«شهر نو»، محله تنفروشان تهران که پس از انقلاب با خاک یکسان شد، داستانهای زیادی دارد که به دلیل حیطه ممنوع قلمداد شدن، کمتر به آن پرداخته شده و روایتهایش در سینما، ادبیات و هنر بسیار اندک است؛ رمان «طوطی»، نوشته «زکریا هاشمی» از رمانهایی است که کمتر قدر دیده اما اثر برجستهای است در ادبیات فارسی که در دل این محله بدنام، لایههای مختلف زندگی اهالی آن را میشکافد؛ فیلم زکریا هاشمی با همین نام، به قوت رمانش نیست و در همان سالهای پیش از انقلاب توقیف شد و هیچ گاه فرصت نمایش پیدا نکرد؛ و کتاب تحقیقی دکتر «محمود زندمقدم» با عنوان «شهر نو»(چاپ سوئد)، تلاشی است آماری و تحلیلی اما داستانگونه درباره چند و چون وضعیت این محل که هرچند کامل نیست اما گامی است درخور.
با این حال، بهترین ثبت و ضبط شهر نو را باید در عکسهای «کاوه گلستان» جستوجو کرد؛ عکسهایی به شدت خیره کننده که فاحشههای این محل را بدون حشو و زوائد، در بستری تلخ، تیره و تاریک به تصویر میکشد.
این مجموعه دیدنی که از سال 1354 تا 1356 در این محل عکسبرداری شده، به زودی در موزه «فوام»(Foam) در آمستردام به نمایش گذاشته میشود و پس از آن راهی پاریس و احتمالاً نیویورک خواهد شد.
این نمایشگاه که به همت «ولی محلوجی» تدارک دیده شده، بخش اول از مجموعه نمایشگاه و تحقیقی است با نام «باستانشناسی دهه آخر» که به هنر، فرهنگ و وضعیت روشنفکران در دهه آخر حکومت شاه اختصاص دارد.
این عکسهای کاوه گلستان در کتابهای زیادی به چاپ رسیده، اما به شکل نمایشگاه، کمتر فرصت ارایه داشتهاند.
پیشتر در هلند نمایشگاهی از آثار گوناگون گلستان که شامل دورههای مختلف کاری او نظیر نبردهای ایرلند شمالی، انقلاب ایران، جنگ ایران و عراق و جنگ خلیج فارس میشود(که آخری جان او را گرفت) در «روتردام» برپا شده بود.
این نمایشگاه تازه که شامل 45 عکس است و مجموعه «فاحشهها» نام گرفته، پس از 35 سال، برای نخستین بار است که به صورت یکجا به نمایش گذاشته میشود و در کنار عکسها، مجموعهای از خاطرات کاوه، مطالب روزنامهها و مصاحبههای صوتی مربوط به این منطقه به نمایش گذاشته خواهد شد.
گلستان که با رفت و آمد دوسالهاش به شهر نو، رضایت و اعتماد فاحشهها را به خود جلب کرده بود، توانست این عکسهای به یادماندنی را ثبت کند.
تعدادی از این عکسها برای اولین بار در روزنامه «آیندگان» به چاپ رسیدند و بعد در سال 1356، به مدت دو هفته در دانشگاه تهران به نمایش گذاشته شدند. اما این نمایشگاه بدون هیچ توضیحی، ادامه نیافت.
دیرتر در همان سال، گالری «سیحون» میزبان این عکسها شد و آخرین باری بود که این مجموعه به نمایش گذاشته شد.
در واقع، عکسهای کاوه تنها سندهای زنده از وضعیت این زنان هستند؛ زنانی فقیر که بیشتر آنها بهرهای هم از زیبایی ندارند و زندگی تلخشان به انتهای تلختری رسید؛ برخی در شلوغی انقلاب مورد حمله قرار گرفتند و برخی دستگیر و بعضی حتی اعدام شدند.
عکسهای کاوه تنها یادگار آنها است. نگاههای تلخ آنها به ما چشم دوختهاند و شاید شکایت خود را از جبر زمان با ما در میان میگذارند.
سیاه و سفید بودن عکسها، بر جذابیت آنها میافزاید. زنان این عکسها کاملاً بیپناه تصویر شدهاند و مظلوم. کاوه به طرز شگفتآوری آنها را از مفهوم اروتیسم تهی کرده و دقیقاً شکل مقابل آن را به نمایش میگذارد.
تماشای این عکسها، مخاطب را تنها با حس غمانگیزی درگیر میکند که از واقعیت وضعیت زندگی آنها ناشی میشود. در و دیوارهای کهنه و سیاه، گویی عواملی هستند که این شخصیتها را به عنوان نقطه تمرکز عکس دوره کرده و در بر گرفتهاند. فضاهای کنار شخصیتها، فضای عمدتاً خالی هستند که بر این شخصیتها سنگینی میکنند.
در عکسهایی که این زنان بر روی تخت نشسته یا دراز کشیدهاند، معمولا فضای بالای سر آنها خالی است که تقدیری تلخ را به فضای عکس اضافه میکند.
ترکیب چادر با بالاتنه برهنه یکی از این زنان در عکسی که زن، گربهای را در بغل گرفته، تضاد غریبی را به نمایش میگذارد و به عکس- با وجود رئالیستی بودن- لایههای چندگانه نمادینی میافزاید.
در یکی از عکسها، فاحشهای شرمنده از شغل خود، دستش را بر روی صورت گذاشته و در دو طرف او، دستمال کاغذیها- یک مجموعه مصرف شده و یکی نشده- از شغل دردناکش حکایت دارند. کاوه گلستان این شرم را از درون قاب به بیرون عکس میکشاند و با ما قسمت میکند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر