در ۳۵ سال گذشته، از زمانی که جمهوری اسلامی ایران به آخرین خاندان پادشاهی ایران پایان داد، چندین فیلم خبرساز هالیوودی ساخته شده و ایران را از منظری نشان دادهاند که به مذاق جمهوری اسلامی خوش نیامده است.
فیلم «شاه» که هم اکنون در مرحله تولید است، ایران را تا حدی مثبتتر نشان میدهد. آیا این فرصتی خواهد بود تا سینمای غرب، خود را در چشم ایران -هرچند اندک- بازسازی کند؟
«شاه» فیلمی است درباره آخرین شاه ایران، «محمدرضا پهلوی» و تاثیر مستقیم سیاستهای او بر انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹.
شرکت تولیدی «منا سینه فایننس» (Mena Cince Finance) با تولیداتی در لوسآنجلس و امارات متحده، در ساخت این فیلم با «گیت وِی فیلمز» (Gateway Films) همکاری کرده است. از نظر «میشل نیکلسون»، تهیه کننده و مدیر تولید، مهم است که به فیلم نه از منظری ضد شاه نگاه کنیم و نه مدافع شاه. مهم این است که ببینیم چه بود و چه اتفافی افتاد؛ مجموعهای بسیار پیچیده از رویدادها با شمار بسیار زیادی از بازیگران و اهداف و چشماندازهایی گوناگون.
«سر بن کینگزلی» (Sir Ben Kingsley) نقش اول را بازی میکند؛ نقش محمدرضا پهلوی.
«ایران وایر» با میشل نیکلسون درباره انگیزه و اهداف فیلم به گفتوگو نشسته است:
ایده اولیه فیلم از کجا آمد؟
داستان، سال ۲۰۰۷ شروع شد. با «الیور استون» (Oliver Stone) درباره ساخت یک مستند درباره «محمود احمدی نژاد» تماس گرفتم. الیور آن موقع مستندهایی دربارهٔ رهبران دنیا میساخت و به همین دلیل، پیشنهاد من برایش جالب بود. با آدم هایی تماس گرفتم که با سینما و فرهنگ ایران آشنا بودند. حتی در سپتامبر سال ۲۰۱۲ به عنوان میهمان، به «جشنواره فیلم جنبش غیرمتعدها» در ایران دعوت شدم و چه سفر معرکهای بود. نه فقط از جنبه فیلم و سینما و آشنایی با آدمهایی که پیش از آن فقط در حد نام، آنها را میشناختم بلکه همچنین از نظر برداشت کلی خودم از ایران. از خودم مدام میپرسیدم چه طور میشود ایران را با نگاهی مثبت نشان داد چون امروزه برای جلب توجه مخاطب جهانی، یا باید سراغ مسایل جنجالی و مناقشه برانگیز بروید ، یا فجایع گوناگون و یا قهرمانی که از پس تمام مشکلات بر میآید.
«شاه» یک داستان بین المللی است. مهم نیست که شاه را دوست دارید یا ندارید؛ او شخصیتی تاریخی است و داستانش - درست مثل داستانِ رابطهاش با آمریکا- یک داستان کامل و بینقص است. او همه چیز را در بالاترین حد خود دارد: کشش، تعلق، عشق و خیانت.
وینستون چرچیل گفته بود «تاریخ را فاتحان مینویسند»؛ موضع ما هم به داستان شاه، بسته به این که از چه منظری به آن نگاه کنیم، فرق میکند. شاه در رابطه با خانوادهاش، یک آدم بود و در رابطه با دیگران، یک آدم دیگر. این موقعیت پیچیده و نیز رابطه ایران و آمریکا پس از کنارهگیری شاه از قدرت، همچنان بر اوضاع امروز ایران سایه میاندازد.
وزارت ارشاد جمهوری اسلامی از تیم شما دعوت کرد تا در یکی از کاخهای شاه در ایران فیلمبرداری کنید؛ ماجرا چه بود؟
بعضی از مشاوران ما در ایران هستند. وقتی تهران بودم، به یکی از کاخهای شاه رفتیم. متاسفانه به دلیل جشنواره فیلم جنبش غیرمتعدها، کاخ بسته بود ولی توانستیم اطراف آن را ببینیم. آن قدر زیبا بود که مطمئن شدم حتماً باید صحنههایی از «شاه» را آن جا بگیریم. یکی از مشاوران ما از طرف من این درخواست را مطرح کرد. آنها هم با شرایطی پذیرفتند؛ از جمله این که باید فیلمنامه را به وزارت ارشاد ارایه دهیم.
واکنش وزارت ارشاد به پروژه چه بود؟
من با بعضی از افرادی که با وزارت ارشاد در ارتباط هستند، ملاقات کردم. نگاه فیلم به ایران، نگاهی منفی نیست. بنابراین، فکر نمیکنم با فیلمنامه مشکلی داشته باشند. درضمن، قصد داریم که در دوره اقامت در ایران، مستندی هم درباره «ایرانِ امروز» بسازیم. فکر میکنم این یک راه عالی باشد تا به درک درستی از رویدادهای امروز ایران دست یافت.
فیلم از چه جهتی با «آرگو»، برنده اسکار تفاوت دارد؟
«آرگو» خط داستانی کاملا ًمتفاوتی دارد. سیاستهای شاه و رابطه او با آمریکا، عامل مهمی در انقلاب بود؛ رابطه علت و معلولی مستقیم. گاهی که مردم در غرب از موقعیت کنونی ایران سؤال میکنند، به نظرم باید قبل از هر چیز، یک آینه جلوی صورت خود بگیرند. وضع امروز ایران نتیجه مستقیم نقش دولت وقت ِ امریکا در ایران است. زمانی که شاه در قدرت بود، دورهای بسیار پرآشوب در تاریخ امریکا به شمار میرفت؛ در عرض یک دهه، درهای چین و شوروی به امریکا باز میشوند، ماجرای رسوایی «واترگیت» (Watergate) و استعفای رییس جمهور امریکا پیش میآید، جنگ ویتنام پایان میگیرد و بعد انقلاب اسلامی در ایران رخ میدهد. سرخوشی امریکا از آن چه با چین و شوروی به دست آورده، به یأس و نامیدی منتهی میشود، هم از ماجرای رسوایی واترگیت و هم به دلیل جنگ ویتنام که تلفات مالی و جانی بسیاری به بار آورد و هیچ حاصلی هم نداشت. اگر نتوانید به رهبر کشورتان اعتماد کنید، چه میکنید؟ دقیقاً همین مسأله به روابط خارجی آمریکا سرایت کرد.
این را هم بگویم که ماجرای گروگانگیری، بخش کوتاهی از فیلم را به خود اختصاص میدهد. البته به دلیل نقشی که در نوع واکنش آمریکا به ایران داشته، داستان مهمی است ولی در فیلم، نقشی محوری ندارد.
چه شد که «سر بن کینگزلی» به همراه «کریس هاوارد»(Chris Howard) و «تری استون» (Terry Stone) از سوی «گیت وی فیلمز» به داستان وارد شدند؟
من با کار ِسربن کینگزلی به خوبی آشنا بودم و احساس میکردم که تنها کسی است که میتواند نقش شاه را بازی کند و پیچیدگی شخصیت او را نشان دهد. با کریس و تری از طریق سرمایهگذاری در دوبی آشنا شدم. دلم میخواست کل پروژه، محصول بریتانیا باشد ولی شرکت آنها امکانات واقعاً عالی دارد.
فیلمنامه چگونه پیش میرود؟
فعلا ً در مرحله مذاکره با نویسندهای هستیم که از نظر ما بهترین نامزد ممکن است. به محض این که قرداد را امضا کرد، جزییات را اعلام میکنیم. «شاه» حالت زندگینامه ندارد بلکه یک فیلم پرهیجانِ سیاسی است. بنابراین، از زاویه دیگری باید به ماجرا نگاه کرد.
سربن کینگزلی پیش از این در سه فیلم، نقش یک ایرانی را بازی کرده است؛ «تصادف»، «خانه شن و مه» و «طبیب». چرا میخواستید او نقش شاه را بازی کند؟
به نظر من، او یکی از بهترین بازیگران حال حاضر است. هر نقشی را در میآورد. میتواند در قالب شاه برود، بدون این که لحظهای تصنعی شود. در فیلم، یک صحنهٔ فوقالعادهای هست که متوجه میشویم شاه نارضایتی عظیمی در درون خود احساس میکند؛ بازیگر این را طوری نشان میدهد که با او احساس همدلی میکنیم چون درکش میکنیم. منتقل کردن این احساس کار هر بازیگری نیست.
سفر به ایران چگونه بود؟ چه خاطراتی با خودتان برگرداندید؟
سفر معرکهای بود. بار اولم بود به ایران میرفتم. دو هفته ایران بودم و بیشتر هم در تهران. یک سفر یک شبه به «بروجرد» رفتیم تا سری به «استودیو انیمیشین آریا» بزنیم. خیلی خوش گذشت. یک اتوبوس اجاره کردیم. انگار دوران دانشجویی بود که ناگهان در آخرین لحظه، تصمیم میگیرید به جاده بزنید. اتوبوس قدیمی بود و دستگاه تهویه مطبوع نداشت. ما هم دم به دم پیاده میشدیم.
یک لحظه تاثیرگذار برای من، وقتی بود که به دیدن یک کنیسه یهودیان در تهران رفتیم. ملاقاتشان تازه تمام شده بود و همه خیلی ذوق زده بودند که یک امریکایی به آن جا رفته است. دعوتم کردند با آنها عبادت کنم. خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. من برای آنها کاملاً بیگانه بودم و با این حال، مرا به شخصیترین کارشان راه میدادند.بیشتر جاها با اتوبوس میرفتیم. در خیابان واقعاً عالی بود؛ وقتی با دوستانم حرف میزدم، مردم به من نگاه میکردند. بارها پیش آمد که نزدیک میشدند و میپرسیدند که آیا من امریکایی هستم. خیلی از گپ زدن کیف میکردم. واقعاً حیرتانگیز بود که میدیدی برای مردمِ خیابان، این قدر جالب است که بدانند من آن جا چه کار میکنم. من در امارت متحده و امریکا دوستان ایرانی زیادی دارم و با میهماننوازی زیادشان آشنا هستم ولی این نوع برخورد، این قدر واقعی، از مردمِ خیابان، هرگز فراموشم نخواهد شد.
آیا با سینمای ایران آشنا هستید؟
بله، وجه قصه گویی آن را دوست دارم. داستان را خیلی خوب مینویسند. ایرانیها علاوه بر فیلمسازی، از سنت قصهگویی طولانی هم برخوردار هستند. از فضای کلی ِ سینمای ایران هم خوشم میآید؛ حال و هوای دیجیتالی ندارند. نورپردازی در بیشتر فیلمهای داستانی آنها، آدم را به یاد فیلمهای قدیمی میاندازد و این واقعاً تجربه بصری عالیایجاد میکند.
خیلی از جنبههای تاریخ روابط ایران و آمریکا حساسیت بالایی دارند. چگونه میخواهید درباره این موضوعهای حساس فیلم بسازید و در عین حال بیطرف بمانید؟
در فیلمی مثل «شاه»، حتماً کسانی از داستان راضی نخواهند بود. به ویژه حالا که اطلاعات زیادی درباره آن زمان بیرون آمده. برایم واقعاً جالب است ببینم واکنشها چه خواهد بود. از نظر کسانی که شاه را دوست داشتند و او را محترم میداشتند، شاید فیلم توهینآمیز به نظر بیاید. شاه هم مثل هر کس دیگری، خطاها و نقطه ضعفهای خود را داشت و اینها در فیلم آشکار میشوند. آنها که از شاه بدشان میآمد و او را خوار میشمردند، احتمالاً خواهند گفت که حق مطلب را ادا نکردهایم. ولی من فکر میکنم میتوانیم فیلمی بسازیم که از نظر همه جالبِ توجه باشد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر