نشر کتاب در ایران در اختیار مافیای نشر است و هر کسی نمیتواند وارد مناسبات کلان آن همچون تولید و توزیع بشود. این ادعا تا مدتها تنها زمزمه میشد و از مجاری اصلي يعني ناشران و نويسندگان به گوش نمیرسید. البته تایید و تکذیب هم نمیشد. اما وقتی اين ادعا از جانب افرادی تاثیرگذار ابراز یا تکذیب شد، اهمیت پیدا کرد و بحث برانگیز شد. اکنون، چند سالی است عدهای از نويسندگان، مدعی وجود دستهای پنهان در پشت پرده نشر ايران هستند و برخی هم قويا آن را تکذیب میکنند. اما آیا وجود پدیده ای به نام مافیای نشر در ایران حقیقت دارد؟ اگر دارد چگونه در انتشار کتاب در ایران ریشه دوانیده و چگونه عمل می کند؟ از چه راههایی اهداف خود را پیش میبرد و در صدد حذف چه کسانی است؟ نقش دولت، ناشران و مطبوعات در به وجود آوردن اين مافيا چیست؟ این مافیا براي پيشبرد اهدافش، با چه نهادهاي دولتی لابي ميكند؟ برای روشن شدن این موضوع، در اين گزارش، ابتدا مافياي توزيع و پخش كتاب در ايران را بررسي كرده و سپس در ادامه با هدف قرار دادن نشر آثار ادبي، به ضوابط و زد و بندهای پشت پرده نشر اين آثار ميپردازيم.
مافياي دولتي
مهمترين مسئله براي هر نويسنده و هر ناشری، بعد از انتشار یک کتاب، ديده شدن آن در بازار کتاب است، امري سخت و پیچیده در ايران كه مستلزم آشنایی با مکانیسم مخصوص بازار نشر و داشتن زدو بندهای پشت پرده براي این کار است. رساندن كتاب به پخشكنندههاي بزرگي همچون «گسترش» و «گزيده»، اولين قدم است. پخشكنندگاني كه ويزيتورهاي آن مدام به كتابفروشيهاي مختلف تهران و بعضا شهرستان های ايران سر ميزنند تا كتابهاي جديد خود را عرضه كنند.
تا اینجای کار نمیتوان انگ مافیایی بر این نوع فعالیت ها زد. ماجرا از جايي آغاز ميشود كه يك ناشر، با دست زدن به لابيهاي مختلف، در صدد جلب بازار و حذف رقيبان برميآيد. اتهامي كه در اين چند سال از جانب برخي نويسندگان به ناشران زده شده است. اغلب آنهایی که ادعای وجود مافیا را نفی میکنند، میگویند این ادعایی است که صرفا از سوی مؤلفان پشتِ در مانده مطرح میشود، اما آيا واقعيت همين است؟
«علیرضا طبایی»(غزلسرای معاصر)، از شاعران تثبیتشدهاي است كه بارها ادعای وجود مافيا در نشر و توزيع كتاب را مطرح كرده است. او در گفتوگو با «خبرگزاري ايسنا» چند كتابفروشي و ناشر معتبر ادبیات را (بدون ذكر نام) جذب شده توسط مافيا دانسته است. طبايي، بهخصوص از مافياي توزيع نام ميبرد كه اجازه عرضه درست كتاب را نميدهد.
در هشت سال گذشته، در دولت محمود احمدينژاد، بيشترين اتهامها در خصوص مافياي توزيع، متوجه ناشران دولتي بوده است. انتشارات «سوره مهر»(سازمان چاپ و نشر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی) که کتابهایش با تیراژهای فراوان منتشر میشود، یکی از این ناشران است. مدیر این انتشارات اخیرا در گفتوگو با خبرگزاری «فارس» اعمال ملاحظات غیرمعمول در انتشار کتابها را کلا رد کرده و وجود مافیا را توهم دانسته است. این در حالی است که کتابهای این انتشارات که با استفاده از یارانههای دولتی اعم از کاغذ و حق تبلیغات و توزیع منتشر میشوند و اغلب در رده کتاب های سیاسی تبلیغاتی و مذهبی یا موضوع های مورد پسند حکومت است، بارها به صورت رایگان در اختیار ارگانها، مساجد، کتابخانه ها، موسسات و مراکز دولتی قرار میگیرد و از آنها در اهدای جوایز در مراسم مختلف نیز استفاده میشود. نکتهای که مدیر «سوره مهر» به آن پاسخ نداده این است که آیا هر مولفی میتواند کتابش را در آنجا منتشر کرده و از اینگونه تسهیلات استفاده کند؟
گرچه مشابه همين وضعيت را نيز در دوره رياستجمهوري محمد خاتمي شاهد بودهايم. نويسندگان كيهان در سالهاي دولت اصلاحات و پس از آن، ناشران همسو با دولت خاتمي را متهم به رانتخواري كردند. با روي كار آمدن دولت احمدينژاد، در اين ميان بيشترين زيان به ناشراني رسيد كه مخاطب اين اتهام بودند. نمونهبارز آن نشر «طرح نو» است كه روزگار ظهور و افول آن را در اين سالها شاهد بوديم.
«طرح نو» كه پيش از دوران اصلاحات، ناشري كوچك با كتابهاي كمتر شناخته شده بود، با روي كار آمدن دولت خاتمي، ناگهان به ناشري قدرتمند در حوزه سياست و فلسفه سياسي تبديل شد و با انتشار كتابهاي افشاگرانه «اكبر گنجي»، در خط مقدم حملات سياسي اصلاحطلبان عليه محافظهكاران قرار گرفت. اين ناشر پس از دولت اصلاحات، ديگر مجال كار نيافت و در طي هشت سال گذشته، بهطور كامل ورشكست شد. در اين فهرست البته «طرح نو» تنها نبود و نيست بلکه ناشران دیگری چون «آگه»، «آگاه»، «نشر ديگر»، «كتاب نادر»، «اختران» و بسياري از ناشران ديگر هم به تدريج به همين سرنوشت دچار شدند.
اما افول اين ناشران، ظهور ناشران ديگري را در پي داشت؛ ناشراني كه به دولت جديد يعني دولت احمدينژاد و محافظهكاران نزديك بودند. تعداد اين ناشران به قدري زياد بود كه با وجود نبود مخاطب، غرفههايشان سه چهارم نمايشگاه كتاب هر سال را به خود اختصاص ميداد. اما با اينکه در روزهاي نمايشگاه، كمتر مخاطبي سري به غرفه آنها ميزد و همين هم معياري حداقلي براي شناخت میزان مخاطبان اين ناشران محسوب ميشد، آنها همچنان و با قدرت راه خود را ادامه دادند.
يكي از ناشراني كه به گفته خودش در دولت احمدينژاد، سهميه كاغذش را برداشته و به كتابهايش مجوز نداده اند به «ايران واير» ميگويد: «آنها نگراني ندارند. نامهاي مذهبي روي غرفه هاي خود ميزنند تا دل مسئولين را به دست بياورند. من سه سال است كه بيشتر كتابهايم مجوز نميگيرد. سهميه كاغذم اندك است و جاي مناسب هم براي توزيع كتابهايم در بازار پيدا نميكنم. آنوقت اين ناشران كتابهايشان در تمام مساجد، مدارس و كتابخانهها پيدا ميشود. آنها نيازي به توزيع ندارند، چرا كه قبل از نشر، كتابهاي خود را به ارگانهاي دولتي فروختهاند.»
پكا، توان بخش خصوصي براي توزيع
مهمترين مسئله براي هر كالايي، توزيع مناسب آن است. چيزي كه كتاب در ايران از آن بيبهره است. سالها پيش و در زمان قرارگيري «عطاالله مهاجراني» در سمت وزير ارشاد دولت اطلاحطلب، 80 ناشر بزرگ ايران دور هم جمع شدند تا نخستين شبكه توزيع سراسري كتاب ايران به نام «پكا» (پخش كتاب ايران) را به وجود آورند. پكا، نمونه خوبي براي سنجيدن توان بخش خصوصي نشر در ايران به دور از فعاليتهاي سياسي بود. چرا كه اين شركت با اينكه مهاجراني خود در مراسم افتتاح آن شركت داشت، هيچگاه مورد حملات اصولگرايان قرار نگرفت و تا جايي كه ميدانيم، از رانت های دولتي اصلاحطلبان هم برخوردار نبود. اما سرنوشت اين شركت چه شد؟
پكا، در اولين قدم و در اواخر سالهاي دهه 70، كتابفروشي بزرگي در خيابان فلسطين (محل قبلي قنادي رضاشاه) برپا كرد و با شركت در نمايشگاههاي كتاب استاني در ايران، كتابهاي حوزه علوم انساني اين ناشران را در يك غرفه به نمايش و فروش گذاشت. قدم بعدي ايجاد ساز و كار توزيع كتاب در ايران بود. از آنجا كه نيمي از ناشران كتابهاي دانشگاهي، سهام پكا را در اختيار داشتند و بهرهاي در بازار كتابفروشي و نمايشگاههاي اين شركت نميبردند، كتابهاي دانشگاهي خود را به پكا فروختند. انبار اين كتابفروشي به مرور پر شد از كتابهاي گوناگوني كه محلي براي عرضه نداشتند. سرمايهها اندك، كارشكنيها توسط خود ناشران سهامدار، زياد و حل مشكل توزيع هم ناممكن مينمود. همين شد كه پكا به همان كتابفروشي قناعت كرد و هرگز نتوانست پخش كتاب در ايران را به عهده گيرد. در سالهاي بعد و با بالا گرفتن دعواي ناشران سهامدار آن بر سر رياست بر اين شركت، پكا از هم پاشيد و همان كتابفروشي هم تعطيل شد.
به اين ترتيب، ماجراي توزيع كتاب، همچنان در دست عده محدودي ماند و كسي كه ميتوانست فروش فلهاي آثارش به نهادهاي دولتي را رقم بزند، در اين كار موفق ميماند. مدارس، كتابخانههاي دولتي و مساجد، بهترين پايگاه براي اينگونه فروشها بودند و به همين دليل هم همهچيز براي ناشران، به دولتي بستگي داشت كه روي كار آمده بود. در دورههاي حضور خاتمي در رياستجمهوري، به كتابهاي علوم انساني در حوزه فلسفه سياسي توجه بيشتري نشان داده ميشد و در دولت احمدينژاد هم به كتابهاي مذهبي.
البته توزيع و پخش، تنها مشكل پيشروي كتاب در ايران نيست. همچنان كه «بهمن رحیمی» (مدیر مسئول انتشارات شادان) در گفتوگو با سايت خبري «تابناك» گفته است: «به نظر من معیوبی چرخه نشر فراتر از سیستم توزیع است. معیوب بودن چرخه نشر از همان زمانی که نویسنده یا مترجم تصمیم به تألیف یا ترجمه کتابی میگیرد آغاز میشود و تا زمانی که اثر منتشر شده در اختیار مخاطبان قرار بگیرد ادامه دارد. شیوه توزیع و مشکلاتی که به آن باز میگردد؛ تنها یکی از معضلات عرصه کتاب به شمار میآید.»
ادامه دارد
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر