با رفتن «محمدعلی نجفی» و آمدن «مسعود سلطانیفر»، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران بار دیگر دستخوش تلاطمهای مدیریتی شده است؛ تلاطمی که به اعتراضها و انتقادهای فراوانی دامن زده و شاید به نخستین بحران در دستگاههای دولتی و اجرایی در کابینه «تدبیر و امید» حسن روحانی نیز منجر شود.
صف ناراضیان از استعفای محمدعلی نجفی و انتصاب سریع جانشین او، صفی است طولانی شامل: جامعه باستانشناسی ایران، مطبوعات و رسانههای داخلی، دانشآموختگان میراث فرهنگی، کانون سراسری راهنمایان گردشگری، دانشآموختگان دانشگاه تهران و دهها چهره سرشناس فرهنگی و دانشگاهی که به طور جدی نگرانی خود را از وضعیت سازمان میراث فرهنگی در روزهای اخیر ابراز کردهاند.
به نظر میرسد با رویدادهای جدید، مشکلات انباشته شده از سالیان گذشته کاسه صبر منتقدان را لبریز کرده و موجی از نگرانی را نسبت به سرنوشت حدود یک میلیون اثر تاریخی به راه انداخته است.
پرسش اصلی آن است که چرا وضعیت میراث فرهنگی در ایران سامان نمیگیرد؟
دو رییس در کمتر از شش ماه
از انتصاب محمدعلی نجفی به ریاست این سازمان در مردادماه سال جاری هنوز چیزی نگذشته بود که در هفتههای گذشته زمزمههای استعفای او به گوش رسید؛ زمزمههایی که با جدیت تمام تکذیب شد اما سرانجام رییس جمهور با رفتن نجفی موافقت کرد.
نجفی کسالت و بیماری قلبی را بهانه کرده است اما نشانههای فراوانی وجود دارند که به دلایلی عمیقتر از کسالت جسمی اشاره میکنند. نجفی چند هفته پیش از رفتنش، به ریخت و پاشهای مالی و کمبود شدید بودجه در سازمان میراث فرهنگی اشاره کرده و سربسته گفته بود بودجه سازمان برای آنکه به کمترین وظایف خود عمل کند، باید حدود 50 برابر شود.
پس از رفتن محمدعلی نجفی، بیدرنگ مسعود سلطانیفر از سوی حسن روحانی به عنوان رییس جدید این سازمان معرفی شد. سلطانیفر که دارای مدرک کارشناسی ارشد در علوم سیاسی است، در مرکز تحقیقات استراتژیک با حسن روحانی همکاری کرده و مسوول کمیته ورزش او بوده است.
پیشتر و در دهه 70 نیز او معاون سازمان تربیت بدنی و قائم مقام «مصطفی هاشمی طبا» در این سازمان بود و سابقه 12 سال استانداری در گیلان، زنجان و استان مرکزی را نیز دارد.
این شتاب در تصمیمگیری و معرفی فردی که هیچ سابقهای در سازمان میراث فرهنگی ندارد، به مذاق بسیاری از کارشناسان و مدیران باسابقه در این حوزه خوش نیامد. نتیجه آن شد که «مهدی حجت»، قائم مقام سازمان میراث فرهنگی، بیدرنگ اعلام کرد او نیز از سازمان کنارهگیری میکند.
کنارهگیری بنیانگذار سازمان میراث فرهنگی
مهدی حجت در حقیقت، بنیانگذار سازمان میراث فرهنگی ایران در دهه 60 خورشیدی و نخستین رییس آن پس از انقلاب اسلامی است. او مدرک دکترای خود را در زمینه حفاظت از میراث معماری از دانشگاه «یورک» بریتانیا گرفته است و رییس «کمیته ملی ایکوموس ایران»، یا «کمیته ملی بناها و محوطههای تاریخی» است.
در واقع، زمانی که نجفی او را به سمت قائم مقام خود منصوب کرد، بسیاری از علاقهمندان به میراث فرهنگی ایران از بازگشتن دیدگاه کارشناسی به این سازمان خوشحال شدند و انتصاب حجت را وعده محقق شده «تدبیر و امید» در سازمان میراث فرهنگی خواندند.
برداشت اکثر آگاهان به امور سازمان میراث فرهنگی و گردشگری آن بود که در اصل قرار است برنامهریزی و هدایت بخش میراث فرهنگی برعهده مهدی حجت باشد. حالا او در اعتراض به وضعیت فعلی و انتصاب فردی که تخصصی در زمینه میراث فرهنگی ندارد، سازمان میراث فرهنگی را ترک کرده و میگوید این کار وظیفه او بوده است.
او سازمان میراث فرهنگی ایران را به بیماری تشبیه کرده که نیاز به مراقبت دارد و در این شرایط نمیتوان از آن انتظار داشت شغل ایجاد کند و یا دلار به کشور بیاورد.
توسعه و درآمد ارزی یا حفاظت و پژوهش؟
به نظر میرسد سخنان مهدی حجت به ایجاد شغل و ارز آوری، اشارهای به دیدگاه و برنامههای مسعود سلطانیفر، رییس جدید سازمان میراث فرهنگی باشد. سلطانیفر در مراسم معارفه خود از میراث فرهنگی به عنوان زمینهساز جلب گردشگر نام برده و گفته بود به این وسیله میتوانیم در زمینه اشتغالزایی و ارز آوری به مملکت فعال باشیم.
او وعده هم داده است که پای بخش خصوصی را بیش از گذشته به فعالیتهای سازمان باز کند.
شاید بتوان ریشه یکی از مشکلات اصلی در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری را تقابل این دو رویکرد با یکدیگر دانست؛ در رویکرد اول که مهدی حجت و بسیاری از کارشناسان حوزه میراث فرهنگی و باستانشناسی مدافع آن هستند، پیش از کسب آمادگیهای لازم که شامل شناخت، پژوهش، معرفی و حفاظت اصولی از آثار تاریخی است، نمیتوان از میراث فرهنگی انتظار داشت که درآمدهای سرشار ارزی راهی کشور کند و بتواند به عنوان یکی از ستونهای اقتصادی در ایران تلقی شود.
این گروه از کارشناسان بر این باورند تا پیش از کسب این آمادگیها و همچنین مهیا شدن زمینههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، رویکرد اقتصادی با هدف درآمدزایی از آثار فرهنگی و تاریخی درعمل نتیجه منفی و گاه فاجعهآمیز به بار خواهد آورد.
گروه اول با تاکید به وجود ارزشهای اقتصادی در میراث فرهنگی، به ارزشهای تاریخی، علمی و فرهنگی آنها نیز اشاره میکند و هزینه کردن برای پاسداشت آنها را جزو وظایف دولت میداند.
اما در مقابل، گروه دوم معتقدند باید به آثار برجای مانده از گذشته، دیدی اقتصادی داشت و آنها را در جریان توسعه کشور مشارکت داد.
از دید گروه دوم، هزینه کردن برای نگهداری این آثار زمانی قابل توجیه است که بتوان از قبال حفاظت آنها، شغل و درآمد ایجاد کرد وگرنه کشور توانایی نگهداری از این تعداد اثر تاریخی را ندارد.
تقابل جدی این دو دیدگاه نشان میدهد هنوز صاحبنظران، مدیران و تصمیمگیران دولتی، سیاسی و اقتصادی در مورد اینکه میراث فرهنگی چیست و چرا و چگونه باید از آن حفاظت کرد، به نتیجه و توافق درستی نرسیدهاند و همرای نیستند. بنابراین، تا پیش از تبیین جایگاه میراث فرهنگی در ایران آینده، به نظر میرسد نمیتوان انتظار ثبات مدیریتی در این دستگاه دولتی داشت.
طوفان تغییر مدیریتها
اما به غیر از چنین اختلاف نظرهای بنیادین، آنچه در هشت سال گذشته و به ویژه در دوران ریاست «حمید بقایی» در سازمان میراث فرهنگی روی داد را بسیاری با یک زلزله بزرگ مقایسه میکنند.
انتقال معاونتها و مرکز اسناد سازمان میراث فرهنگی به استانهای دیگر در زمان بقایی لطمههای جبرانناپذیری در این حوزه به بار آورد. در جریان این نقل و انتقالها، بسیاری از کارشناسان از مرکز رفتند و اسناد، گزارشها و کتابهای بسیاری آسیب دیدند.
تعویض و جابهجایی پی در پی مدیران در سازمان میراث فرهنگی نیز ضربه دیگری بر پیکر آن بوده است. سازمان میراث فرهنگی که در دولت اول محمود احمدینژاد شاهد حضور یار نزدیک او، «اسفندیار رحیم مشایی» بود، در دولت بعدی وی چهار رییس متفاوت را تجربه کرد: «حمید بقایی»، «روحالله احمدزاده کرمانی»، «حسن موسوی» و «محمد شریف ملکزاده».
به همین دلیل، با روی کار آمدن دولت جدید، یکی از نخستین خواستههای باستانشناسان و کارشناسان میراث فرهنگی از حسن روحانی، ثبات مدیریتی و انتصاب مدیرانی کارشناس و متخصص در مسند ریاست این سازمان بود. گروهها و انجمنهای تخصصی باستانشناسی، از جمله «جامعه باستانشناسی ایران» در نخستین واکنشها به انتخاب حسن روحانی، در تیرماه سال ۱۳۹۲ با انتشار بیانیهای از او خواست «مدیریت تخصصی و تخصصگرایی» را به عنوان یکی از کلیدیترین مسایل سازمان میراث فرهنگی مورد توجه قرار دهد.
در پایان 100 روز عملکرد دولت یازدهم، گزارشی از دستگاههای مختلف دولتی منتشر شد که در آن به مشکلات سازمان میراث فرهنگی و عملکرد 100 روزه آنها نیز مورد اشاره قرار گرفته بود. جالب اینجاست که در همین گزارش که دولت منتشر کرد نیز از «تغییرات مدیریت و اعمال سلیقههای متفاوت و گاه متضاد در طی هشت سال گذشته» به شدت انتقاد شده بود؛ انتقادی که حالا میتواند دوباره مطرح شود.
هم محمدعلی نجفی و هم مسعود سلطانیفر جزو وزرای معرفی شده از سوی روحانی به مجلس بودند که هیچکدام نتوانستند رای اعتماد را برای در اختیار گرفتن وزارتخانههای «آموزش و پرورش» و «ورزش و جوانان» به دست آورند. انتصاب این دو به سمت ریاست میراث فرهنگی، باب این انتقاد را نیز گشوده است که مدیریت این سازمان شاید محلی برای دلجویی از کسانی باشد که به دلیل مخالفتهای مجلس نتوانستهاند بر کرسی وزارت بنشینند؛ افرادی که حوزه اصلی کاری و تخصصی آنها جای دیگری است.
چالشهای میراث فرهنگی ایران هماکنون عمیق و پرتعداد است. کمبود بودجه، فنآوری و نیروی متخصص برای نگهداری از محوطههای باستانی، به روز نبودن دانشهای مربوط به حفظ آثار تاریخی و ارتباط محدود با مراکز علمی و پژوهشی در جهان، اثرات منفی طرحهای توسعه بر تپهها و آثار تاریخی، چالشهای قانونی فراوان و خروج آثار ثبت شده از فهرست آثار ملی، مشخص نبودن حریم بسیاری از آثار ثبت شده و بیتوجهی به امر پژوهش تنها بخشی از مشکلات فراوان در این حوزه است؛ مشکلاتی که بیثباتی در مدیریت این سازمان نیز به طور مداوم بر شدت آنها میافزاید.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر